جنگهاى نامنظم و چريکى
جنگهاى چريکى به تاريخ خود جنگ باز مىگردد. بنابراين اجراءِ عمليات ضدچريک نيز از همان موقع سابقه تاريخى دارد. اصطلاح چريک و جنگهاى چريکى از زمان حمله فرانسوىها به شبه جزيره ايبرى در ۱۸۰۷ به فرهنگ نظامى افزوده شده و خود لغت چريک در تعريف به معناى جنگ کوچک است.
با مقايسهاى نابرابر مىتوان گفت که اکثر جنگهاى چريکى که تا بهحال صورت گرفته از نابودى يکانهاى بزرگ ارتشى جلوگيرى کرده است. در واقع تا ۱۹۴۵ جنگهاى عمده بهصورت محلي، استعمارى يا نوع نامنظم با بهرهگيرى هر دو طرف متخاصم از تاکتيکهاى چريکى صورت پذيرفته و در بيشتر نبردها نيروهاى منظم تلاش خود را در جهت آسيب رساندن به مراکز فرماندهي، ستادهاى عملياتى و سيستمهاى پشتيبانىکننده نيروهاى چريک متمرکز کردهاند.
در فاصله سالهاى ۱۹۴۵ - ۱۹۷۵، ۵۴ جنگ شهرى و مستعمرهاى که به مرگ هشت ميليون انسان انجاميد و متقابلاً هفده جنگ منظم بينالمللى با ۲ ميليون و ۹۰۰ هزار قربانى جهان بهخود ديده است ۱
(۱ The Nature of War in the Second - Half of the 20th Century is Examined in 1981; pp. 91 - 95 |
اگر اهميت جنگها را برحسب ميزان تلفات در اين جنگها بسنجيم، تا ۱۹۴۵، جنگها کوچک بهمنظور انهدام کامل بوده است. نقاط اشتغال اين رو در روئى جهاني، که شايد منبعث از رها شدن توانائىهاى عظيم نيروهاى بزرگ سنتى و همچنين سلاحها و حربههائى براى ترساندن باشد، دورنماى مبهمى را که به جنگهاى نامنظم کوچک محدود است، نشان مىدهد. اين جنگها از جانب لشکريان کارآزموده، نه از روى احساس وظيفه بلکه بر اساس نفوذ معنوى و مذهبى يا احساسات ناسيوناليستى انجام شده است.
جنگهاى چريکى با بهرهگيرى از تبليغات و ضعف سياسى موفقيتهاى قابل توجهى بهدست آورده است. لورنس، کولينز، بگين، تيتو، مائو، جياپ، گريواز، کاسترو و بسيارى ديگر اين تاکتيکها را براى منافع موردنظر خويش يا براى جانشين سياسى خود بهکار گرفتهاند. تاکتيک متغير چريکى مورد توجه تئوريسينهاى نظامى قرار گرفت و اينان کوشيدند براى مقابله از همين تاکتيکها بهره گيرند و نيروهاى کوچکى را سازماندهى کنند. در همين راستا بود که ليدل هارت از شاهکارهاى لورنس الهام گرفت و براى دفاع در برابر جنگهاى نامنظم شيوهاى را انتخاب و پيشنهاد کرد.
زمان و مکان جنگ پارتيزانى
در نيمه دوم قرن بيستم رقابت بر سر کسب زمين بين ايدئولوژىها و امپراتورىها بهصورت جنگهاى کوچک در مناطق کمربند شکننده Shatter Belt مطرح شده است. براى اطلاع بيشتر مراجعه شود به: عزتي، عزتالله؛ ژئوپليتيک. در طول قرنها اين جنگها در مناطق گوناگون به تناسب مقاومت و استقامت در برابر ادعاهاى امپرياليستى و نيز توجه عمومى اوج گرفته يا فرونشسته است.
کاربرد تاکتيکهاى جنگ چريکى نظير بزن و فرار کن، تله و کمين انداختن و ديگر واکنشهائى از اين قبيل که بهطور طبيعى در جنگ بهکار مىآيد، همان قدمت جنگ سياسى را دارا است؛ کما اينکه چنين تاکتيکهائى طى ادوار مختلف از سوى سکاها، پارسيان، بربرها، تاتارها، دزدان دريائي، ترکها و مغولها بهکار گرفته شده است.
آنچه مسلم است جنگهاى نامنظم با توجه به موقعيتهاى گوناگون جغرافيائى و در زمانهاى مناسب صورت مىگرفته است. سرانجام در ۱۸۱۲ ارتش روسيه پارتيزانها و قزاقها را براى ويرانى و غارت در ارتش خود بهکار گرفت. رشته کوههاى مرتفع اسپانيا از نقاطى بود که مىتوانست نقطه تمرکز همه فعاليتهاى جنگى باشد و تمامى اهداف و منافع را تأمين کند. همچنين روسها خود از جانب شاميل در قفقاز و لهستانىها در غرب با مخالفت و اعتراض رو بهرو شده بودند. در الجزاير، فرانسه در برابر عبدالقادر و در مکزيک، ارتش اين کشور در مقابل سوارز Suarez قرار گرفتند.
امپراتورى اسپانيا پيش از ساير قدرتهاى اروپائى افول کرد و نابسامانىهائى را که ناشى از جنگهاى چريکى و پارتيزانى به رهبرى افرادى چون مارتى Marti، ساندينو Sandino و زاپاتا Zapata بود، برجاى گذاشت. (Warfare Geography; pp. 111 - 118)
در ۱۹۴۶ اولين عمليات چريکىهاى شهرى در شهر دوبلين آغاز شد. اين عمليات، خرابکار در دفتر پُست مرکزى شهر بود. يک سال بعد بلشويکها در روسيه دست به عمليات پارتيزانى زدند و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بهوقوع پيوست. پس از مدتى لنين ناچار شد پارتيزانهاى سرخ را سازماندهى کند و آنان را به کمک نيروهاى منظم بفرستد.
پيشنهادهاى ايتاليائىها، آلمانىها و ژاپنىها را سازماندهى کنند و آموزش دهند و آنها را با تجهيزات جنگى مناسب مجهز کنند تا بتوانند در جنگهاى آينده پشتيبان نيروهاى منظم باشند، جدى گرفته نشد.
در طول جنگ جهانى دوم سازمانهاى چريکى به نيروهاى سياسى مناطق اشغالى تبديل شدند؛ کما اينکه ژنرال دوگل که نتوانسته بود اشغال کشور خود را از سوى آلمانىها تحمل کند، به کمک ملل اروپا از طريق عمليات پارتيزانى در سراسر مناطق اشغالى به منافع آلمانىها حمله کرد و پس از پيروزى بر دشمن به قدرت سياسى دست يافت.
کومين تانگ Komintang مناطق اشغالى را ويران کرد و بهمنظور پايان بخشيدن به جنگ در اقيانوس آرام ژاپن را براى عقبنشينى از چين تحت فشار قرار داد. اطمينان بخشترين سخنان را براى رسيدن به موفقيت در جنگهاى چريکى به مائوتسه تونگ نسبت مىدهند که اظهارات وى در اينباره برخاسته از احساسات مشترک وى با سون تزو در ۲۴۰۰ سال پيش از ميلاد بوده است. انديشههاى نظامى مائو به همراه توصيههائى که لين پيائو Lin Piao در ۱۹۶۵ بهمنظور نابودى دنياى صنعتى و شهرنشينى به کشاورزان جهان ارائه کرد، بسيار ژرف و نويدبخش بود.
پيشرفت مداوم روسها و تأثير نفوذ چينىها و آمريکائىها از جنبههاى مختلف در نيمه دوم اين قرن موجبات از هم پاشيدن ساختارهاى سياسى اروپاى غربى و کسب موفقيت در جنگهاى کوچک را فراهم ساخت و در نتيجه موجب شد که نهضتهاى آزاديبخش با اقدام به جنگهاى چريکى شکل گيرند و يکى پس از ديگرى به پيروزىهائى دست يابند. کاسترو با بهرهگيرى از فقر و توزيع نامتعادل ثروت و نارضايتى مردم از حکومت، کار خود را آغاز و سرانجام حکومت را سرنگون کرد. ويتکنگها سرسختانه با آمريکائىها جنگيدند و پيروز شدند و در ديگر نقاط از جمله ايرلند، اسرائيل، الجزاير، مصر و بسيارى نقاط ديگر اين حرکتها هنوز ادامه دارد.