کريم‌خان در طول سه دهه ايرانمدارى جز جنگ بصره با دولت عثمانى برخورد نظامى ديگرى با کشور‌هاى همسايه نداشت. گلستانه تنها منبعى است که به درگيرى‌ها سپاه ايران و روس‌ها اشاره دارد. گويا روس‌ها از طريق خاک ايران قصد حمله به عثمانى را داشته‌اند. درباره کم و کيف اين درگيرى از ديگر منابع دوره زنديه اطلاعى حاصل نمى‌شود (مجمل‌التواريخ پس از نادر؛ ص ۲۳۸-۲۴۱).


درباره علت بروز اختلاف بين کريم‌خان زند و اولياء دولت عثمانى که به لشکرکشى ايران به بصره منجر شد، اختلاف‌نظرهائى وجود دارد. اما قبل از تسخير بصره مدتى بود که روابط دو کشور به سردى گرائيده بود. برخى معتقد هستند که چون انگليسى‌ها در سال ۱۱۸۸ق تجارتخانه خود را از بوشهر به بصره انتقال دادند، اين امر موجب اعتبار و رونق اقتصادى بصره و در مقابل وارد آمدن زيان بسيارى به تجارت خارجى ايران و بنادر ايرانى گرديد. کريم‌خان که از انگليسى‌ها به‌شدت آزرده خاطر شده بود، با حمله به بصره هم مى‌خواست زهرچشمى از آنان بگيرد و هم بصره را از شهرت بيندازد تا دوباره تجارت بنادر ايران روق يابد (کريم‌خان زند و خليج فارس؛ ص ۴۰). سرپرسى سايکس رشک و حسد کريم‌خان را عامل اساسى حمله به بصره مى‌داند (سايکس، سرپرسي؛ تاريخ ايران، ترجمه محمدتقى فخرداعى گيلاني؛ ج۲، ص ۴۰۷).


برخى ديگر معتقد هستند که رفتار سوء عمر پاشا، والى بغداد، عامل تحريک کريم‌خان در حمله به بصره بوده است؛ زيرا زمانى که زکى‌خان مأمور عزيمت به عمان شد کريم‌خان از والى بغداد تقاضا کرد به سپاه ايران اجازه دهد از طريق خشکى عازم عمان شود، ولى عمرپاشا نه تنها به درخواست او توجهى نکرد، بلکه به حمايت از اعراب عمان پرداخت و مقدارى آذوقه نيز بدانجا فرستاد (مجمل‌التواريخ پس از نادر؛ ص ۲۷۶-۲۷۷. و گلشن مراد؛ ص ۱۷۸). نامى اصفهانى درباره سوءرفتار عمرپاشا مى‌نويسد: وى که ”همواره سالک صراط‌المستقيم عبوديت و خلوصيت مى‌بود، در اين سال آثار خلاف رفتار برنهج صدق و صواب از او به شهود رسيد (گيتى‌گشاى زنديه؛ ص ۱۸۰). همچنين هنگامى که کريم‌خان در سال ۱۱۷۸ ق در خوزستان مشغول سرکوبى قبايل سرکش بود، والى بغداد طى نامه‌اى به او اطلاع داد چنانچه کريم‌خان در سرکوبى قبيله بنى‌کعب به او کمک کند، دولت عثمانى سپاه ايران را با ارسال آذوقه و کشتى يارى خواهد کرد. کريم‌خان براساس پيشنهاد والى بغداد با قبيله بنى‌کعب وارد جنگ شد؛ اما هنگام درگيرى دولت عثمانى به ارسال دو کشتى کوچک و يک قايق تشريفاتى ساده مخصوص کريم‌خان اکتفاء کرد و با ارسال نامه‌اى به کريم‌خان اطلاع داد که متأسفانه به‌علت قحطى و کمبود غلات در منطقه کمک بيشترى براى خود مقدور نيست (کريم‌خان زند و زمان او؛ ص ۱۱۱).


ديگر اينکه در جريان طاعون ارسال ۱۱۷۸ق و مصيبتى که بر اثر شيوع آن به وقوع پيوست بسيارى از ايرانيانى که در جوار اماکن مقدس به کسب و کار اشتغال داشتند به اين بيمارى مبتلا شدند و از بين رفتند و به‌دستور عمر پاشا اموال و لوازم آنان را به نفع دولت عثمانى ضبط کردند. اولاد و وابستگان اين افراد از کريم‌خان تقاضاء کمک و رسيدگى نمودند؛ اما هنگامى که کريم‌خان استرداد اموال را از عمر‌پاشا درخواست کرد اين مسئله با بى‌توجهى والى مواجه شد (شوشترى جزايري، ميرعبدالطيف؛ تحفةالعالم و ذيل‌التحفه؛ ص ۱۳۵).


از ديگر مواردى که موجب تيرگى روابط دو کشور گرديد اخذ عوارض از ايرانيانى بود که به قصد زيارت مکه و ديگر اماکن مقدس از خاک عثمانى مى‌گذشتند. مأموران دولت عثمانى مبالغى را به‌عنوان حق عبور از ايرانيان دريافت مى‌کردند. اين نوع عوارض در هيچ يک از ادوار گذشته معمول نبود؛ به همين علت، اين امر مورد اعتراض کريم‌خان قرار گرفت (گلشن مراد؛ ص ۱۷۷. و فارسنامه ناصري؛ ج۱، ص ۶۱۲. و تاريخ روضةالصفاى ناصري؛ ج۹، ص ۱۲۰).


شوشترى جزايرى مى‌گويد: ”پادشاه بغداد با زوار سکنه عتبات از جماعت قزلباش‌ بدسلوکى را پيشنهاد نمود، وجون گزاف بسيارى از آنها و از قليل مردمى که از طاعون باقى مانده بودند مصادره مى‌نمود (تحفةالعالم و ذيل‌التحفه؛ ص ۱۳۵).


علاوه بر دقايق مزبور، در بعضى از منابع به عواملى چون مسئله کردستان و ايل بابان و جانشينى محمدپاشا با حمايت ايران اشاره شده است و نيز اينکه وقتى ميرمهنا از طرف مأموران عثمانى در بصره دستگير و سپس مقتول گرديد، کريم‌خان اين اقدام را دخال در امور داخلى ايران دانست و به قتل وى که تبعه ايران بود، اعتراض کرد؛ (رستم‌التواريخ؛ ص ۴۰۰) بنابراين، به صادق‌خان دستور داد به جمع‌آورى سپاه بپردازد و بصره را تصرف کند.

لشکرکشى به بصره

کريم‌خان قبل از اينکه با دولت عثمانى وارد جنگ شود سفيرى به نام عبدالله به استانبول نزد مصطفى‌خان فرستاد و با يادآورى کليه مسائلى که سبب تيرگى روابط سياسى دو کشور گرديده بود تقاضاى سر عمرپاشا، والى بغداد، را نمود. سلطان عثمانى در جوابى که براى کريم‌خان ارسال کرد کوشيد به‌طور زيرکانه‌اى وکيل را از خيال حمله به عثمانى منصرف کند؛ از اين‌رو، کريم‌خان دستور تدارک سپاه را صادر کرد تا بصره و در صورت امکان نقاط ديگر عراق را تصرف کنند (کريم‌خان زند و زمان او؛ ص ۱۱۴).


کريم‌خان تابستان سال ۱۱۸۸ق را به آماده ساختن سپاه پرداخت، ولى به‌علت گرماى شديد تا روز هشتم ‌ذى‌القعده حرکت سپاه را تعويض انداخت. او برادر خود صادق‌خان را هم به فرماندهى سپاه انتخاب کرد. درباره تعداد سپاهيان اعزامى اختلاف‌نظر وجود دارد . فسائى تعداد آنان را سى‌هزارنفر (فارسنامهٔ ناصري؛ ج۲، ص ۶۱۳) و سرجان مالکم شمار آنان را پنجاه هزار تن ذکر کرده‌اند (مالکم، سرجان؛ تاريخ ايران، ج۲، ص ۲۸۵).


سپاه زند پس از حرکت و طى منازل در آغاز محرم سال ۱۱۸۹ وارد هويزه شد و در روز دوازدهم به کنار شط‌العرب رسيد. براى عبور از رودخانه به ‌دستور صادق‌خان بدون توجه به بارش توپخانه بصره و کشتى‌هاى انگليسى‌ با گذاشتن رديفى از قايق‌هاى کوچک و بستن آنها به همديگر با زنجير و انداختن لنگرهاى هر يک از قايق‌ها از چپ و راست پلى ساختند. در حين احداث پل دو هزار نفر از شناگران بختيارى به آن طرف رودخانه فرستاده شدند (مالکم، سرجان؛ تاريخ ايران،ص ۲۸۵). بنا به گفته نامى‌اصفهانى هيجده روز براى احداث اين پل وقت صرف گرديد و روز ششم صفر سپاه ايران به طرف ساحل بصره حرکت کرد و در روز هشتم صفر شهر محاصره شد (گيتى‌گشاى زنديه؛ ص ۱۸۸). پس از عبور سپاه ايران از اروندرود صادق‌خان به محاصره شهر پرداخت. در اين موقع چون انگليسى‌ها موقعيت خود را در خطر مى‌ديدند تجارتخانه خود را از بصره به کويت انتقال دادند. سپاه ايران با مقاومت فوق‌العاده عثمانى‌ها و اهالى شهر مواجه شد. سرجان مالکم علت حمايت مردم بصره را از سليمان آقا به واسطه صفات نيک و عدالتخواهى وى و رضايت آنان از او مى‌داند (مالکم، سرجان؛ تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۲۸۵).


صادق‌خان براى تصرف سريع شهر دستور داد قلعه‌هائى در مقابل آن ايجاد کنند، توپ‌هاى قلعه کوب را بر فراز آنها مستقر سازند و به‌شدت ديوارهاى شهر را زير بارش توپ‌هاى خود قرار دهند؛ اما مردم بصره ديوارهاى تخريب شده شهر را شبانه ترميم مى‌کردند (تاريخ‌گيتى‌گشا؛ ص ۷۱). با محاصره بصره بسيارى از اعراب منطقه براى مساعدت به طرفين آماده شدند. از جمله کسانى که به ايرانيان کمک کردند يکى حاجى‌ناصر، رئيس قبايل جزاير، بود که در مقابل تعهد حافظت از آب سدهاى رودخانه‌ها که به راحتى مى‌توانست محاصره قواى ايران را متلاشى سازد به مدت يک سال زعامت قبايل و طوايف ناحيه جزاير را به‌دست آورد؛ و ديگر، اعراب قبيله بنى‌کعب بودند که قصد داشتند چهارده فروند کشتى به قسمت علياى اروندرود که محل استقرار سپاه ايران بود بفرستند که با مخالف انگليسى‌ها مواجه شدند و نتوانستند به سپاه ايران کمک کنند. در اين ميان اعراب عمان درصدد برآمدند به مردم بصره کمک کنند. آنان ارزاق و موادغذائى خود را از طريق ايران يا بصره تأمين مى‌کردند، اما کريم‌خان اجازه صدور کالا به آنان نمى‌داد؛ به همين دليل، با صد فروند کشتى جنگى و غيرجنگى و تجهيزات سنگين و ديگر آلات و ادوات به طرف بصره آمدند. به‌دستور صادق‌خان زنجيرهاى بسيار مستحکمى در مدخل رودخانه بسته شد و سپاهيان ايران از دو طرف رودخانه عبور و مرور را تحت‌نظر گرفتند: اما در يکى از شب‌ها بر اثر طوفان سهمگينى که پديد آمد زنجيرها پاره شد و اعراب عمان توانستند در زير آتش توپخانه ايران خود را به بصره برسانند (تاريخ گيتى‌گشا؛ ص ۷۲. و کريم‌خان زند خليج‌فارس؛ ص ۵۶-۵۹). سرانجام حاکم بصره بعد از سيزده‌ ماه محاصره ‌به‌علت کمبود آذوقه و عدم کمک جدى از سوى بغداد به ناچار تسليم شد. در روز ۲۸ صفر سال ۱۱۹۰ سليمان‌آقا با تمامى اقوام خود و بزرگان بصره به خدمت صادق‌خان رسيدند و از وى امان خواستند و چند روز بعد سپاه ايران وارد بصره شد (مالکم، سرجان تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۲۸۶ و سايکس، سرپرستي؛ تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۴۰۷).


صادق‌خان در آغاز به سپاهيان خود دستور داد در شهر دست به غارت نزنند، اما براى مردم بصره ۱۲۵ هزار تومان غرامت جنگى تعيين کرد. او چهارماه پس از فتح بصره به‌دستور کريم‌خان، على‌محمدخان زند را به حکومت منصوب کرد و خود به همراه بزرگان شهر به شيراز بازگشت (تاريخ‌ گيتى‌گشاي؛ ص ۷۲).


على‌محمدخان جوانى بسيار دلير، ولى خام و ناپخته و مغرور بود و کار به سبکسرى مى‌فرمود. بنا به نقل سرجان مالکم وقتى در ميان دو قبيله عرب نزاعى اتفاق على‌محمد خود را وارد معرکه کرد و کار به محاربت انجاميد. در آن منازعه جمعى کثير از ايرانيان و خود على‌محمد‌خان که سردار ايشان و حاکم شهر بود به قتل رسيدند (مالکم، سرجان؛ تاريخ ايران؛ ج۲، ص ۲۸۶).


هنگامى که صادق‌خان بصره را ترک کرد اعراب منتفح با قيد سوگند و مهرکردن قرآن مجيد متعهد شدند که نسبت به على‌محمد‌خان وفادار بمانند و به وى خيانت نکنند و در مقابل استدعا کردند که با خيالى آسوده در شهر به کسب و کار بپردازند؛ اما حاکم زند نه تنها به خواسته‌هاى آنان توجهى نکرد، بلکه گروهى از سپاهيان خود را مأمور ضبط و غارت اموال خود کرد. اين امر خشم اهالى را برانگيخت. اعراب منتفح سر به شورش برداشتند و با انداختن آب به ميان سپاه ايران جمعى از آنان را به قتل رسانيدند و حکمران زند و برادر وى مهدى‌خان را کشتند (تاريخ گيتى‌گشاي؛ ص ۷۲-۷۳).


وقتى اخبار ناگوار به شيراز رسيد، کريم‌خان مجدداً صادق‌خان را مأمور سرکوبى متمردان کرد. با ورود سردار زند شورشيان و عشاير متفرق شدند و صادق‌خان توانست بار ديگر نظم و امنيت را در بصره برقرار سازد. در همين حين خبر درگذشت کريم‌خان به وى رسيد و چون صادق‌خان خود داعيه سلطنت در سرداشت بصره را به اميد رسيدن به قدرت رها ساخت و عثمانى‌ها توانستند در سال ۱۱۹۳ق از فرصت استفاده کنند و بى‌دردسر شهر را تصرف نمايند (کريم‌خان زند و خليج‌فارس؛ ص ۷۸).