وین، سال ۱۸۸۸. "ولیعهد رودولف" (شریف) برخلاف پدرش، "امپراتور فرانتس یوزف" (میسن)، اندیشههائی دمکراتیک دارد و تا حدودی موافق آزادیخواهان است. علاوه بر آن، همسرش را دوست ندارد و از محبوبهاش خسته شده است. وقتی بهطور اتفاقی دختری بیستساله از طبقه عوام بهنام "ماریا" (دونوو) را میبیند، فریفتهاش میشود و رابطهای نزدیک با او پیدا میکند. دیری نمیگذرد که رسوائی به بار میآید و امپراتور، "ردولف" را به سرکشی افراد تحت فرمانش میفرستد تا در این فاصله "ماریا" را به ونیز تبعید کند. "رودولف" سرپیچی میکند و "ماریا" را به دربار میبرد، اما به توصیه مادرش "ملکه الیزابت" (گاردنر)، او را به شکارگاه سلطنتی "مایرلینگ" منتقل میکند. در آنجا در مییابد همکاریاش با آزادیخواهان مجاری به گوش امپراتور رسیده و عنقریب فرجام بدی در انتظار او و "ماریا" خواهد بود. بنابراین ابتدا "ماریا" را با شلیک گلوله از پای در میآورد و سپس، خود را...
٭ بازسازی دوباره فیلمی به همین نام (آناتول لیتواک، ۱۹۳۶)، که از اولی بسیار ضعیفتر است و بهرغم بازیگران مشهور و توانمند، نه تاریخی جلوه میکند و نه عاشقانه، و اگر موسیقی حزنآلود له نبود، امکان داشت تماشاگر درونمایه احساساتی فیلم را در انبوه زرق و برق و شکوه دربار امپراتور گم کند!