قبل از روى کار آمدن کريمخان کرمان در دست شاهرخخان افشار بود که پدران وى از زمان صفويه حکومت کرمان را در اختيار داشتند؛ به همين سبب، در اين ناحيه داراى نفوذ و شهرت بودند. شاهرخخان بعد از قتل نادر از نفوذ و قدرت محلى استفاده نمود و با همراه ساختن بزرگان حکومت کرمان را بهدست گرفت. بعدها شاخرخشاه افشار نيز به اين ترتيب را تأييد کرد (تاريخگيتىگشا؛ ص ۴۵).
کريمخان تا سال ۱۱۷۲ق بهعلت گرفتارىهاى داخلى متعدد نتوانسته بود به کرمان بپردازد. در اين سال خدامرادخان، ايشيکآقاسي، را به حکومت کرمان و سرکوبى شاهرخخان مأمور کرد. در برخوردى که بين دو طرف در نزديکى بهاباد کرمان رخ داد شاهرخخان کشته شد و خدامرادخان زند چهار سال بدون کوچکترين حادثهاى به حکومت ادامه داد. تا اينکه تقىخان دراني، زغالفروشى از اهالى کرمان، پس از رنجشى که از خدامرادخان پيدا کرده بود طى نبردى شبانه موفق شد شهر کرمان را به تصرف در آورد (تاريخگيتىگشا؛ ص ۵۱ و ورهرام، غلامرضا؛ تاريخ سياسى و اجتماعى ايران در عصر زنديه؛ ص ۵۷). در سال ۱۱۷۶ ق بار ديگر فکر تنظيم امور دارلامان کرمان در ضمير فيصل تخيمن رسوخ نمود (گيتىگشاى زنديه؛ ص ۱۱۷). پس محمدامينخان گروسى و اميرگونهخان افشار را مأمور سرکوبى تقىخان درانى کرد؛ اما در اين مأموريت بين دو سردار اختلاف افتاد، بهطورى که هيچ يک حاضر به اطاعت از ديگرى نبود. وقتى اين خبر به کريمخان رسيد، محمدامينخان گروسى را سمت فرماندهى داد. او با کمک سپاهيانى که در خارج از شهر اردو زده بودند و با راهنمائى کدخدايان و اهالى روستاهاى اطراف وارد شهر شد و توانست تقىخان درانى و افراد وى را ودار به فرار به جانب قريه دران کند. بدين ترتيب، محمدامينخان گروسى حکومت شهر کرمان را در اختيار گرفت. طولى نکشيد که تقىخان درانى به کرمان شبيخون زد و با مساعدت عدهاى از اهالى کرمان وارد يزد گرديد. هنگامى که مراتب به اطلاع کريمخان رسيد، او را به شيراز فرا خواند و مورد عفو قرار داد. در همين زمان، محمدتقىخان بافقي، حاکم يزد، داوطلب سرکوبى تقىخان درانى گرديد و وکيل با پيشنهاد وى موافقت کرد.
خان بافقى به اتفاق سپاهى از تفنگچيان اردستانى و نائينى و عدهاى از سپاهيان محمدامينخان گروسى که در يزد اقامت داشتند به جانب کرمان حرکت کرد. همين که تقىخان درانى از حرکت حاکم يزد مطلع شد يکى از ملازمان خود به نام محمد، مشهور به محمد برات را مأمور دفع وى نمود. حاکم يزد وقتى از حرکت محمدبرات آگاهى يافت با اينکه بين طرفين بيش از چهار فرسنگ فاصله بود از حمله و تصرف کرمان منصرف شد و به يزد بازگشت (تاريخ گيتىگشا؛ ص ۵۷-۵۸ و تاريخ روضةالصفاى ناصري؛ ج۹، ص ۸۱). به تفسير فسائي: فتحنامه خوانده، مىفرمود که فتح بزرگ به سلامت باز آوردن لشکر است. الحمدالله از دماغ احدى خون نيامد. اين اخبار چون به نواب وکيل رسيد، بسى خنديد و فرمود: مردمان شهرى چنين باشند (فارسنامهٔ ناصري؛ ج۱، ص ۶۰۹).
پس از هزيمت محمدتقىخان بافقي، کريم خان، علىخان شاهسون را مأمور فتح کرمان کرد. او با اينکه توانست چهار ماه شهر را محاصره کند، هدف گلوله يکى از مدافعان قرار گرفت و کشته شد. پس از اين حادثه، سپاهيان علىخان پراکنده شدند و به شيراز بازگشتند (تاريخ گيتىگشا؛ ص ۵۸).
سرانجام وکيل، نظرعلىخان زند را مأمور سرکوبى شورش تقىخان درانى کرد. اين بار نظر علىخان توانست با کمک مردم شهر کرمان که از ظلم و ستم درانى به ستوه آمده بودند شهر را تصرف کند. تقىخان درانى دستگير و به شيراز به خدمت وکيل فرستاده شد. بنا بهدستور کريمخان، مردى که سه سال تمام حکومت کرمان را در اختيار داشت به مرگ محکوم شد. تاريخگيتىگشا؛ ص ۶۰ و فارسنامه ناصري؛ ج۱، ص ۶۰۹).