جغرافياى سياسى شهر

دوران باستان

در دوره‌هاى پيش از ميلاد، شهر در چهارچوب مفهوم پوليس (يا شهرهاى خودمختار) نقش‌‌آفرينى سياسى پر اهميتى داشت. ارسطو بر اين باور بود که براى انسان بودن، به معنى واقعى کلمه، شخص بايد در اجتماع انسانى ويژه‌اى که براى زندگى گروهى انسان‌ها ساخته شده است، يعنى ”پوليس = شهر“ زندگى کند. در همان حال، وى شهر را قديمى‌تر از انسان متمدن مى‌داند. بر اساس اين باور، شهر پيش از پيدايش انسان متمدن، به‌وجود آمد. به گفته ديگر، شهرنشينى نشانه تمدن بوده و در نتيجه زيستن در اين نخستين پديده تمدن است که انسان متمدن در آن پا به گستره زندگى تاريخ گذارده است.


يونان باستان اساساً محيطى انسان و ساخته‌شده بر اساس نقش‌آفرينى شهرهاى مستقل سياسى يا شهرهاى خودگردان و برخوردار از حکومت‌هاى ”تک شهري“ مستقل مانند آتن و اسپارت بود. اين شهرهاى خودگردان تنها در زمينه‌هاى اقتصادى و دفاعى با هم همکارى داشتند و نخستين پديده نظام سياسى - ادارى که مى‌تواند ”دموکراسي“ نام گيرد در همين شهرهاى خودگردان، به‌ويژه در آتن، به‌وجود آمد.


شهرهاى خودگردان در ايران باستان مفهوم جغرافيائى - سياسى متفاوتى نسبت به شهرهاى يونانى داشتند. شهرهاى جغرافيائى - سياسى ايران باستان از گستره جغرافيائى بيشترى برخوردار بودند و بيشتر روستاها و شهرک‌هائى کوچک حاشيه‌اى را نيز دربر مى‌گرفتند، نه به‌عنوان ”حومه“، بلکه به‌عنوان موجوديت‌هاى جمعيتى مستقل ولى تابع نظام ادارى شهر. اين درک از مفهوم شهر در ايران باستان در چهارچوب عنوان ”ساتراپي“، با ميزان درخور توجهى از نظام سياسى - ادارى خودگردان مانند ساتراپى ”شوش“ يا ”سارد“، خودنمائى مى‌کرد.

دوران تاريخى

اين دوران از هنگام پيدايش حکومت‌هاى فرا شهرى در روم باستان و ايرانِ روزگار پارت‌ها پديد آمد و تا آغاز قرن بيستم به‌طول انجاميد، اگرچه حکومت فراشهرى در ايران، از دوره‌هاى کهن‌تر، يعنى از زمان پادشاهى مادها، پديد آمده بود. در اين دوران شهر بيشتر جنبه يک واحد سياسى - اقتصادى را داشته است. شهر واحدى برخوردار از خدمات ويژه براى آسان ساختن ارتباطات و براى مطالعات اقتصادى و منبعى براى تأمين نيروى مالى و انسانى مورد نياز نظام حکومتى فراشهرى بود. در اين برخورد، شهر در عمل در مقام فروشگاه مرکزى توليدات روستاها نقش‌آفرينى مى‌کرد و تلاش‌هاى گسترش‌يابنده فنى و صنعتى و جنبه‌هائى از مبادلات فرهنگى و هنرى را فراهم مى‌نمود. اين نقش‌آفرينى تاريخى شهر از سوى نظام حکومتى فراشهرى سازمان داده مى‌شد و در خدمت همان نظام حکومتى بود.

دوران مدرن

منظور از دوران مدرن در اين بررسي، قرن بيستم است. به‌ويژه از نيمه دوم آن قرن که شاهد گسترش سريع شهرها، هم ازنظر گستره و محدوده جغرافيائى و هم از ديد نقش‌آفرينى‌ها بوده‌ايم. اين‌بار شهر دوباره نقش‌


آفرينى‌هاى مستقلى را پيدا مى‌کند؛ البته با اين تفاوت که برخلاف دوران باستان، استقلال نقش‌آفرينى شهرهاى گسترش‌يابنده، استقلالى اقتصادى است و ازنظر سياسى اين شهرها همچنان در محدوده و چارچوب نظام حکومتى کشور، زندگى مى‌کنند. با اين‌حال، اين نقش‌آفرينى استقلال‌‌يابنده اقتصادى جنبه‌هاى زيادى از زندگى سياسى و فرهنگى را نيز به خدمت مى‌گيرد.