

ـ ̎جیمی دولان̎ (بیکن)، دستیار مربی بستکبال تیم کالج سینت جوزف نمیخواهد و نمیگذارد که ستارهٔ جدید بستکبال با تیم قرارداد ببندد، بنابراین مربی تیم به او دو هفته وقت میدهد تا ستارهای تازه بیابد، و گرنه اخراج میشود. او فیلمی دربارهٔ اقدامات ̎پدر اوهارا ̎ (پاتریک)، کشیشی که به منطقهٔ وینابی کنیا رفته میبیند و آنجا از بازی جوانی به نام ̎صالح̎ (گیتونگا مینا) خوشش میآید. پس به آنجا میرود. در آنجا با ̎نیاگا ̎ (سیتهول)، صاحب معادن مس روبهرو میشود که تیم بستکبال آمادهای دارد، اما ̎دولان̎ تنها برای بردن ̎صالح̎ و قرارداد با او آمده است. سپس متوجه میشود که ̎صالح̎ پسر رئیس قبیله، ̎اورودو̎ (نتشونا) است. پسر دیگر رئیس قبیله که با پدرش قهر کرده، اکنون رانندهٔ ̎نیاگا ̎ است و برای تیم او بازی میکند. پدر ̎صالح̎ راضی نمیشود پسرش به امریکا بیاید. ̎نیاگا ̎ در مراسم جشنی در قبیله، تمام گلهٔ قبیله را میرباید و تعدادی خانه را آتش میزند. ̎ اورودو̎ به شهر و به سراغ ̎نیاگا ̎ میرود، اما به جای مبارزهٔ تن به تن، قرار یک مسابقهٔ بستکبال را میگذارند. ̎دولان̎ سعی میکند ظرف یک هفته از افراد قبیله یک تیم بسازد، اما به اصرار ̎اورودو̎ مجبور میشود خودش همبازی کند. اما برای این کار باید طی مراسمی تبدیل به یکی از افراد قبیله شود. روز مسابقه ̎دولان̎ را مصدوم میکنند اما در آخرین لحظه برادر ̎صالح̎ به تیم قبیله میپیوندد و بازی را میبرند. در امریکا ̎صالح̎ به تیم میپیوندد و ̎دولان̎ مربی تیم میشود.
ـ اگر برای فیلمهای دربارهٔ ورزش، یک ̎گونه̎ قائل شویم و مثلاً بازیکنان نویدبخش (ویلیام فریدکین، ۱۹۹۴) و مردان سفید نمیتوانند پرش کنند (ران شلتن، ۱۹۹۲) را در همین ̎گونه̎ و به خصوص ̎زیر گونهٔ ̎ ورزش بستکبال بدانیم، این فیلم مفرح و شاد و دلپذیر، با مایهٔ کمدی بسیار سبک و شادیبخشش، که در کنیا و با شرکت افراد یک قبیله و چند بازیگر سیاهپوست تیمهای بستکبال امریکائی و با موسیقی روز و بومی سیاهپوستان افریقا فیلمبرداری شده است و هیجان بازی آخرش و ... تفریح و سرگرمی بسیاری میآورد. این یک کمدی موفق و خوش ساخت از یک کارگردان نسبتاً کهنه کار سینماست.