محمدرضاشاه (۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ شمسى)
۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲
پس از رضاشاه، پسر وى به سلطنت رسيد. حذف رضاشاه و جنگجهانى دوّم در حضور ارتشهاى خارجى در ايران باعث دگرگونى شديد اوضاع اجتماعى ايران شد. جريانهاى صنفي، سياسي، رهبران مذهبى و ايلات و طوايفى که در دورهٔ رضاشاه بهشدت سرکوب شده بودند، قد علم کردند و مطبوعات جديدى انتشار يافتند. در ۱۳۲۰ توسط عدهاى از افراد گروه ۵۳ نفر که از زندان آزاد شده بودند حزب تودهٔ ايران تأسيس يافت. حزب ارادهٔ ملّيِ سيدضياءالدين طباطبائي، حزبِ عدالتِ على دشتي، حزب مردمِ محمد صادق طباطبائى نيز در سالهاى اوّل دههٔ بيست تأسيس شد. بهدنبال جنگ قحطى سالهاى ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۱ روى داد. دولت آمريکا کمک خواست و دکتر ميلسپو که قبلاً در زمان رضاشاه نيز به ايران آمده بود، بهعنوان مديرکل امور مالى به ايران اعزام گشت. حضور هيئتهاى آمريکائى جهت مشاوره در امور ارتش و ژاندارمرى نيز از اين سالها پس از اعلام جنگِ دولتِ ايران به آلمان، ايران به عضويت سازمان ملل درآمد.
از اتفاقات مهم اين دوره مسئلهٔ آذربايجان بود. آذربايجان بيش از ساير استانها ماليات مىپرداخت ولى از مزايائى برخوردار نبود. در ۱۳۲۴ فرقهٔ دمکرات آذربايجان تأسيس يافت. آنها خواهان خودمختارى براى آذربايجان، تشکيل انجمنهاى ايالتى و ولايتي، باقىماندن عوايد مالياتى در استان، اصلاحات ارضي، رسميتيافتن زبان آذربايجانى و ... بودند. در همان سال فرقهٔ دمکرات با گرفتن پاسگاهها، کنترل استان را بهدست گرفت. و مجلس ايالتى براى استان تشکيل داد. در رأس فرقهٔ دمکرات و مجلس ايالتى سيد جعفر پيشهورى قرار داشت. مشابه اين حوادث به رهبرى قاضى محمد در کردستان رخ داد. مجموعهٔ اين اتفاقات باعث قدرت گرفتن جريان چپ در ايران شد. سه وزير تودهاى به کابينهٔ نخستوزير وقت (قوامالسلطنه) راه يافتند.
قانون کارى که ساعات کار را محدود، کار کودکان را ممنوع و امتيازاتى براى زنان کارگر در نظر گرفته بود در همين دوره تصويب شد. از آنجا که حضور ارتش شوروى مانع سرکوبى اين جريانات بود، دولت آمريکا که صاحب بمب اتمى شده بود به دولت شوروى براى خروج از ايران اولتيماتوم داد و به دنبال آن حکومت مرکزى به آذربايجان و کردستان حمله و با خشونت آنها را سرکوب کرد. سالهاى بعدى اين دوره شاهد افزايش مخالفت شديد مردم با شرکت نفت ايران و انگليس بود. ملى شدن صنعت نفت تبديل به خواست همگانى شد. در ۱۳۲۸ جبههٔ ملى ايران از ائتلاف احزاب ملىگرائى مذهبى غيرمذهبى به رهبرى دکتر محدمصدق تشکيل شد. در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ حاجيعلى رزمآرا نخستوزير توسط گروه فدائيان اسلام بهقتل رسيد. در اسفند ۱۳۲۹ ملىشدن صنعت نفت به تصوب مجلس رسيد و دکتر مصدق به نخستوزيرى برگزيده شد. با تصويب ملىشدن صنعت نفت، ايران دچار تحريم و محاصرهٔ اقتصادى از سوى کشورهاى ذينفع شد. در اين سالها برخى اقدامات اصلاحى در مناسبات مالک و زراع در ايران صورت گرفت. در ۱۳۳۱، محمدرضا شاه دکتر مصدق را برکنار و قوامالسلطمنه را بهجاى وى برگزيد ولى تظاهرات مردم موجب بازگشت مصدق شد. مصدق روابط سياسى با دولت انگلستان را قطع کرد که اين قطع روابط تا مدتى پس از کودتاى ۱۳۳۲ نيز ادامه داشت.
۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲
دولتهاى آمريکا و انگليس و دربار محمدرضا شاه براى خاتمه دادن به وضعى که مغاير با منافع آنها بود دست به کودتا زدند. در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ کودتائى به وقوع پيوست که شکست خورد ولى سه روز بعد در ۲۸ مرداد کودتاى دوّم پيروز شد. دکتر مصدق دستگير و پس از سه سال حبس به ملک خود در اطراف تهران تبعيد شد. سال بعد شبکهٔ نظامى حزب تودهٔ ايران شناسائى شد و دهها نفر از آنها اعدام شدند. دولت طى مواقفتنامهاى اختيار استخراج و تصفيه و فروش نفت ايران را به کنسرسيوم بينالمللى نفت (سهم شرکتهاى انگليسى ۴۰ درصد، آمريکائى ۴۰ درصد فرانسوى و هلندى ۲۰ درصد) واگذار کرد. در ۱۳۳۴ شاه به پيمان نظامى بغداد (طرفدار عرب) پيوست. در دههٔ ۱۳۳۰ سازمان اطلاعات و امنيت کشور تشکيل شد. اصلاحات انجام شده در مناسبات مالک و زارع در دورهٔ دکتر مصدق به شکل قبلى بازگشت.
افزايش مخارج نظامي، سياستهاى واردات و صادرات و قرضهاى خارجى باعث افزايش تورم و شدت يافتن فاصلهٔ ميان طبقات اجتماعى منجر به بحران اقتصادى ۱۳۳۹ شد. از نمودهاى بحران، اعتصابات دانشجويان و معلمان و جنبش و تظاهرات دهقانان و اعتصابات کارگران بود. مجلس منحل شد و شاه ايران را ترک کرد و آزادىها معينى در کار مطبوعات و اجتماعات بهوجود آمد. در اوّل بهمن ۱۳۴۱ تظاهرات دانشگاه تهران مورد حملهٔ ارتش قرار گرفت. در بهمن ۱۳۴۱ برنامهٔ انقلاب شاه و مردم (انقلاب سفيد) به قصد انجام اصلاحاتى به همه پرسى گذاشته شد. اصلاحات ارضي، ملىکردن جنگها، اصلاح قانون انتخابات (شامل اعطاء حق رأى وکالت مجلس به زنان)، عرضهٔ سهام دولتى به مردم، سهيم شدن کارگران در سود کارخانهها، ايجاد سپاه دانش، اصلهاى اين برنامه بودند که در سالهاى بعدى چند اصل ديگر هم به آنها افزوده شد.
مخالفت پيشوايان مذهبى با انقلاب سفيد منجر به تعطيبل و تشنج در شهرها و مراکز مذهبى و درگيرى نيروهاى مسلح با مردم شد و تنى چند از علماى مخالف (آيتالله خميني، آيتالله قمي، آيتالله محلاتي) دستگير شدند. در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (فرداى روز دستگيرىها) تظاهرات پردامنهاى در شهرهاى متختلف کشور درگرفت. در حملهٔ ارتش به تظاهرات عدهٔ زيادى کشته شدند. گرچه حدود يک ماه بعد علماى بازداشت شده، تحت نظر آزاد شدند ولى مخالفتها همچنان ادامه داشت. تصويب لايحهٔ مصونيت مأمورات نظامى آمريکا (کاپيتولاسيون) در مهر همان سال در مجلس باعث تشنجات تازهاى شد. آيتالله خمينى سخنرانى شديداللحنى عليه اين لايحه ايراد کرد که منجر به دستگيرى و تبعيد وى به ترکيه شد. ترور حسنعلىمنصور، نخستوزير وقت، بهدست فدائيان اسلام در اعتراض به کاپيتولاسيون صورت گرفت.
۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶
پس از منصور، اميرعباس هويدا به نخستوزيرى رسيد. در ۱۳۴۶ شاه جزيرهٔ نفتخيز بحرين را با جزاير تنب و ابوموسى مبادله کرد. بسته شدن راههاى متعارف ابراز مخالفت با اقدامات حکومت منجر به شکلگيرى جريانهاى زيرزمينى (مذهبى و غيرمذهبي) در ايران شد. در ۱۳۵۰ برگذارى جشنهاى ۲۵۰۰ سالهٔ شاهنشاهى ايران باعث واکنش منفى در جامعهٔ ايران شد. افزايش چشمگير عوايد نفت در ۱۳۵۲ تحوّل بسيار مهم در اواخر دورهٔ محمدرضاشاه بود. اين افزايش بهدنبال جنگ اعراب و اسرائيل مبادله داشتند از سوى دولتهاى عرب بود.
در ۱۳۵۲، محمدرضاشاه در جلسهٔ اوپک قيمتها را دوبرابر ديگر افزايش داد. در پى مناقشات مرزى با عراق در ۱۳۵۳/ ۱۹۷۵ با امضاء قرارداد الجزاير بين دولتهاى مردم ايران عهدهدار نقش ژاندارم خليج فارس شد و بهدنبال آن فروش تسليحات پيشرفته از سوى آمريکا به ايران فزونى گرفت. در ۱۳۵۳ شاه تأسيس حزب رستاخيز را اعلام کرد. افزايش درآمدهاى نفتى در اين سالها از سوئى دستاوردهاى صنعتي، آموزشى و رفاهى را بهدنبال داشت و از سوى ديگر حضور غربىها و خصوصاً آمريکائىها و نفوذ روزافزون آنها در شئونات مختلف زندگى مردم باعث مقاومت فرهنگى مردم مىشد. استفادهٔ نادرست از اين درآمدها موجب بروز مشکلات شهرى و لطمات جدى به کشاورزى و جامعهٔ روستائى ايران و فاصلهٔ باز هم بيشتر حکومت از مردم شد. در ۱۳۵۵ با انتخاب شدن کارتر به رياست جمهورى آمريکا و تغيير سياستهاى ايالات متحد با ايران، شاه تغييراتى در سياستهاى خود داد که فضاى باز سياسي نتيجهٔ آن بود. در اين فضا گردهمائىها و سخنرانىهائى صورت گرفت که به نفع حکومت شاه نبود. در وضع زندانيان سياسى نيز تغييراتى صورت گرفت و عدهاى بهتدريج آزاد شدند.
پس از پهلوى
- ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷:
در ۱۳۵۶ رکود اقتصادي، تورم، افزايش جمعيت شهري، اختلاف زياد در سطح درآمدها، فقدان آزادىهاى سياسى و تعارض فرهنگى به مرحلهٔ انفجار رسيد. در نيمه ۱۳۵۶، جمشيد آموزگار بهجاى اميرعباس هويدا به نخستوزيرى برگزيده شد. در دى ۱۳۵۶ بهدنبال چاپ مقالهاى عليه آيتالله خمينى در روزنامهٔ اطلاعات، طلاب قم دست به راهپيمائى زدند که در درگيرى با نيروهاى مسلح عدهاى کشته و مجروع شدند. مراسم چهلم اين رويداد در شهرهاى مختلف برگذار شد که در تبريز به کشته شدن عدهاى از مردم بهدست نيروهاى مسلح انجاميد. باگذشت زمان ناآرامى در سراسر کشور رو به تزايد گذاشت. در شهريور ۱۳۵۷ جعفر شريفامامى نخستوزير شد.
در ۱۷ شهريور اعلان حکومت نظامى شد و مردمى که در ميدان ژاله اجتماع کرده بودند مورد گلوله باران نيروهاى انتظامى قرار گرفتند. با گشودهشدن مدارس در مهر، مدارس نيز به اعتصابات پيوستند. به وسعت اعتصابات کارگرى نيز افزوده شد. در اين ميان اعتصاب کارگران پالايشگاه آبادان از اهميت زيادى برخوردار بود. در دوّم مهر حزب رستاخيز منحل شد و زندانيان سياسى در چند دسته تدريجاً آزاد شدند. در ۱۳ مهر، آيتاللهخمينى ناچار به ترک عراق شد و بهعلّت عدم دريافت اجازهٔ ورود به کويت به پاريس رفت. درگيرىها همچنان با تلفات همراه بود. مردم خواهان لغو حکومت نظامى و انجام اصلاحات اساسى بودند. در ۱۵ آبان شاه در يک سخنرانى تلويزيونى تعهد کرد که خطاهاى گذشته و بىقانونىها تکرار نشود. در همين روز غلامحسين ازهارى به نخستوزيرى برگزيده شد.
حکومت نظامى ادامه داشت. فرار سربازها از پادگانها هر روز گستردهتر مىشد. در ۱۹ آذر، روز تاسوعا راهپيمائى گستردهاى بهدعوت آيتاللهطالقانى صورت گرفت. در راهپيمائى بزرگ روز عاشورا، اجتماعکنندگان امامخمينى را رهبر سياسى ـ اجتماعى و دينى خود ناميدند. در ۹ دى شاپور بختيار پس از مذاکرات با شاه نخستوزيرى را پذيرفت ولى از سوى مردم به رسميت شناخته نشد و اعتصابها همچنان ادامه يافت. وابستگان حکومت طى اين ماهها تدريجاً کشور را ترک مىکردند. در ۱۷ دى رهبران کشورهاى آمريکا، انگلستان، آلمان غربي، فرانسه و در جزيرهٔ گوادلوپ گرد آمدند که نتيجهٔ آن قطع حمايت غرب از شاه بود. براى زمان پس از خروج شاه از کشور، شوراى سلطنت تشکيل شد. در ۲۶ دى محمدرضاشاه و ملکه، پس از آنکه مجلس به دولت بختيار رأى اعتماد داد، ايران را ترک کردند. مردم در شهرها خروج شاه را جشن گرفتند. دستههائى از نمايندگان مجلس استعفاء دادند. در ۱۲ بهمن امامخمينى وارد تهران شد و در بهشتزهرا سخنرانى کرد. در ۱۴ بهمن وى تشکيل شوراى انقلاب را اعلان کرد. در ۱۵ بهمن مهدى بازرگان از سوى امامخمينى به نخستوزيرى برگزيده شد. در ۲۱ بهمن درگيرى ميان مردم و نيروهاى مسلح شدت گرفت. در ۲۲ بهمن کلانترىها و بسيارى پادگانها و نيز راديو و تلويزيون به تصرف مردم درآمد. در اين مرحله به پيروزى رسيد و دور جديدى در تاريخ مردم ايران آغاز شد.
محمدرضا پهلوى در مرداد ۱۳۵۹ در خارج از کشور درگذشت.