ـ جنگ جهانی اول، جبهه فرانسویها. "سروان فلاگ" (مک لاگلن) و "گروهبان کرت" (لو)، ظاهراً، بیش از آنکه به نبرد با آلمانیها علاقهمند باشند میکوشند تا روی یکدیگر را کم کنند! مایه اصلی اختلاف آن دو، دختری فرانسوی بهنام "شارمن" (دل ریو) است که به هیچیک "نه" نگفته است. سرانجام "فلاگ"، "شارمن" را در شرطبندی میبرد. اما وقتی میفهمد دختر، در واقع، به "کرت" علاقهمند است خود را کنار میکشد. با این همه در انتهاء که "فلاگ" میخواهد به خط اول جبهه بازگردد، "کرت" نیز تصمیم میگیرد بهجای "شارمن"، "فلاگ" را همراهی کند.
ـ یکی از بهترین فیلمهای سال ۱۹۲۶ به انتخاب روزنامه نیویورک تایمز. ابتدا حیرتانگیز مینمود که چرا والش این نمایشنامه پرگفتوگوی ضدجنگ را برای کار در سینمای صامت انتخاب کرده است. اما حاصل، چنان موفقیتآمیز بود که جایگاه فیلمساز را تا نزدیک به چهل سال دیگر تثبیت کرد. با این همه فیلم بیش از این که ضدجنگ باشد ستایشنامه رفاقتهای "مردان در جنگ" بهشمار میآمد و از جذابیتهایش حرفهای رکیکی بود که شخصیتها رد و بدل میکردند (آنقدر واضح که نیازی نبود تا تماشاگر لبخوانی بداند). درباره نخستین اکران ارزش افتخار این شوخی را نقل میکنند که تماشاگران آن سالهای برودوی به یکدیگر میگفتند: برویم فحشهای "سروان فلاگ" به "گروهبان کرات" را "ببینیم" دو دنباله برای فیلم ساخته شد که چندان قابل توجه نبودند. همچنین بازسازی آن (جان فورد، با همکاری جیمز کاگنی، ۱۹۵۲)، متأسفانه، نظرها را جلب نکرد.