



ـ ونیز، سال ۱۷۵۰. ̎دزدمونا ̎ (ژاکوب)، دختر اشرافزادهای ونیزی، دلباختهٔ ̎اتللو̎ (فیشبرن)، سردار مغربی است. ̎یاگو̎ (برانا) که قبلاً مورد بیمهری ̎اتللو̎ قرار گرفته و او دشمنی دارد، جاسوسیشان را میکند و موضوع رابطه را برای پدر ̎دزدمونا ̎ باز میگوید. با این همه او با بیمیلی به ازدواج دخترش با ̎اتللو̎ رضایت میدهد. به فرمان مجلس شورای ونیز، ̎اتللو̎ برای جنگ، همراه با ̎دزدمونا ̎ به قبرس میرود. ̎یاگو̎ نیز به قبرس میآید و با دسیسههایش عاقبتی تراژیم را برای آن دو رقم میزند.
ـ پارکر، بازیگر تآتر و تلویزیون انگلستان، در فیلمش چندان به بیان سینمائی توجهی ندارد و این رویکرد در قالببندیهای ثابت فیلم و عدم همآهنگی بین گفت و گوها و اعمال دراماتیک نمود مییابد. دل مشغولی اصلی پارکر بازیها بوده است. او زوج مناسب فیش برن / ژاکوب را به کار میگیرد که انتخاب سنجیدهای به نظر میآید. اما بیتردید بهترین بازیگر فیلم براناست.