ـ"گروچو"، "چیکو"، "هارپو" و "زپو" قاچاقیسوار یک کشتی اقیانوسپیما میشوند و از این قسمت کشتی به آن قسمت میگریزند تا به دست مأموران بازرسی مسافران نیفتند. آنان به و گنگستر خوشپوش برمیخورند و دوتایشان به نفع آنان و دوتای دیگر علیه آنان وارد عمل میشوند. دختر یکی از اوباش دزدیده میشود و به یک اصطبل برده میشود. در پایان "زپو" میرود تا حساب خبیث بدطینت را برسد و باقی برادران هم به کمکش میروند..
ـ سومین فیلم بلند برادران مارکس، نخستین فیلم آنان است که اصل فیلمنامهاش مستقیماً برای سینما نوشته میشود و اقتباس از یک نمایش صحنهای نیست. عرضه کشتی مسافربری عرصه تاخت و تاز برادران میشود و برخورد با آدمهای جورواجور در قسمتهای مختلف کشتی، همان ساختار آزاد و بیقید و بند دلخواه آنان را فراهم میآورد. وقتی به نفع کسی کار میکنند، همانقدر برای او مفید هستند که در جبهه مخالف او باشند. "زپو" نقش عضو عاشقپیشه گروه را بازی میکند که دیگران به کمکش میشتابند و مارگارت دومونت غایب است، هر چند تاد نقش زن بازیگرش ملیح را به خوبی بازی میکند؛ با گروچو تانگو میرقصد و هدف اغواها و متلکهای او است. گروچو لحظهای از مزهپرانی بازنمیایستد و برابر هیچکس کوتاه نمیآید؛ و چیکو و هارپو همه کار میکنند (از جمله آرایشگری). یکی از رودهبرکنندهترین شوخیهای فیلم وقتی است که یک گذرنامه متعلق به موریس شوالیه تصادفاً بهدست برادران که میخواهند در مقصد از کشتی پیاده شوند، میافتد و انان به نوبت جلوی مأمور بازبینی مدارک، خود را شوالیه معرفی میکنند و برای اثبات این هویت، چند خطی هم آواز میخوانند (هر چند هارپو از یک صفحه گرامافون اصل آواز شوالیه استفاده میکند!).