هاوانا، سال ۱۹۶۱. پناهندگی کوبائی، پیش از ترک کشور به مقصد آمریکا، تشریفات لازم را پشت سر میگذارند. "سرجو" (کوریری)، روشنفکر بورژوای موفق، همسر و والدینش را بدرقه میکند. او که تصمیم گرفته است در وطن انقلابی بماند و خود را با جامعه جدید تطبیق بدهد، به خانه باز میگردد و شروع به نوشتن خاطراتش میکند. اما آخرین دوست او، "پابلو"، نیز تصمیم گرفته که به آمریکا برود و تشویقش میکند تا همراهش باشد. با این همه، "سرجو" بر تصمیم خود پافشاری میکند. ابتدا جلب دختری نظافتچی میشود و سپس در خیابان با دختری بهنام "النا" (گرانادوس) آشنا میشود. بهزودی "پابلو" کشور را ترک میکند و "سرجو" پس از بدرقه او، به همراه "النا" به بازدید از خانه "همینگوی" میروند. در اینجا تصمیم میگیرد که به رابطه جدیدش خاتمه بدهد. "النا" نیز پس از بیتوجهی "سرجو"، به دادگاه شکایت میبرد که مورد هتک حرمت قرار گرفته است. اما سرانجام "سرجو" تبرئه میشود. حالا سال ۱۹۶۲ فرا رسیده است و با بالا گرفتن بحران موشکی، "سرجو" کاری ندارد جز اینکه منزوی و بیپناه انتظار بکشد...
٭ مطالعهای طعنهآمیز و موشکافانه از نقش روشنفکران در کوبای پس از انقلاب فیدل کاسترو. این پنجمین فیلم گتییرز آلیا بود که او و سینمای کوبا را به شهرت بینالمللی رساند. "سرجو" نمونهای از روشنفکران غیرسیاسی جهان سوم است که اینجا با فشار انقلاب با تناقضهای زندگی خود رودررو میشود. بهطور مشخص فیلم تحت تأثیر سوررآلیستها (بهخصوص لوئیس بونوئل) است: دنیای بیرونی به شکلی خفقانزا توصیف میشود و دنیای درونی، آپارتمان "سرجو"، با حسی از اینکه آنجا یک زندگی پشتسر گذاشته شده، سنگین بهنظر میرسد؛ و از طنز نیز بیبهره نیست. دسنوش در صحنهای از کنفرانس نویسندگان، در نقش خودش ظاهر میشود.