البتکين (۳۵۱ تا ۳۵۲ هجرى قمرى)

غلامى ترک در خدمت احمد‌بن اسماعيل سامانى بود که تدريجاً ارتقاء يافت. در زمان منصوربن نوح به‌دليل اختلافاتى که ميان آنها پيش آمد به غزنه رفت و آنجا را از امير محلى آن گرفت و خود به حکومت نشست و سلسلهٔ غزنويان را بنيان نهاد. پس از درگذشت او جانشينان وى نتوانستند در برابر سامانيان قدرت بگيرند، تا اينکه سبکتکين سلطنت را در دست گرفت.

سبکتکين (۳۶۶ تا ۳۸۷ هجرى قمرى)

او نيز از امراى عهد سامانى و داماد البتکين بود. او قلمرو حکومت خود را از شرق و غرب بسط داد. او به‌دليل کمکى که به امير نوح دوّم سامانى که قلمرو وى دستخوش حمله و آشوب شده بود، کرد و نوح را به بخارا بازگرداند از او حکومت خراسان را گرفت. سبکتکين پسر خود اسماعيل را جانشين خود کرد ولى سلطنت او فقط ۷ ماه طول کشيد و بردار اسماعيل، محمود غزنه را تسخير و او را برکنار کرد.

محمود (۳۸۹ تا ۴۲۱هحرى قمرى)

بزرگ‌ترين پادشاه غزنوى از بزرگ‌ترين فاتحان مسلمان است. حکومت وى همزمان با زوال سامانيان بود و او با سازش با ايلک‌خانيان قلمرو و سامانيان را ميان خود قسمت کردند. رى و اصفهان را نيز ضميمهٔ قلمرو خود ساخت و از ۳۹۲ تا ۴۱۶ هجرى قمرى چندين بار به هند لشکر کشيد و تا کشمير پيش رفت. فتح شهر سومنات هند از بزرگ‌ترين فتوحات او است. او در اين جنگ‌ها کشتارهاى زيادى کرد و ويرانى بسيار به بار آورد و ذخاير آنها را غارت کرد. محمود سنى‌مذهب و متعصب و وفادار به خلفاى عباسى بود. جنگ‌هاى او در هند به هر صورت باعث گسترش اسلام در هند شد. ثروت‌هاى به‌دست آمده از اين لشکرکشى‌ها باعث شد تا غزنه به يکى از زيباترين شهرهاى زمان خود تبديل شود ولى براى ساير مردم باعث قحطى و تنگدستى و مرگ شد. مجارى آبيارى ويران شدند و کشاورزى و بازرگانى از رونق افتاد. او در ۴۲۰ به رى حمله کرد و با فتح آنجا به سلطنت آل‌بويه خاتمه داد. او بسيارى از کتاب‌هاى کتابخانهٔ مجدالدوله در رى را سوزاند و بسيارى از کسانى را که به ايشان ظنّ قرمطى و يا باطنى بودن مى‌برد، کشت. ابوريحان بيروني، عنصرى بلخي، فردوسي، عسجدي، فرخى سيستاني، غضايرى رازي، بونصر مکشان و ابوالفضل بيهقى در دروهٔ او مى‌زيسته‌اند. محمود در ۶۱ سالگى در اثر بيمارى سل در غزنه درگذشت. پس از مرگ او پسر وى محمد برتخت نشست ولى پس از چند ماه به‌وسيلهٔ بردار خود مسعود که حاکم اصفهان و رى بود خلع شد.

مسعود اول (۴۲۱ تا ۴۳۲ هجرى قمرى)

او همچنان در پى توسعهٔ قلمرو غزنويان بود و به هند نيز لشکر کشيد. در زمان او ترکان سلجوقى به‌تدريج از جيحون گذشتند، به خراسان آمدند و بر آنجا مستولى شدند و مسعود در جنگى که ميان او و سلاجقه در دندانقان (بين مرو و سرخس) درگرفت شکست خورد و متصرفات وى در خاک ايران به‌دست آنها افتاد. در زمان مسعود، خوارزم نيز از دولت غزنوى جدا شد و برخى از امراء قراخانى در نواحى متعلق به غزنويان در آسياى ميانه مستقل شدند. او در راه عزيمت به هند به‌دست عده‌اى از لشکريان وى کشته شد. پس از مرگ مسعود حکومت غزنويان تا سال‌ها دستخوش جنگ قدرت و سلطنت‌هاى کوتاه مدت توطئه‌هاى مختلف بود.

ابراهيم تا سقوط غزنويان (۴۵۱ تا ۴۹۲ هجرى قمرى)

کسى بود که با سلاجقه صلح کرد و به هند لشکر کشيد و مجدداً تلسط غزنويان را در پنجاب برقرار کرد. پس از او پسر وى مسعود سوم (۴۹۲ تا ۵۰۸ يا ۵۰۹) به سلطنت رسيد که دورانى به نسبت آرام و امن بود. پس از او جنگ قدرت درگرفت و غوريان به غزنه پايتخت غزنويان دست يافتند و آن را ويران کردند. آخرين پادشاه غزنوى خسرو ملک (۵۵۵ تا ۵۸۳) بود که از معزالدين محمد سام غورى شکست خورد و بدين ترتيب سلسلهٔ غزنويان منقرض شد.