ایثار و شهادت طلبی منجیان انقلاب اسلامی

شهادت طلبی و ایثار دو پشتوانه ی بزرگ مردم ایران زمین در برابر دشمنان داخلی و خارجی هستند.

بمیرید پیش از آنکه بمیرید، این همان فرهنگ شهادت طلبی در میان مسلمانان است. به این معنا که روح حقیقت طلبی را انتخاب و از روزمرگی های زندگی بگریز، از نفسانیات زندگی خود را رها کن، چه چیز در این دنیا برای تو مایه ی مباهات است؟ ثروتت؟موقعیت و شغلت؟ چه چیز تو را میترساند از آنکه به محافظت طلبی بیوفتی به جای حقیقت طلبی و شهادت ؟ هر آنچه هست را به دور بینداز و خودت را برای جهاد محیا کن. در تاریخ پیامبران ابراهیم عزیزترین هایش را قربانی کرد، پاره تنش و جگر گوشه اش.
ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده ای، اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟باغت؟اتومبیلت؟ معشوقت؟خانواده ات؟ علمت؟ درجه ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبائیات...؟ من چه میدانم؟ این را تو خود میدانی، تو خود آن را، او را- هر چه هست و هر که هست - باید به منی آوری و برای قربانی،انتخاب کنی.
من فقط میتوانم نشانی هایش را به تو بدهم: آنچه تو را، در راه ایمان، ضعیف می کند، آنچه تو را در رفتن، به ماندن می خواند، آنچه تو را، در راه مسئولیت به تردید می افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگهداشته است، آنچه دلبستگی اش نمیگذارد تا پیام را بشنوی،تا حقیقت را اعتراف کنی،آنچه تو را به فرار می خواند، آنچه تو را به توجیه و تأویلهای مصلحت جویانه می کشاند، و عشق به او، کور و کرت می کند ابراهیمی یی و ضعف اسماعیلی ات، تو را بازیچه ابلیس می سازد. در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش، از بلندی فرود میآیی، برای از دست ندادنش، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست میدهی، او اسماعیل تو است، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد، یا یک شیء، !یا یک حالت، یک وضع، و حتی، یک نقطه ضعف!
اما اسماعیل ابراهیم، پسرش بود سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت پرستی و خرافه های ستاره پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زنی نازا، متعصب، اشرافی: سارا و اکنون، در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه مسئولیت روشنگری و آزادی، در عصر ظلمت وبا قوم خو کرده با ظلم، پیر شده است. و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک بشر مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی اش،یک بنده خدا. دوست دارد پسری داشته باشد اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش، که عمر را همه در کار او به پایان آورده است، رحمت میآورد و از کنیز سارا - زنی سیاه پوست که حتی ازبی فخری...حسد هوو را نیز بر نمی انگیزد به او یک فرزند می بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل، اسماعیل، برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر، نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا، تنها پسر جوان یک پدر پیر، و نویدی عزیز، پس از نومیدی تلخ.

برای ابراهیم اسماعیل بود، اسماعیل تو، شاید خودت باشی، شاید خانواده ای باشد، یا شغلت، ثروتت، حیثیتت... برای ابراهیم، پسرش بود، آن هم چنان پسری، برای چنان پدری اکنون، در برابر چشمان پدرچشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق میزند می روید و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، میبالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته حیاتش، چشم به تنها نونهال خرم و جوانش دوخته است، گویی روییدن او را، میبیند و نوازش عشق را. و گرمای امید را در عمق جانش حس میکند در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی،که به گفته ژید، هر لحظه اش را باید به لذت نوشید با لذت داشتن اسماعیل می گذرد، پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر،انتظارش را نداشته است!
جنگ! بزرگترین جنگ، جنگ در خویش، جهاد اکبر. فاتح عظیم ترین نبرد تاریخ، اکنون مغلوب، ضعیف، ترسیده، آشفته و بیچاره. جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم! دشواری انتخاب!

کدامین را انتخاب میکنی ابراهیم؟ خدا را یا خود را؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهائی را؟ مصلحت را یا حقیقت را؟ماندن را یا رفتن را؟خوشبختی را یا کمال را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ زندگی برای زندگی را یا زندگی برای هدف را؟علاقه و آرامش را یا عقیده و جهاد را؟غریزه را یا شعور را؟ عاطفه را یا ایمان را؟ پدری را یا پیامبری را؟ پیوند ...را یا پیام را؟ و بالاخره، اسماعیلت را یا خدایت را؟
انتخاب کن ابراهیم!
روایت ابراهیم نبی روایت تک تک ما میتواند باشد در نبرد سهمناک زندگی، در جدال میان تمنیات و خواهش های رنگارنگ دل و خواست پروردگار ، ایثار و خلوص و یک رنگی. باید که انتخاب کرد و هیچ نمیتوان گمان برد که این انتخاب انتخابی ساده است ، تنها انسان هایی با عیار بالا از پس چنین انتخابی بر میایند. شهادت طلبی یعنی همین. همین که بتوانی از خودت و از تمام خواسته های زمینی ات بگذری، از مال ، جان ، شهرت ، افتخار و عزیزتر از همه از فرزند، بزرگترین روایت ما در شهادت طلبی به بزرگ مرد تاریخ اسلام امام حسین بر می گردد. مردی که حیثیت مرگ را به بازی گرفت. خودش و تک تک عزیزانش در راه حقیقتی که به آن ایمان داشتند سلحشورانه جان باختند. اسلام یک چنین پیشینه ای در شهادت دارد. سرتاسر کتب مذهبی ما در خصوص شهادت مطالب بسیاری دارد، به خصوص در فرهنگ شیعه شهادت و شهادت طلبی از ارزش های اساسی دینی محسوب میشود، شاید بتوان گفت یکی از دلایل اصلی پیروزی ما در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی وجود چنین فرهنگ غنی ای بود.
زمانی که جنگ تحمیلی در شهریور ماه 1359 آغاز شد هیچ کس گمان نمیبرد که ایران بتواند با چنین موج سهمگینی مقابله کند و سربلند از پس آن بیرون بیاید. چیزی از انقلاب 1357 نگذشته بود که عراق به خاک ایران حمله کرد. ایران هنوز در گیر مشکلات داخلی بود. گروههای داخلی از جمله منافقین به مخالفت با انقلاب روی آورده بودند و ایران درگیری های متفاوتی را در عرصه داخلی و خارجی داشت. در همین حین و پس از تسخیر لانه جاسوسی عراق به تحریک و پشتوانه امریکا به ایران حمله کرد. ایران در مقابل عراق تا دندان مسلح قرار گرفته بود. منافقان نیز به این موج آتشناک اضافه شده بودند و ایران در دو جبهه داخلی و خارجی مجبور به مبارزه شد. تنها چیزی که به ایران کمک کرد وجود رهبری امام خمینی و همین فرهنگ قوی بود. ایرانیان با دل و جان و از صمیم قلب به جبهه ها میرفتند تا دشمن متجاوز را از خاک ایران برانند، از مال و جان و جوانی خود مایه گذاشتند. مردانی جوان قاطع و پرشور همچون باکری ها، همت ها، چمران ها همچون سدی استوار در برابر دشمن ظاهر شدند و شهادت را برگزیدند.
فرهنگ فداکاری و شهادت طلبی یعنی باور به خدا و معاد، اعتقاد راسخ بر درستی و بر حق بودن راه اسلام ناب محمدی(ص)، ایستادگی در مقابل دشمن، ایثار و فداکاری جهت حفظ ارزش های انقلاب و اسلام ناب، خستگی ناپذیری و اعتقاد به احدی الحسنیین (پیروزی یا شهادت راه خدا)

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْن ‏(توبه/ ۵۰ و ۵۱)؛ بگو: هرگز به ما جز آنچه خدا برای ما مقرر داشته نمی رسد، او مولای ماست و مؤمنان باید بر خدا توکل کنند. بگو: آ یا برای ما جز یکی از این دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار می برید؟»
امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی دراین باره می فرماید: «ما بندگان خدا هستیم و در راه او، حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد، سعادت است.» ( صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۴۰۴.)
بنابراین فرهنگ ایثار و شهادت، مجموعه دستاوردهای نظری و فکری است که بر اساس موازین الهی شکل گرفته و سبب جهت دادن به رفتارها و ارزش های یک جامعه و موجب انسجام افراد و گروه های ولایی می شود و ملتی که با فرهنگ شهادت طلبی آراسته شده، شکست ناپذیر است.
یافته ها و دستاوردهای تاریخی از صدر اسلام تاکنون، بیانگر این واقعیت شگرف است که فرهنگ ایثار و شهادت طلبی به عنوان کارآمدترین و مؤثرترین عنصر در پیشبرد اهداف و حفظ ارزش ها و مقابله با دشمنان داخلی و خارجی مطرح بوده است. تأثیر این فرهنگ پیشتاز، در حوزه های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و اقتصادی نیز قابل مشاهده است.
یکی از عوامل مهم در هر قیام و یا در هر جنگی، شجاعت و نترسیدن سربازان و قیام کنندگان است. آموزه های اسلام در مواجهه با ظلم و دفاع از حق و حقیقت، پیروان خود را به جهاد با جان و مال دعوت می کند و در این مکتب نجات بخش پایداری در جهاد یا منجر به «پیروزی» و یا منجر به مرگ می گردد که در فرهنگ اسلامی، از آن به «شهادت» تعبیر می شود و بالاترین مرتبه رستگاری برای یک انسان، رسیدن به این مرحله است.
در پرتو این باور امیدبخش، روحیه ایثار و شهادت طلبی در دل مردم شکل گرفت و توانست در برهه شکل گیری انقلاب اسلامی، مردم و به ویژه جوانان را در مقابل قدرت رژیم شاهنشاهی استوار نگاه دارد و در نهایت نهال پیروزی را به ثمر نشاند.
امام خمینی (ره) در این باره می فرماید: «رمز پیروزی ما این بود که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال این ها نبود، جنبه معنوی بود، اسلامی بود. جوانان آرزوی شهادت می کردند.» ( صحیفه امام خمینی (ره)، ج ۷، ص ۲۳.)
ایشان در کلام دیگری می فرماید: «ملّت ما عاشق شهادت بود با عشق به شهادت، این نهضت پیش رفت. اگر این عشق و علاقه نبود، ما هرگز در مقابل آن همه قدرت پیروز نمی شدیم! مُشت غلبه کرد بر تانک ها، بر توپ ها. این ایمان بود. این برای این بود که جوان های ما از مردن نمی ترسیدند. [و] شهادت را فنا نمی دانستند، شهادت را یک زندگی جاویدان می دانستند.» ( همان، ج ۹، ص ۳۳۲.) آری در زمان رژیم ستم شاهی پهلوی، اقشار مختلف مردم از روحانی گرفته تا کشاورز و بازاری و نظامی و ... زن و مرد، همه و همه با یادآوری شهادت طلبی های صدر اسلام و حادثه خونین کربلا، ندای آزادی و استقلال سر دادند و توانستند با تقدیم خون پاک خود و بستگانشان، ریشه نهال انقلاب اسلامی را در این سرزمین بنشانند و با ایثارگری ها و شهادت طلبی خود، آن را آبیاری کنند تا اینکه نهایتاً منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد. زمانی که صدام به خرمشهر حمله کرد جوانا خرمشهری چه زن و چه مرد تا آنجا که میتوانستند مقاومت کردند.
محمد جهان آرا و دیگر جوانان خرمشهر، در برابر ارتش تا به دندان مسلح رژیم بعثی عراق سی و پنج روز مقاومت کردند. خونین شهر 575 روز در زیر چکمه های دشمن اسیر بود؛ اما سرانجام به اراده پروردگار در روز سوم خرداد 1361 طی عملیات پیروزمندانه بیت المقدس بدست رزمندگان اسلام آزاد گشت. خبر آزادسازی خرمشهر، ملت ایران را شاد کرد. امام خمینی(ره) فتح خرمشهر را مافوق طبیعت بیان فرمودند. فتح خرمشهر، نقش مهمی در پیروزی های بعدی رزمندگان داشت. مقام معظم رهبری: «خرمشهر را خدا آزاد کرد». این معنایش این بود که فرماندهان مسلحی که این همه سختی کشیده بودند، این همه رنج برده بودند، آن خون دلها را خورده بودند، چقدر شهیدهای خوب و بزرگ ما در همین فتح بیت المقدس دادیم، بر اثر این همه مجاهدت، حالا این کار بزرگ انجام گرفته، این ها مغرور نشوند. سیاسیونی که در مساند قدرت نشسته اند، از این پیروزی بزرگی که در عرصه ی سیاسی برایشان پیدا شد، بر اثر این حادثه مغرور نشوند: «و ما رمیت اذ رمیت و لکنّ اللَّه رمی»؛ من و شما کاره ای نیستیم؛ دست قدرت الهی است. سرنوشت ایران چه در زمان انقلاب و چه در زمان جنگ با ایمان و اعتقاد بزرگ مردانی همچون جهان آرا و همقطارانش تغییر کرد. مردانی که به سلاح ایمان و شور انقلاب مزین بودند و آمده بودند تا ایثار کنند.
ایمان ، ایثار و شهادت سه عنصر اساسی در پیداش و تداوم انقلاب اسلامی بوده است و در سایه ایمان و صبردر مشکلات و مصائب و مبارزه و ایثار و گذشت تا مرز شهادت و جهاد در راه خدا مشعل انقلاب اسلامی همیشه فروزان مانده است
ایثار در لغت به معنای برگزیدن ، عطاکردن ، مقدم داشتن غرض دیگران بر غرض خویش و مقدم دانستن منفعت غیر بر مصلحت و منفعت خود است و شهادت هم به مجموعه باورها ، آگاهی ها ، آداب و اعتقادات و اعمالی گفته می شود که موجب وصل انسان به عالی ترین درجه کمال یعنی مرگ آگاهانه در راه خدا می شود
حضرت امام خمینی (ره) به جایگاه و اهمیت شهادت و ایثار اشاره می کنند و می گویند ” خط سرخ شهادت خط آل محمد(ص) و علی (ع) است و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ذریه طیبه آن بزرگواران و به پیروان خط آنان به ارث رسیده است.
ایشان در ادامه فضلیت و ارزش ایثار و شهادت را بیان می کنند و تاکید می کنند ” شهادت فخر اولیا بوده است و فخر ما ، شهادت عزت ابدی است، حیات ابدی است شهادت در راه خدا چیزی نیست که بتوان آن را با سنجش های بشری و انگیزه های مادی ارزیابی کرد “
در سایه ایمان به خدا به عنوان یکی از ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی پیوند امام و امت به یک پیوند عاطفی عمیق تبدیل شد و در سایه ایمان ، هدایت و رهبری انقلاب محقق شد و در پرتو ایثار و گذشت و فداکاری ،پیروزی انقلاب اسلامی پیروزی به معنی اصلی و کامل آن بدست آمد و در سایه شهادت طلبی و جهاد فی سبیل الله به عنوان عنصر سازنده و رهایی بخش ، انقلاب اسلامی بیمه شد و توانست در مقابل هجوم و توطئه ها و فشارهای بیرونی و درونی مقاومت نموده و با سرافرازی نقشه های دشمنان را نقش بر آب نماید.
ملت فهیم و شجاع ایران که تمام سربلندی ها و افتخارات خویش را مرهون اسلام و معارف متعالی آن می داند همواره اقتدار و عزت خود را در مسیر تدین به اسلام و تمسک به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت مطهرش حفظ نموده و با ایمان ، ایثار و شهادت و رشادت منادیان آزادی و آزادگی در جهان بوده اند
حضرت امام (ره) در این مورد می فرمایند ” این ملت بزرگ ایران است که با قامتی استوار بر بام بلند شهادت و ایثار ایستاده است و هر روز نشاط و تحرک و فریاد او برای ادامه راه بیشتر می شود پیروز است ملتی که راه خود را که صراط مستقیم انسانیت است یافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است”
از نگاه حضرت امام (ره) شهادت طلبی و آمادگی مردم برای فداکردن هستی خود در راه سرافرازی انقلاب اسلامی اساسی ترین و مهمترین دلیل خنثی سازی و شکست توطئه های دشمنان و تداوم انقلاب اسلامی بوده است به همین دلیل حضرت امام بارها شهیدان و بازماندگان معظم آنان را ستونهای اصلی نهضت و انقلاب معرفی می کردند و بر تجلیل و تعظیم آنان تاکید می کردند و می فرمودند ” درود خداوند بر خانواده هایی که با صبر و شکیبایی و مقاومت و با تقدیم عزیزان خود به خدا و اسلام، بزرگترین حماسه های تاریخ معاصر را ترسیم کرده و می کنند. خانواده های شهدا تا همیشه تاریخ، این مشعلداران راه اولیاء، افتخار روشنایی طریق الی الله را به عهده گرفته اند”

ایشان در فرازی دیگر از سخنانشان از تربت پاک شهیدان به عنوان دارالشفای آزادگان یاد می کنند و می فرمایند ” همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود”
معمار بزرگ انقلاب حتی در وصیت نامه سیاسی الهی خویش توجه به پیشکسوتان جهاد و شهادت را مورد تاکید قرار داده و سفارش نمودند ” من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون، در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند”
استاد شهید مرتضی مطهری در مورد قداست و جایگاه شهید نوشته اند ” مثل شهید مثل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است تا دیگران در این پرتو که به بهای نیستی او تمام شده است بنشینند و آسایش داشته باشند و کار خویش را انجام دهند آری شهدا شمع محفل بشریتند سوختند و محفل بشریت را روشن کردند “در مقام شهدا همین جمله از ملای متقیان کافی است تا حجت بر همه تمام شود.
” خدا شهدا را در قیامت با عظمت و نورانیتی وارد می کند که اگر انبیا از مقابل آنان بگذرند و سوار باشند به احترام اینها پیاده می شوند “