ـ عاشق و معشوقی (یانسن و داگوفر)، طی سفری، در مهمانخانهای توقف میکنند و بیگانهای (گوتسکه)، عاشق را با خود به خانهای با دیوارهای بلند میبرد که نه دری دارد و نه پنجرهای. معشوق به زودی درمییابد که بیگانه، فرشته مرگ بوده و عاشق به دنیای دیگر برده شده است. او تصمیم به خودکشی میگیرد. زهری مینوشد و به انتظار مینشیند. اما رؤیائی میبیند و در آن امکان پیدا میکند تا وارد خانه بیگانه شود. در آنجا، بیگانه با فرشته مرگ در سردابی، هزاران شمع را به معشوق نشان میدهد که هر یک به نشانه زندگی یک نفر میسوزد. فرشته ابراز میکند که از رنج دادن آدمیان خسته شده و با اینکه عمر شمع عاشق به سر آمده حاضر میشود برای بازگرداندنش به دنیای زندگان، سه فرصت به او بدهد. به این ترتیب که معشوق در سه کشور، در سه دوره تاریخی (بغداد قرن نهم و نیز قرن هفدهم و چین عهد باستان) در حداقل یک ماجرا از سه ماجرای عشقی، جان عاشقی را نجات دهد. معشوق میپذیرد؛ در سه ماجرا شرکت میکند و در هیچکدام موفق نمیشود جلوی مرگ عاشقان را بگیرد. با این همه، فرشته فرصت جدیدی به او میدهد؛ و آن گرفتن هر جانی در قبال جان عاشق است. معشوق از خانه فرشته بیرون میآید و در شهر به این در و آن در میزند. به سراغ پیران، بیماران و گدایان میرود. هیچکس حاضر نمیشود از جانش بگذرد. تا اینکه بیمارستانی آتش میگیرد. معشوق در لحظهای تردید میکند که جان طفلی را نجات بدهد یا آن را در عوض جان عاشش به فرشته بسپارد. سرانجام طفل را به سلامت به مادرش میرساند و خود میمیرد تا در دنیای دیگر به عاشق ملحق شود.
ـ مرگ خسته، که معمولاً آن را بهعنوان نخستین فیلم "مهم" لانگ میشناسند، در واقع هفتمین فیلم او، در مقام کارگردان، بهشمار میآید. اکثر مایههای تکرارشونده در فیلمهای بعدی لانگ در مرگ خسته جمع آمدهاند و فیلم به حکایتی میپردازد که سخت گویای حال و روز آلمانیهای شکستخورده در جنگ جهانی اول است. اما تماشاگران آلمانی در نخستین نمایش مرگ خسته از آن استقبالی نمیکنند؛ و هنگامیکه فیلم در خارج از کشور (بهخصوص در فرانسه و انگلستان) با موفقیت روبهرو میشود، تازه هموطنان لانگ به ارزشهایش پی میبرند! مایه تقدیری مرگ خسته و اینکه برابر سرنوشت، برای انسانها بردی متصور نیست، اغلب مورد حمله منتقدان و تاریخنویسان چپگرا (مثل زیگفرید کراکوئر و جرج هواکو) قرار میگیرد، که ناشی از کژاندیسی است. لانگ شرافت انسانها را در مبارزهشان میبیند، نه نتیجهای که از مبارزه بهدست میآورند. قهرمان فیلم او، از ابتدا میتوانست با نوشیدن زهر به عاشقش در دنیای دیگر ملحق شود، در صورتیکه با قدرت رؤیا سعی میکند پایداری خود را در وفاداری به عشق، طی داستانهای مختلف به اثبات برساند و سپس با کسب استحقاق لازم به وصال برسد. بدینترتیب (با عنایت به یکی از میان نوشتههای فیلم) میبینیم: فرشته عشق به اندازه فرشته مرگ قدرتمند است. طراحی صحنه ـ هنوز ـ خیرهکننده فیلم کار والتر روریگ (داستان اصلی)، هرمان وارم (داستانهای عربی و ونیزی) و روبرت هرلت (داستان چینی) است.