ـ ̎کارول هانیکات̎ (آرچر) و ̎مایکل تارلو̎ی وکیل (ج.ت.والش) در هتلی لس آنجلسی با هم قرار ملاقات دارند. اما ̎لیو̎ (یولین)، رئیس جنایتکار ̎تارلو̎ او را فرا میخواند و ̎کارول̎ زمانی سر صحنه میرسد که ̎جک̎ (بنت)، آدمکش ̎لیو̎، ̎تارلو̎ را به ضرب گلوله به قتل رسانده است. ̎کارول̎ فرار میکند ولی پلیس از اثر انگشتی که باقی گذاشته، او را شناسائی میکند. ̎گروهبان بنتی̎ (م.امت والش) با ̎رابرت کوفیلد̎ (هاکمن) ـ که مدتها دنبال دستگیری ̎لیو̎ بوده ـ تماس میگیرد و پرس و جوها نشان میدهند که ̎کارول̎ در کلبهٔ یکی از آشنایان در کانادا مخفی شده است. ̎کوفیلد̎ و ̎بنتی̎ با هلیکوپتر به آنجا میروند ولی ̎جک̎ و ̎نلسن̎ (سیکینگ)، هم پالکیاش، آنان را تعقیب میکنند و در زد و خوردی جلوی کلبه، ̎بنتی̎ و خلبان کشته میشوند. ̎کوفیلد̎ و ̎کارول̎ فرار میکنند و ̎جک̎ و ̎نلسن̎ نیز در تعقیب آنان هستند. اما وقتی ̎کوفیلد̎ از اداره تقاضای کمک میکند، از سوی یکی از همکارانش لو میرود. و دو مردی که وسط راه به دیدارشان میروند، مزدوران ̎لیو̎ از کار درمیآیند. ̎کوفیلد̎ را نجات میدهد، ولی در نهایت جسدش را پیدا میکنند. ̎کوفیلد̎ در جریان یک درگیری با ̎جک̎ او را از قطار به بیرون پرتاب میکند. در پایان، ̎کوفیلد̎ و ̎کارول̎ به روی سقف قطار پناه میبردند و در آنجا ̎کوفیلد̎، ̎نلسن̎ را خلع سلاح میکند. حالا ̎کاترین̎ که معلوم میشود او نیز در خدمت ̎لیو̎ بوده، به مقابله با آنان میپردازد، ولی سقف پائین یک تونل باعث مرگش میشود. بعداً در لس آنجلس، ̎کارول̎ علیه ̎لیو̎ شهادت میدهد.
ـ اقتباس هایمز از روی فیلم ریچارد فلایشر (با همین نام، ۱۹۵۲) شاید یک از موفقترین فیلمهای کارنامهٔ این اکشنساز دست دوم به شمار آید اما تنها حسن فیلم در واقع، این است که داستانش را روان تعریف میکند و تماشاگر را خسته نمیکند. این موضوع هم بیشتر یک دلیل دارد. داستان گلداسمیت و لنرد که در همان اقتباس نخست کاندیدای دریافت اسکار هم شده، به قدری کشش دارد که بدون کم و زیاد بشود چند بار دیگر هم از روی آن یک فیلم پرحادثهای تر و تمیز ساخت. هاکمن نیز مثل همیشه جذاب است و آرچر هم با ویژگیهای نقش کاملاً میخواند.