ـ انقلاب فرانسه. مردی عامی که با دختر خانوادهای متشخص ازدواج کرده، بهدست بستگان همسرش کشته میشود. نوزاد دختر این زوج را از مادر میگیرند و همراه کیف پولی روی پلههای نتردام میگذارند. مرد فقیری که دختر خردسال خود را به کلیسا آورده تا به کسی بسپارد، چنان تحتتأثیر منظره نوزاد رها شده قرار میگیرد که هر دو بچه را با خود به خانه برمیگرداند و با پول داخل کیف موفق میشود بچهها را بزرگ کند. سالها بعد طاعون، مرد و همسرش را به کام مرگ میفرستد و باعث نابینائی یکی از دخترها، "لوییز" را "مادر فروشار" (لاورن) و دو پسرش، نزد خود میبرند. "شوالیه دو وودری" (شیلدکرات) نیکسیرت، "هنریته" را از چنگ "مارکی" نجات میدهد و میکوشد تا به او در یافتن "لوییز" کمک کند. "لوییز" ناگزیر شده به خوانندگی در خیابانها روی آورد. "هنریته" تصادفاً صدای خواهرش را در خیابانی میشنود و او را پیدا میکند. "هنریته" و "شوالیه" بهدست عوامل حکومت سلطنتی دستگیر میشوند. اما به زودی آتش انقلاب زبانه میکشد، "هنریته" آزاد میشود و شوالیه نیز از زندان میگریزد. اما یکی از دشمنان، انقلابیون را علیه عشاق جوان میشوراند و آن دو به جرم وابستگی به حکومت محاکمه و به مرگ محکوم میشوند. با این همه "دانتون" در دفاع از آنان خطابهای ایراد میکند و یکی از پسران "مادر فروشار" نیز خود را به موقع میرساند تا "هنریته" را از زیر تیغ گیوتین نجات دهد...
ـ ملودرام پراحساس و هیجانانگیز استاد که قدر کافی ندیده است. داستانی از فروپاشی خانوادگی و جدائی جانگداز در پسزمینه پرآشوب انقلاب فرانسه و با حضور شخصیتهائی تاریخی مثل دانتون که به داستان ربط مییابند. مأخذ فیلم، ملودرام قرن نوزدهمی و بسیار موفق دو یتیم بود و لیلیان گیش، گریفیث را ترغیب کرد تا آن را به فیلم برگرداند و خود و خواهرش نقشهای بسیار برازنده دخترانی گمگشته در گرداب تضادهای اجتماعی را بازی کنند. گریفیث ابعاد جمع و جور نمایشنامه را گسترانید و زمان ماجراها را به آستانه انقلاب فرانسه تغییر داد تا حال و هوای حماسی موردنظرش بهدست آید. تدوین موازی صحنه نجات "هنریته" در آخرین لحظه، قدرتنمائی کاملی برای گریفیث است. این فیلم که آخرین فیلم مشترک خواهرش گیش و نیز آخرین همکاری لیلیان گیش با گریفیث بهشمار میآید، بارها بازسازی شد؛ از جمله در ۱۹۳۳ (موریس تورنور)، ۱۹۴۲ (کارمینه گالونه) و ۱۹۶۵ (ریکاردو فرهدا)