چنانکه در مباحث بعدى خواهيد ديد در اواسط قرن اول هجرى قمرى مسلمانان به فرارود گام نهادند. آنها براى اين سرزمين نام ماوراءالنهر را برگزيدند که در واقع معادل عربى فرارود بود. همچنين فاتحان مسلمان ماوراءالنهر وهروت (به رود) را جيحون و رودگل زريون (چاچ) را سيحون ناميدند۱.


(۱). ظاهراً نام‌هاى جيحون و سيحون تحريفى از ژيخن و فيسون مى‌باشد که در تورات کتاب پيدايش باب دوم آيه ۱۱ و ۱۳ ذکر شده است (سايکس، سرپرسي، تاريخ ايران، ص ۲۸). در کتاب جغرافياى تاريخى سرزمين‌هاى خلافت شرقى (ص ۴۶۲) از دو رودخانه ياد شده در تورات با نام‌هاى گيحون (Gihon) و پيسون (Pison) نام برده شده است.


با ورود مسلمانان به فرارود اين سرزمين با نام عربى ماوراءالنهر وارد تاريخ اسلام شد. از اين پس تقريباً در بيشتر منابع جغرافيائى و تاريخى اسلامى از فرارود به‌نام ماوراءالنهر ياد شده است. درباره مرزهاى جغرافيائى ماوراءالنهر در حدود العالم چنين آمده است: ناحيتى است که حدود مشرق وى حدود تبت است و جنوب وى خراسان است و حدود خراسان و مغرب وى غوز است و حدود خلخ و شمال آن هم حدود خلخ است۲.


(۲). حدودالعالم من‌المشرق الى‌المغرب، ص ۳۲۹-۳۲۸. براى اطلاعات بيشتر در اين زمينه رجوع کنيد به: اصطخري، ابى‌اسحاق ابراهيم، مسالک الممالک، ص ۲۸۷-۲۸۶.


از آنجا که حاکمان خراسان وظيفه فتح مناطق مختلف واقع در سرزمين ماوراءالنهر را به‌عهده داشتند، سرزمين‌هاى فتح شده در قلمرو حکومت آنها قرار مى‌گرفت بدين ترتيب ماوراءالنهر جزء حکومت خراسان شد و حاکمان آنجا از سوى امير خراسان انتخاب مى‌شدند و نسبت به امير خراسان تابع و خراجگزار بودند. اين وضع تا پايان حکومت طاهريان ادامه داشت و سامانيان از جانب طاهريان بر ماوراءالنهر امارت داشتند.


اعراب نام شهرها و مناطق مختلف ماوراءالنهر را همچنان به‌صورت اصل باقى نگهداشتند، اما در نام بعضى از مناطق و شهرها به ضرورت سهولت در تلفظ تغييراتى دادند براى مثال سمرکند را سمرقند گفتند و چغانيان را صغانيان ناميدند.


با اينکه بسيارى از جغرافى‌دانان مسلمان، ماوراءالنهر را از خراسان جدا دانسته‌اند مقدسى از اين کار خوددارى کرده و ماوراءالنهر را با عنوان هيتل (هيطل) قسمتى از خاوران دانسته است. وى در اين‌باره چنن اظهار مى‌دارد:


ابوزيد (بلخي) خاوران را سه بخش برشمرده، خراسان، سکستان، ماوراءالنهر ولى من آن را به يک بخش در دوسوى جيحون خوانده هريک را به‌نام پايه گذارش ناميده‌ام ... سرزمين خاوران را دو برادر به‌نام هيطل و خراسان، دو پسر عالم‌بن سام‌بن نوح، آباد کرده‌اند پس اين سوى نهر به‌نام هياطله خوانده مى‌شود (احسن التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۳۸۰-۳۷۹).


او درباره علت آنکه ماوراءالنهر و خراسان را سرزمين‌هاى جداگانه‌اى ندانسته، چنين گفته است:


اگر پرسند که چرا مانند ديگر مردم هر سوى را سرزمينى جداگانه نشناساندى مگر نبينى خود مردم گويند خراسان و ماوراءالنهر؟ در پاسخ گفته شود ولى همين مردم نيز از مرزهاى قومس تا طراز را خراسان مى‌نامند (احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۳۸۰).


موضوع ديگر آن است که بسيارى از جغرافيدانان خوارزم را که در دو سوى جيحون قرار گرفته، از لحاظ جغرافيائى جزء سرزمين ماوراءالنهر شمرده‌اند ليکن ابن‌حوقل عقيده دارد که خوارزم اقليمى جدا از خراسان و ماوراءالنهر مى‌باشد۳.


(۳). ابن‌حوقل، صورةالارض، ص ۳۹۵: ”و خوارزم اسم الاقاليم و هو اقليم منقطع عن خراسان و عن ماوراءالنهر ...“.


مقدسى مدعى است که او اولين کسى است که به خوره‌بندى (منطقه‌بندي) ماوراءالنهر پرداخته است. وى اين سرزمين را به شش خوره (شامل فرغانه، اسبيجاب، شاش، اشروسنه، سغد و بخارا) و چهار ناحيه (شامل ايلاق، کش، نسف و چغانيان) تقسيم کرده است (احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۳۸۲).


در منابع متعدد جغرافيائى راجع به اقليم پرنعمت ماوراءالنهر سخن به ميان آمده است. اصطخرى (استخري) آنجا را از تمام سرزمين‌هاى اسلامى پرنعمت‌تر دانسته (مسالک الممالک، ص ۲۸۷) و ابن‌حوقل عقيده دارد که: ”ماوراءالنهر در سراسر دنيا به فراخى نعمت و صفا و خرمى و پربرکت بودن معروف است“ (ابن‌حوقل، سفرنامه ابن‌حوقل (ايران در صورةالارض) ص ۱۹۳). مقدسى آنجا را ”زرخيزترين زمين‌هاى خدا“ (احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۳۸۱) دانسته است.


سرزمين ماوراءالنهر علاوه بر وفور محصولات کشاورزى در زمينه مواد کانى نيز بسيار غنى بود براى مثال در کتاب حدودالعالم راجع به مواد کانى موجود در ايالت فرغانه آمده است:


”... و اندر کوه‌هاى وى معدن زر و سيم است بسيار و معدن مس و سرب و نوشادر و سيماب و چراغ سنگ و سنگ پاى زهر و سنگ مغناطيس و داروهاى بسيار است ...“ (حدودالعالم من‌المشرق الى المغرب، ص ۳۳۷).


آبادانى اين ديار افسانه‌اى و زيبائى شهرهاى متعدد آن تعجب و تحسين اغلب جغرافيدانان مسلمان را برانگيخته است. ابوالقاسم جيهانى در اشکال‌العالم مى‌گويد در تمامى سرزمين ماوراءالنهر جايگاهى غيرآباد وجود ندارد. در بعضى مناطق شهرها و روستاها واقع هستند و در بعضى قسمت‌ها زراعت غيرآبى (ديم) وجود دارد. ساير زمين‌هاى آنجا نيز پوشيده از مرغزارها است (جيهاني، ابوالقاسم‌بن احمد، اشکال‌العالم، ص ۱۷۷). همچنين در کتاب مسالک و ممالک استخرى آمده است:


”در همه اقليم‌ها هيچ جايگه خوش‌تر و بانزهت‌تر از ماوراءالنهر نيست. به خاصه بخارا و اگر کسى به فهندژ بخارا برشود چندان که چشم کار کند جز سبز هيچ چيز ديگر نبيند چنانکه سبزى زمين با کبودى آسمان پندارى به هم يکى شدستى و يا مگر آسمان چون مِکَبّه‌اى است بر بساطى سبز ...“ ۴.


(۴). استخري، ابواسحاق ابراهيم، مسالک و ممالک (ترجمه فارسى مسالک الممالک از قرن ۵/۶هجري)، ص ۲۳۱-۲۳۰.


درباره سمرقند نيز در کتاب احسن التقاسيم فى‌معرفةالاقاليم آمده است که آنجا شهرى کهن و ثروتمند، با رونق، زيبا فرحبخش مى‌باشد۵. راجع به ديگر شهرهاى ماوراءالنهر چون چاچ، کش، نخشب، خجند، بومججکث (مرکز اشروسنه) و اخسيکث (مرکز فرغانه) و کاث و گرگانج (دو مرکز خوارزم) اطلاعات ارزشمندى در منابع جغرافيائى وجود دارد ۶. که همگى از رونق و اعتبار آن مناطق حکايت مى‌کند. از لحاظ جغرافياى نظامى نيز ماوراءالنهر اهميتى خاص داشت و دليل آن را مى‌توان استقرار ترکان غيرمسلمان در بيشتر ثغور ماوراءالنهر دانست.


(۵). احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۴۰۱، دربارهٔ شهرهاى بخارا و سمرقند بهترين اطلاعات را در کتاب سفرنامه ابن‌حوقل (ايران در صورةالارض) صفحات ۲۲۹-۲۱۰ مى‌توان يافت.


(۶). درباره ويژگى‌هاى شهرهاى ماوراءالنهر و اوضاع سياسى و اجتماعى آنجا در در قرن چهارم رجوع کنيد به: احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۵۱۶-۳۷۶.


ابن‌حوقل در اشاره به اين موضوع مى‌گويد:


اين مطلب مورد اتفاق همه است که براى مسلمانان جنگگاهى دشوارتر و مهمتر از جنگگاه ترک نيست و مردم ماوراءالنهر در برابر ايشان هستند و بلاد اسلام را از خطر تجاوز آنان حفظ مى‌کنند. سراسر ماوراءالنهر مرزهاى ترکان است که آماده جنگ هستند و مردم آنجا را صبح و شام تهديد مى‌کنند (سفرنامه ابن‌حوقل، ص ۱۹۷).


مقدسى نيز در مورد ناحيه اسبيجاب متذکر شده است که يک هزار و هفتصد رباط (آمادگاه) در آنجا وجود دارد و نبردگاه مرزى مهمى به‌شمار مى‌رود (احسن‌التقاسيم فى‌المعرفةالاقاليم، ص ۳۹۴).