ـ دختر (پوسکا) یک کارگر راهآهن (کراوس) را، بازرسی (اوتو) که از شهر آمده فریب میدهد. مادر (اشتراسمان ـ ویت) با آگاهی از این فاجعه، تعادل روانیاش را از دست میدهد و هنگام دعا جلوی شمایل یک قدیس یخ میزند و میمیرد. دختر، ماجرا را برای پدر بازمیگوید و او، پس از کشتن بازرس، یک قطار سریعالسیر را متوقف و نزد لوکوموتیوران (پیک) اعتراف میکند که قاتل است. دختر نیز دیوانه میشود...
ـ این تراژدی، بسیار از "واقعیت" فاصله دارد، اما یکی از مسائل اجتماعی دوره خود را مطرح میکند. شخصیتهای اصلی آن، چهار نفر هستند و قصه آن در پیروی از قالبهای کلاسیک پیش میرود. در صحنه پایانی، تضاد میان طبقههای اجتماعی و موقعیتهای افراد از طریق نمایش مسافران ثروتمندی منتقل میشود که از رستوران قطار با نگاههائی بیاحساس به پدر درمانده و شکستهشده خیره شدهاند.