زمستانی در پاریس. "فردریک" (اودران)، دختری ثروتمند پولی به "وای" (ساسار) دختر نقاش کنار خیابانی میدهد. "وای" نیز دعوت "فردریک" را برای رفتن به آپارتمانش میپذیرد و سپس همراه او به ویلایش در سن تروپه میرود و مدتی را به خوشی میگذرانند. در یک مجلس ورقبازی توجه "وای" به "پل" (ترنتینیان)، آرشیتکت جوان، جلب میشود و بهزودی با او رابطه برقرار میکند. "فردریک"، "وای" را به ادامه دیدار با "پل" تشویق میکند، اما خود نیز شیفته او میشود. در اینجا، آرامآرام رابطهای سه گانه و صمیمانه شکل میگیرد...
٭ شابرول در اوجی تازه (پس از موفقیت آثار اولیهاش) به نحوی متقاعد کننده به مضامین مورد علاقهاش میپردازد. او استعارهاش از ماده آهوان و کفتارها را به شخصیتەا تعمیم میدهد که هنگام شکلگیری رابطه سهگانه یکدیگر را به شدت میآزمایند و آخر هم معلوم نمیشود کدام ماده آهو و کدام کفتارند گهگاه به نظر میرسد که "وای" به ظاهر و هویت "فردریک" غبطه میخورد و گاهی انگار "فردریک" از فقر آسیبپذیری "وای" سوء استفاده میکند. میان بازیگران اودران با تجسم روحیه سلطهطلب و پیچیده "فردریک" درخشانتر از بقیه ظاهر میشود.