قوم مغول تا پيش از چنگيز قبايل کوچک و فقيرى بودند. چنگيز آنها را متحد کرد. به‌دليل اهميت قبيلهٔ تاتار تا مدت‌ها آنها را به اين اسم مى‌شناختند. بعد از فتح خوارزم، تولى (تولوي) پسر چنگيز به خراسان اعزام شد، لشکر او نسا و سبزوار و مرو را فتح کردند. نيشابور بى‌رحمانه ويران شد و غير از اهل حرفه، بقيهٔ ساکنين شهر همگى قتل عام شدند و به همين شکل فتوحات آنها ادامه يافت و پس از مرگ جلال‌الدين منکبرنى دست سران مغول بر تمام نقاط ايران باز شد ولى مجموعاً غرب و جنوب غربى ايران از هجوم مغولان آسيب‌ کمترى ديد. ساکنان شهرها و روستاهاى ويران شده به کوه‌ها روى آوردند و براى تأمين زندگى خود به اقتصاد شبانى و نيمه‌ کوچ‌نشينى پرداختند. بسيارى از اراضى مزروعى بدون استفاده ماند يا تبديل به چراگاه قبايل مغول شد. هجوم چادرنشينان عرب يا تُرکان غُر به ايران همواره موجب از بين رفتن زمين‌هاى کشاورزى و آسيب‌ديدن شهرها و عامل فقر بوده است امّا تخرين و کشتار، هيچگاه مشابه حملهٔ مغول به ايران نبوده است. گرچه برخى از حاکمان مغول، بعدها در جهت عمران و آبادى کوشيدند ولى لطمات وارد شده جبران نشد، به زندگى يکجانشينى لطمهٔ مهلکى وارد آمد و حرکت ايلات مختلف در سراسر فلات ايران با وسعتى غيرقابل قياس با دوره‌هاى قبلى از سر گرفته شد.


در اين زمان از ماورءالنهر تا سواحل مديترانه زبان‌فارسى در ميان عامهٔ مردم، ادبا و دانشمندان رواج داشت. از شعراى اين دوره سنائي، عطّار، اديب صابر، رشيدالدين محمد و طواط، ظهير فاريابي، افضل‌الدين خاقانى و نظامى ‌گنجوى بوده‌اند. چهارمقالهٔ نظامى عروضى و مرزبان‌نامه از کارهاى ادبى اين دوره است.


حملهٔ مغول به ايران و ضايعات و خرابى‌هاى آن چنان سنگين بود که تا قرن‌ها اثرات آن باقى ماند. شهرها از بين رفتند، مدارس و مساجد و کتابخانه‌ها و ساير ابنيه چپاول و نابود شدند و شمارى از علماء و فضلاء کشته شدند. ايلخانان مغول تدريجاً عده‌اى از دانشمندان را به خدمت گرفتند و شعر و ادب و هنر و علوم را ترويج دادند. از وزراء دانشمند ايلخانان مى‌توان از جواجه‌نصيراليدن طوسي، خواجه رشيدالدين فضل‌الله نام برد. عطاملک جوينى (۶۲۳ تا ۶۸۱) تاريخ جهانگشا را که تاريخ چنگيزيان است و خواجه رشيد‌اليدن فضل‌الله (۶۴۵ تا ۷۱۸) کتاب جامع‌التواريخ و حمدالله مستوفى کتاب تاريخ گزيده را نگاشتند. در اين دوره شعر عرفانى به او رسيد. از شعراى بزرگ اين دوره شيخ‌فريدالدين عطّار، جلال‌الدين محمد بلخي، اثيرالدين اوماني، سعدي، اميرخسرو دهلوي، فخرالدين عراقي، همام تبريزي، محمود شبستري، اوحدى مراغه‌اي، خواجوى کرماني، عبيدزاکانى و سلمان ساوجى را مى‌توان نام برد.


از علما و عرفاى اين دوره مى‌توان از شهاب‌الدين سهروردي، نجم‌الدين دايه رازي، زکرياى قزويني، نجم‌الدين کبري، علامهٔ حلّي، قاضى‌عضدالدين ايجي، قطب‌الدين رازي، شيخ صفى‌الدين اردبيلى نام برد. از نويسندگان مشهور اين عصر بايد از ابونصر فراهي، محمد عوفى و شمس قيس رازى نام برد. از آثار معمارى اين دوره علاوه بر آنچه قبلاً نام برده شد مسجد جامع ورامين، مسجد و مرقد الجايتو در سلطانيه و ربع رشيدى در تبريز هستند. کاشيکاري، سفالگري، خوشنويسى و مينياتور نيز در اين دوره پيشرفت داشته. بزرگ‌ترين نقاش اين دوره کمال‌الدين بهزاد است.