لوطی حیدر و باباشمل طی برخوردی تصادفی با هم دوست میشوند. باباشمل به دیدن دختری به نام شوكت الملوك به او دل میبندد. لوطی حیدر نیز كه از سالها پیش شیفته شوكتالملوك بوده است برای آن كه مانعی در راه ازدواج آن دو نباشد تصمیم به ترك محله میگیرد. باباشمل نیز تصمیم میگیرد به دنبال لوطی محله را ترك كند. شوكت نیز به دیدار لوطی میرود و از او میخواهدكه از این سفر خودداری كند تا باباشمل هم در محله بماند و ازدواج آن دو سر بگیرد.