آفتاب

دكتر عبدالحسين ميرسپاسی، استاد روانپزشكی نوين در ايران



دكتر عبدالحسين ميرسپاسي از بنيانگذاران روانپزشكي نوين در ايران به شمار مي رود كه با كمك به گسترش اين رشته، موجب سرافرازي اين مرز و بوم در سراسر جهان شده است.

دكتر عبدالحسين ميرسپاسي از بنيانگذاران روانپزشكي نوين در ايران به شمار مي رود كه با كمك به گسترش اين رشته، موجب سرافرازي اين مرز و بوم در سراسر جهان شده است. آثار و تاليفات ايشان از ديگر افتخارات اوست. همچنين نوآوري وي در ساخت دستگاه ايجاد غش مصنوعي در كشور تحسين برانگيز است. تاسيس درمانگاهي در تفرش، بيمارستان روانپزشكي ميمنت، بيمارستان آزادي از ديگر يادگاري هاي دكتر ميرسپاسي است، كه تخت‌هاي آن هزاران بيمار دردمند را بهبود مي‌بخشد.


روابط عمومي دانشگاه در نظر دارد با هدف آشنايي بيشتر دانشگاهيان به خصوص دانشجويان گرامي با اساتيدي كه نقش برجسته اي در شكل گيري دپارتمانها و مجموعه هاي ارزشمند دانشگاه داشته اند، ستوني را تحت عنوان "نخستين ها" به اين امر اختصاص دهد. كتاب ارزشمند نخستين ها اثر استاد فقيد دكتر شمس شريعت تربقان در شروع منبع اوليه اين ستون خواهد بود ولي در ادامه به آن محدود نبوده و خوانندگان گرامي مي توانند شخصيت هاي برجسته مد نظر خود را به همراه معرفي زندگينامه و معرفي خدمات و آثار ايشان پيشنهاد دهند. هدف ديگر اين ستون ايجاد تعاملي دو سويه با خانواده بزرگ دانشگاه در درجه اول و تمامي ايرانيان در درجه بعد در جهت گردآوري آثار، اسناد، خاطرات و خدمات اين بزرگان است.


شرح حال دكتر ميرسپاسي به روايت مرحوم پروفسور جلال بريماني

دكتر عبدالحسين ميرسپاسي در سال 1286 در تهران پا به عرصه وجود گذاشت. مادر استاد شادروان ميمنت و پدر ايشان، مرحوم سيد اسماعيل ميرسپاسي (معزز الممالك) از صاحب منصبان وزارت دارايي و عدليه بودند. او تحصيلات متوسطه را در مشهد و در مدارس ثروت و دارالفنون تهران به سال 1306 شمسي به پايان رساند و براي تحصيل طب با دومين گروه اعزامي دانشجو به فرانسه در سال 1308 به فرانسه رفت و در سال 1935 (1314 شمسي) با موفقيت از دانشكده پزشكي ليون فارغ التحصيل شد. استاد از همان آغاز تحصيلات پزشكي به رشته هاي اعصاب و روانپزشكي دلبستگي خاصي پيدا كرد و پايان نامه خود را تحت عنوان "صفات هيستري شكل حملات صرعي" با درجه ممتاز گذراند. سپس به مدت دو سال در فرانسه در رشته هاي روانپزشكي و پزشكي قانوني به تحقيق و تفحص پرداخت و در بيمارستان رواني شارانتون فرانسه نخست به عنوان كارورز و سپس به عنوان دستيار رسمي پروفسور هانري باروك، در فعاليتها و تحقيقات بخش و آزمايشگاه سهم فعال و موثري داشت.

در سال 1938 (1317 شمسي) به ايران مراجعت كرد و خدمت وظيفه را در بيمارستان شماره يك انجام داد و در سال 1317 به سمت پزشك بيمارستان اعصاب و روان برگزيده شد. در سال 1319 به عنوان پزشك و رئيس بيمارستان با حق آموزش منصوب و چون بعدها بيمارستان اعصاب و روان از دانشكده پزشكي جدا گرديد، به شهرداري انتقال يافت.

در سال 1329 با سمت رئيس بخش وابسته به دانشكده پزشكي بازگشت و مدتي بعد استاد و رئيس بخش روانپزشكي بيمارستان روزبه شد. ايشان مدتي به عنوان مدير عامل بيمارستان و رييس پزشكي قانوني عهده دار مسئوليت بود.

استاد ميرسپاسي از پيشكسوتان تعليم روانپزشكي و از پيش آهنگان نهضت بهداشت رواني در ايران بود و مدتي رياست هيئت مديره جمعيت بهداشت رواني ايران را تقبل كرده به علاوه موسس و نايب رئيس جمعيت حمايت از ناشنوايان و رئيس بيمارستان رواني رازي و عضو شوراي عالي فرهنگ نيز بوده  است.

استاد ميرسپاسي در چندين كنگره جهاني اعصاب و روان شركت و يا سخنراني كرد، از آن جمله است كنگره جهاني روانپزشكي در مادريد (سال 1345) و گرنوبل (1345) و استكهلم (1345) و آمريكاي شرقي (1346)، فدراسيون بين المللي بهداشت رواني (1337)، مجمع اتحاديه اروپائي بهداشت رواني (1338) و غيره.

استاد ميرسپاسي از طرفداران سرسخت تلفيق رشته اعصاب و روانپزشكي بود. او شاگرد پروفسور فرومان و پروفسور باروك بود كه هر دو از مخالفان جدائي اعصاب و روانپزشكي بوده اند. پروفسور باروك شاگرد باينسكي و سوك، استادان بزرگ اعصاب بوده است. وي مي نويسد: "روانپزشك واقعي بايد در عين حال متخصص اعصاب درخشاني نيز باشد و اين مطلب در مورد استاد ميرسپاسي صادق بود."

اينجانب خود شاهد بودم كه در مشاوره هاي پزشكي كه ايشان از من دعوت مي كردند تا چه اندازه در معاينه اعصاب دقيق و كوشا بود. دليل بارز آن اين است كه هيچ مشاوره اي كمتر از يك ساعت تمام نمي شد داوطلب رشته روانپزشكي بايد نخست آناتومي تمامي دستگاه اعصاب را خوب بداند، سپس نوروفيزيولوژي را به كمال فراگيرد و آن گاه پاتولوژي اعصاب را بياموزد و در مرحله آخر آموزش روانپزشكي ببيند. مگر از نخستين علائم آنسفاليت و يا تومور فرونتال و يا تومور تامپورال و يا تومور جسم كالو علائم رواني نيست؟ پس دانشجوي روانپزشكي نخست بايد تشخيص ضايعه عضوي از غيرعضوي را بدهد و سپس به درمان بپردازد و اين جز با طي مراحل مذكور در بالا امكان پذير نيست. استاد ميرسپاسي تا لحظات آخر عمر پيرو اين نظريه بود. باشد كه روزي جهان روانپزشكي دوباره اهميت رشته اعصاب را براي روانپزشكي درك كند، زيرا اعصاب خورشيد روانپزشكي است. "آفتاب آمد دليل آفتاب" 

نوشته هاي استاد ميرسپاسي همه باچاشني ادب شيرين شده و موضوعات علمي، فلسفي و عرفاني وي با لطايف دلپذيري همراه است. او از خادمين رسمي آستان قدس رضوي بود.

استاد ميرسپاسي از اشعار مولانا به اين ابيات علاقه خاصي نشان مي داد:

من هيچ نمي دانم، من هيچ نمي دانم             اين چيست كه مي دانم؟ اين چيست كه مي خوانم

تا كيست كه مي داند تا كيست كه مي خواند؟   من مانده در اين وادي، سرگشته و حيرانم

از خويش بپرسيم كاي خواجه چه نامي تو؟        گفتا من لايعقل اين رمز نمي دانم

گفتم ز كه پرسم اين تا حل شود اين مشكل؟    كز آتش اين سودا پر دود بود جانم

گفتا كه زبان دركش، خاموش كن اين مسكين    گفتم كه نگو گفتي از گفته پشيمانم

استاد ميرسپاسي به زندگي خانوادگي دلبستگي تام داشت و  خانم مهين ميرسپاسي (حسابي) همچون گوهري تابناك فراراه ايشان بود و در غم و اندوه شريك و يار و مددكار استاد محسوب مي شد. ايشان در 19 تير ماه 1355 چشم ازجهان فروبست.


گوشه هاي از زندگي دكترميرسپاسي از زبان مرحوم دكتر هاراتون داويديان به مناسبت نكوداشت يكصدمين سال تولد استاد

درسال تحصيلي 1324-1325 من و همدوره اي هايم در سال پنجم پزشكي، يگانه دانشكده پزشكي ايران يعني دانشكده پزشكي دانشگاه تهران تحصيل مي كرديم. استاد كرسي بيماريهاي رواني، شادروان دكتر حسين رضاعي بود. دروس بيماريهاي رواني، هفته اي يك بار در يكي از كلاسهاي دانشكده برگزار مي شد. در طول سال، دكتر رضاعي دانشجويان را براي ديدن بيماران به بيمارستان اعصاب و روان هدايت مي كرد. در سال 1325 در داخل يكي از اتاقهاي بيمارستان، دانشجويان گروه گروه گرد بيماران حلقه زده مشغول صحبت با آنان بودند كه ناگهان جواني گشاده رو، با عينكي قاب مشكي بر چشم و روپوش سفيدي بر تن، در حالي كه جعبه قهوهاي رنگي در بغل داشت وارد اتاق شد. گفتند آقاي دكتر ميرسپاسي است. براي اولين بار بود كه دكتر ميرسپاسي را زيارت مي كردم. شور و شيفتگي او به كارش را مي شد در همان نخستين برخورد، بر رخسار و در رفتار آن مرحوم مشاهده كرد. استاد، به محض ورود، درباره معالجه بيماران رواني با ايجاد غش مصنوعي با گذراندن جريان برق از دستگاه اعصاب مركزي سخن آغاز كرد و پس از دادن شرح مختصري درباره دستگاهي كه با خود داشت طرز كار با آن را بر روي بيماري كه از قبل او را آماده كرده بودند، به طور عملي نشان داد.

چند سالي بود كه معالجه بيماران رواني با ايجاد غش مصنوعي با برق، در چند كشور اروپائي و در آمريكا آغاز شده بود، وليكن به علت جنگ جهاني دوم و اثري كه از خود باقي گذاشته بود، دسترسي پيدا كردن به اين كالا ميسر نمي شد. دكتر ميرسپاسي بعدها در اين باره چنين گفت كه: "با خود فكر كردم كه چرا خود در كشورمان نسازيم." به راستي آن دستگاه را با فكر و انديشه خلاق خويش و با فن و هنر دو مهندس برق جوان ايراني ساخت. مرحبا به اين همت عالي، مرحبا بر اين روح خلاق و مرحبا به حسن ميهن پرستيش.

تعريف و توصيف وضع رقت بار بيماران رواني در آن زمان به طور كلي و بيماراني كه در دارالمجانين نگهداري مي شدند به طور اخص زائد است. همين بس كه گفته شود بيماران در اتاقها بر روي زيلو بدون روانداز و يا تعدادي با يك پتو بسر مي بردند، آب قابل شرب نداشتند و به جاي پرستار، پاسبان باطوم به دست از آنان پذيرائي مي كرد.

دكتر مير سپاسي، نامه نگاري و دادن گزارشهاي مبسوط و ملاقاتهاي مكرر با متصديان امور را مجدانه آغاز كرده كوشش به عمل مي آورد تا نظر آنان را نسبت به بهبود بخشيدن به وضع بيمارستان اعصاب و روان جلب نمايد. مرتباً درخواست تخت خواب و ساير تجهيزات و وسايل لازم براي رفاه بيماران، درخواست استخدام پرستار، پزشك و دارو و تخصيص بودجه كافي براي آغاز نمودن اصلاحات را مي نمود. از طرفي ساختمان موجود جوابگوي تعداد رو به تزايد بيماران نبود؛ لذا دكتر در حالي كه درصدد يافتن مكان مناسبي بود درخواست داشت ساختمان موجود را توسعه دهند. استاد شب و روز براي رسيدن به اين اهداف مي كوشيد، وليكن هر بار، پيشامد يا حادثهاي اميدهاي او را بر باد ميداد. دكتر ميرسپاسي در يادداشت هايش مي نويسد:"با خود فكر كردم و اميدوارم بودم كه رئيس جديد دانشكده پزشكي دكتر شارل ابرلين وضع بيمارستان را بهبود خواهد بخشيد اما مسايلي كه پيش آمد يك بار ديگر ثابت كرد كه ديگران براي ايراني «خودكشي» نمي كنند تا قدم اصلاحي بردارند."

گفتني است كه شهرداري تهران تا تحويل بيمارستان به دانشگاه مقداري از پيشنهادات استاد را كه جنبه فوري داشت عملي نموده بود. توضيح اين كه در حياط زنانه ساختماني بنا نمود، دويست تختخواب آهني با لوازم مربوط خريداري كرد. سلولهاي تنگ و تاريك را خراب و به جاي آنها اتاق ساخت. آب شرب به وسيله بشكه هاي شهرداري هر روز به آن جا آورده و مقدمات لوله كشي آب از قنات مجاور (وزيري) را فراهم شد. واقعه اخير دانشگاه هر چند دكتر ميرسپاسي را دلتنگ كرد ولي نااميد نكرد. 

 در آن زمان بيماريهاي رواني و بهداشت روان از ديدگاه تصميم گيرندگان و سياست گذاران موضوعي در خور اهميت تلقي نمي شد و اصلاح وضع بيماران رواني را در برنامه كار خود قرار نمي دادند. و صرف هر نوع هزينه براي آنان كاري عبث شمرده مي شد. در چنين جو بدبيني و بي خبري، در خدمت بيماران درآمدن و به قصد فراهم آوردن مسائل رفاه و درمان آنان خود را به آب و آتش زدن حيرت آور است و به حق، تحسين برانگيز و در خور ستايش فراوان.

در آن زمان، دكتر ميرسپاسي با خود فكر مي كرد: هر روز مردم عادت دارند صدقه بدهند. اگر جمعيت تهراني را 000/800 نفر بگيريم و هر روز ده شاهي در صندوق بنگاه معاونت عمومي بريزد، روزانه 000/400 ريال و در سال 000/000/146 ريال خواهد شد. آيا با اين مبلغ نمي توان بهترين بنگاههاي معاونت عمومي را داير و ايجاد نمود و از مرگ و مير و سرگرداني بيماران در كوچه ها جلوگيري كرد.

با وجود تمام مشكلات و كج فكريها، عظم راسخ استاد خلل ناپذير بود. او مساعي خود را ادامه داد و پس از گذر 15 سال، در سال 1324 موفق شد شهرداري را متقاعد كند تا بيمارستان اعصاب و روان به صورت بنگاه ملي و تحت نظر هيئت مديره اداره شود. استقلال بيمارستان قدم بزرگي بود كه در راه اصلاح وضع آن برداشته شد. اقدام مزبور از چند جهت مهم محسوب مي شد. نخست اين كه شهرداري را موظف مي كرد تا بودجهاي نسبتاً قابل ملاحظه براي اداره و درمان بيماران رواني منظور نمايد. دوم اين كه امكان استفاده از كمكهاي افراد خير و سازمانها را فراهم مي ساخت و سوم اين كه تهيه دارو و تجهيزات و ساير لوازم ضروري بدون واسطه مستقيماً به عهده هيئت مديره گذارده مي شود.

پيرو تاسيس بيمارستان، نيمه شمالي باغ روزبه كه در اختيار شهرداري بود به بنگاه تحويل داده شد، و هيئت مديره بنگاه بلادرنگ با استفاده از فضاي باغ در جنوب ساختمان قديم مركزي، ساختماني بنا نمود و تعدادي درحدود صد بيمار را به اين مكان انتقال داد، بدون اين كه غل و زنجيري در كار باشد و يا سلولي وجود داشته باشد.

قسمتي از آرزوهاي ديرينه استاد برآورده شده بود. بر تعداد پزشكان و پرستان افزوده شد، وضع نظافت و رفاه و درمان بيماران رضايت بخش بود. چند سالي از تاسيس بيمارستان گذشت و آنگاه كه استاد اطمينان حاصل كرد كه وضع موجود بدون وجود او نيز ادامه خواهد يافت، در سال 1332 امور بيمارستان را به همكار علاقمند و مدير و كاردان خود مرحوم دكتر احمد نظام سپرد وخود جهت پرداختن به امور پژوهشي و آموزش به گروه آموزشي بيماري هاي رواني در دانشكده پزشكي دانشگاه تهران پيوست. از ورود او به بيمارستان روزبه استقبال شاياني به عمل آمد. دكتر رضاعي اداره بخش زنانه را به وي سپرد. حضور او در بخش، معاينه بيماران و بحث درباره علائم و تشخيص و تشخيص افتراقي در مورد يك يك بيماران، و به اضافه، ايجاد جلسات بحث و گفتگو و تاسيس كتابخانه، شور و شوق جديدي در پزشكان و كاركنان بيمارستان به وجود آورد.

قابل ذكر است كه با اطلاع پيدا كردن مراكز پزشكي از تاسيس بيمارستان روزبه و با آشنائي مردم با امكانات درماني اين مركز، تعداد مراجعين روزبه، روز به روز افزايش مييافت. روزي دكتر ميرسپاسي شاد و بشاش وارد بيمارستان شد و اعلام كرد كه عنقريب بخش زنانه توسعه پيدا خواهد كرد و اضافه نمود كه مرد خيري حاضر شده است براي توسعه بيمارستان ده هزار تومان به بيمارستان اهداء نمايد. همين طور هم شد. چند روز بيش نگذشته بود كه ساختمان شروع و سالني با گنجايش ده تخت در جوار بخش زنان ساختمان قديم، براي بستري كردن بيماران زن ساخته شد.

كار و فعاليت، نوآوري و خدمت به مردم از ويژگيهاي آن مرحوم بود. دردوران تحصيل، نسبت به مسائل پزشكي قانوني نيز علاقمند بود. مي گفت: "هميشه با خود فكر مي كردم كه چه مي شود كه انسان، مجرم و تبهكار از آب در ميآيد" كنجكاوي وي نسبت به اين گونه مسائل موجب شد تا طي سالهايي كه در فرانسه به سر مي برد، درباره جنبه هاي رواني جرائم نيز به كاوش پردازد. دانش و اطلاعاتي كه آن مرحوم در زمينه مسائل پزشكي قانوني در فرانسه كسب كرد، در مراجعه به ايران به كار آمد. با توجه به اطلاعات وي در اين باب در سال 1319 براي سرپرستي اداره پزشكي قانوني از وي دعوت به عمل آمد. ظرف سه سال كه وي در اين سمت انجام وظيفه كرد منشا خدمات ارزندهاي شد كه تاسيس آزمايشگاههاي آسيب شناسي، سم شناسي، خون شناسي و شيمي از آن جمله است.

درباره شخصيت و كار استاد گفتني زياد است لذا يك داستان ديگر به عنوان نمونه كوچكي از طرز رفتار و عمل استاد در مقام مدير گروهي و عرق ملي وي را به اختصار تعريف مي كنم. داستان از اين قرار است، تابستان سال 1345 بود. روزي مرا كه در آن زمان دانشيار بوده سمت رئيس بخشي داشتم، به دفترش فراخواند خدمتشان رسيدم. جناب دكتر مشغول مطالعه بود. سربرآورده با قيافه اي بشاش آغاز سخن كرد و مرا مكلف نمود تا براي شركت در چهارمين كنگره انجمن جهاني روانپزشكي كه قرار بود در شهريور ماه همان سال در شهر مادريد برگزار شود مقالهاي تهيه و ايشان را در اين سفر همراهي كنم. موجب خوشحالي و مايه افتخار بود. مقالهاي درباره زمينه هاي فرهنگي روانپزشكي در ايران تهيه كردم. دكتر بريماني نيز از بخش مغز و اعصاب قرار بود مقاله اي ارائه دهد. اين نخستين بار بود كه از ايران گروهي در كنگره روانپزشكي شركت ميكرد. سخنرانيها با موفقيت انجام گرفت، وليكن نتوانستيم در مجمع عمومي انجمن شركت كنيم. قابل ذكر است كه درميان پرچمهاي كشورهايي كه در كنگره شركت مي كردند در سالن كنفرانس برپا شده بودند، پرچم ايران ديده نمي شد. اين امر استاد را به شدت ناراحت كرد. علت آن را جويا شد. پاسخ شنيد كه انجمن جهاني روانپزشكي در واقع از مجموع انجمن هاي ملي روانپزشكي تشكيل شده است و اعضاي شركت كننده در مجمع عمومي نمايندگان اين انجمن ها مي باشند. استاد همانجا تصميم گرفت در مراجعت انجمن روانپزشكي در كشور تاسيس نمايد. همين كار را كرد. انجمني به نام «انجمن روانپزشكي ايران» تشكيل شد و در اسفند ماه 1345 به ثبت رسيد.

اين بود گوشه هائي از زندگي پربار شادروان دكتر عبدالحسين ميرسپاسي و نمونه هاي كوچكي از كارهاي عظيمي كه در راه بهبود وضع بيماران رواني و بنيان نهادن روانپزشكي ايران انجام داده است، روحش شاد باد.

خاطراتي از  استاد مير سپاسي از زبان دكتر ناصرالدين اعتماديان استاد دانشگاه تهران

چون كه يار پر ز مهرت درگذشت     بشنـو از يار قديميش سرگذشت

وقتي كه براي نخستين بار او را در خانه كوچكي كه در خيابان مهديه اجاره كرده بود زيارت كردم از دو اتاق كنار حياط براي مطب استفاده مي كرد؛ ولي به جاي اينكه آرزوي داشتن خانه و مطب مجللي كند، آرزوي ساختمان بيمارستان رواني مجهزي داشت. البته حق هم با او بود زيرا در آن تاريخ وضع بيماران بستري در بيمارستان تهران كه تنها بيمارستان رواني كشور بود بسيار رقت آور بود. بديهي است كه دكتر ميرسپاسي از اين وضع اسفناك بيماران رواني آزرده خاطر بود و به همين دليل بود كه با وجود مشكلات مالي فراوان براي بهبود وضع بيماران به ايجاد بيمارستان رواني كمر همت بست و در همان سالهاي اول طبابت در ايجاد نخستين بيمارستان رواني خصوصي توفيق يافت.

احترام به والدين يكي از بارزترين سجاياي اخلاقي دكتر ميرسپاسي بود. پس از مرگ نابهنگام مادر كه موجب تنهايي پدر شد، علاقه و محبت وي نسبت به پدر دو چندان گشت و تا پايان عمر پدر هيچ گاه برخلاف ميل وي رفتاري نكرد. دوست فقيد من به ظاهر زيبا نيز اعتنايي نداشت و با وجود مكنت كافي لباس فاخر نمي پوشيد زيرا لباس زيبا را نشان آدميت نميدانست و كمال مطلوبش اين بود كه به آخرين حد آدميت يعني جز خدا نديدن برسد. تصور ميكنم اگر بخواهيم اركاني براي اخلاق پزشكي قائل شويم همين چهار ركن حفظ حرمت استاد، احترام والدين، علاقه به بيماران و بي اعتنايي به جمع مال و ثروت از طريق طبابت كافي به نظر رسد. دكتر ميرسپاسي از جمع اين سجايا بهره مند بود و شايستگي مقام معنوي پزشك را به بهترين وجه داشت. دكتر ميرسپاسي در مورد بيماران كم درآمد نهايت گذشت را داشت از اين بيماران حق ويزيت مطالبه نمي كرد و براي بستري كردن آنان در بيمارستان نيز امكانات مالي بيمار را در نظر مي گرفت. دكتر ميرسپاسي به زادگاه اجداد خود علاقه فراواني داشت و با وجود گرفتاري هاي زيادش گاه و بيگاه به تفرش مي رفت. در هر سفر كه به تفرش مي رفت گره اي از مشكلات مردم مي گشود. اهالي محل احترام زيادي برايش قائل بودند و پس از اينكه در ساختمان و تجهيز درمانگاهي در زادگاه خانوادگي خود توفيق يافت اين احترام فزونتر شد و خيرات ابدي براي خود ذخيره كرد.

سيري در ميعادگاه روحاني به همراه شادروان استاد ميرسپاسي

نوشته: علي اكبر عسگري

در سال 1351 اينجانب به اتفاق شادروان استاد ميرسپاسي به مكه معظمه و مدينه منوره مشرف شديم. استاد در مدت اقامت خويش در شهر مدينه منوره روزها به درمان و آلام بيماران كاروان مي پرداختند و شبها را به تلاوت كتاب آسماني مشغول و در بعضي اوقات نيز به زيارت جدش حضرت رسول اكرم (ص) و ساير ائمه بقيع مشرف مي شدند و اين مدت كه بيش از سيزده روز به طول نكشيد سي جزء كتاب مبين را قرائت كرد، در هر حال 13 روز در مدينه سپري شد و در روز چهاردهم ورود به مدينه به سوي مكه معظمه رهسپار شديم از آنجايي كه استاد هميشه دورانديش بودند در شهر مدينه خود را به لباس احرام ملبس فرموده و گفت كه حديث است كه بايد لباس احرام را در مدينه پوشيد و در مسجد شجره كه يكي از ميعادگاهها است نيت كرد همانطور كه جدم رسول خدا (ص) انجام داده است. ناگفته نماند كه تمام واجبات و اصول را خود به طور احسن انجام مي دادند بدون آن كه از كسي پرسش نمايند و حتي به سايرين نيز مي آموختند. تواضع و فروتني را به حدي ميرساند كه گوئي هيچ گونه ثروت و مكنتي ندارد و تمام اهل كاروان را مريد خود كرده بود. به مصداق آيه شريفه «انما المومنون اخوه» در غالب سخنانش پيدا بود و مي گفتند مردم به دو دسته تقسيم مي شوند يا با هم هم كيشند و يا هم نوع پس در هرحال تفاوتي بين آنها نيست و بايد بدرد هم برسند و فلسفه حج و جمع شدن در ميعادگاه نيز چنين است. استاد داراي فضايل بيشماري بود از جمله: آزادمنشي، خيرخواهي، رئوفت و مهرباني، و گذشته از سجاياي اخلاقي فوق بسيار حساس و با انصاف بود و در كارهايش هيچ گونه شك و ترديدي نسبت به خود و سايرين راه نمي داد و بارها مشاهده شد كه اشخاص برخلاف ميلش رفتار مي كردند ايشان مي گفت: ان شاءالها صحيح و درست است. در هر صورت از مسجد شجره روانه مكه معظمه گرديديم با اينكه استاد دچار بيماري قلبي و خسته به نظر مي رسيد قبول نكردند صبح طواف حج عمره را به جا آورند همان شبانه با ساير اعضاي كاروان به انجام رسانيد. در مدت اقامت ده روزه مكه معظمه سي جزء كلام الله مجيد را بار ديگر به پايان رسانيد كه باعث تعجب تمام اهل كاروان شده بود و مي گفتند نظيرش را خيلي كم ميتوان يافت. نكته بسيار دقيقي كه در اينجا بايد مطرح شود اين است در مدت 30 سالي كه با استاد دمساز بودم خاطرات بسيار از ايشان دارم، اما  تنها به اين نكته بسنده مي كنم كه استاد نمونه يك انسان كامل بود.


 آثار و تاليفات استاد ميرسپاسي

الف- آثار به فرانسه

1. L'hydteric ancienne faisait_elle du simli-diencephalique ou simli-stric (compte- rendu de la 39 eme session du congres des medcins alienists et neurologists de France et de pays de langue rancaise, 1935) en collaboration avec M. J. Froment et M. Chanial.

2. Les caracteres dits hysteroides des crises oculogyres diencephaliques et leurs significations physiopathologiques (These 1935, Lyon)

3. Rigidite catatonique et hypertophic extrapyramidale. Ce qui objectivement les oppose (communication faite au congres des alienists, 1936, Bale, Zurich, Berne).

4. L'historie de la psychiatrie de L'Iran et ses liens avec la psychiatrie francaise. Annals de therapeutique psychiatrique (Societe Moreau de Tours) tome IV, Rev. Univ, de France 1996, p. 202 et suivantes.


ب- آثار به فارسي

1-  سل ارثي است يا سرايتي؟ آينده ايران

2- بيماري و تندرستي (ايران باستان)

3- هيستري از ديرگاهان تا امروز

4- »زبان چگونگي و پريشاني آن»

5- روانشناسي و رانندگي

6- قانون بيماران روحي (مجموعه حقوقي شماره¬هاي 147-150)

7- فكر دروني و تبه كاري (مجموعه حقوقي شماره 147)

8- كارشناس و كارشناسي (مجموعه حقوقي شماره 149)

9- صغار و تبه كاري (مجموعه حقوقي شماره¬هاي 152-153-155-156)

10-نشان بابنسكي (مجله درمان شماره 9 سال دوم)

11- تصلب عضلاني (نامه پزشكي ايران شماره 9 سال اول)

12-مراكز دماغي (كتابخانه تهران و دانش)

13-جنون جواني؛ تير 1320، دومين نشريه بيمارستان ويژه سابق (ميمنت فعلي)

14-قانون وجنون، مرداد 1325، سومين نشريه بيمارستان ويژه سابق (ميمنت فعلي)

15-سالنامه 1325 بنگاه تيمارستان

16- سالنامه بنگاه تيمارستان سال 1316

17-فلسفه اگزيستانسياليسم (فلسفه شهودي) سالنامه دنيا

18-پسيكاناليز (مجله جهان پزشكي مهر 1326)

19-آيا امراض روحي معلول عوامل جسمي است؟ (مجله جهان پزشكي آذر 1327)

20-نشان مچ دست (مجله درمان)

21-هيپرتوني چيست؟ (مجله درمان)

22-روان پزشكي در چهار جلد.

23-خود دوستي و دگردوستي، مجله بهداشت رواني

24-مقالات روانشناسي (در مجله دانشكده پزشكي)

25-موارد درمان با توفرانيل. مجله دانشكده پزشكي

26-خلاصه روان پزشكي (1342)، به اتفاق دكتر ميربها و دكتر بطحائي

27-روان پزشكي اجتماعي (1344)

28-بيماريهاي رواني و بررسي آماري آن به اتفاق دكتر بطحائي

29-ليپنوتيسم (1353 از انتشارات مجله روانپزشكي)

30-مركز دماغي: كتاب

31-بيماري جنون جواني: كتاب

مقالات استاد ميرسپاسي چاپ شده در مجله پزشكي قانوني

1- بحث پيرامون پزشكي و سوالات دادگاه ها   شماره 1 سال اول مرداد 44

2- بحث پيرامون سوالات دادگاه ها    شماره 2 سال اول مهر 44

3- بحث پيرامون سوالات دادگاه ها    شماره 4 سال اول بهمن 44

4- بحث پيرامون سوالات دادگاه ها    شماره 4 سال اول بهمن 44

5- بحث پيرامون سوالات دادگاهها    شماره 5 سال اول فروردين 45

6- كنگره پيشگيري جاني ژئوسيد (پاريس)   شماره 1 مرداد 46

7- كنگره پيشگيري جاني ژئوسيد (پاريس)   شماره 2 مهر 46

8- كنگره پيشگيري جاني ژئوسيد (پاريس)   شماره 3 مرداد 46

9- جنبه هاي رواني زناشويي     شماره 1 سال سوم مرداد 46

10-بزه شناسي و بزه زائي     شماره 6 سال اول خرداد 45

مقالات استاد ميرسپاسي چاپ شده در مجله پزشكي (دانشگاه تهران)

گزارش 74 مورد ترك اعتياد با آقاي دكتر نقش تبريزي و دكتر حسن زاده

گزارش 42 مورد ترك اعتياد و بحث با آقاي دكتر نقش تبريزي در نتايج آن شماره 8 ارديبهشت 45

نتيجه گيري باليني از آمار سيزده ساله بيمارستان روزبه با آقاي دكتر بيگدلي شماره 9 خرداد45


مقالات استاد ميرسپاسي چاپ شده در مجله روانپزشكي


چنانچه خوانندگان گرامي از اين استاد خاطرات، اسناد، تصاوير و يا اطلاعات ديگري در اختيار دارند در صورت امكان آن را در اختيار واحد روابط عمومي دانشگاه   به آدرس [email protected]    و يا آدرس پستي  بلوار كشاورز – خيابان فلسطين- خيابان دمشق- پلاك 21–  طبقه اول- روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران ارسال فرمايند.


برگرفته از كتاب نخستين ها نوشته استاد فقيد دكتر شمس شريعت تربقان




وبگردی