به حکومتى که از جمع ايالات خودمختار به‌‌وجود آمده باشد فدراسيون ”federation“ مى‌گويند که ميزان گسترده‌اى از خودمختارى ايالات در آن رعايت مى‌شود. بدون ترديد نظام حکومتى فدراتيو براى اولين‌بار در ايران به‌وجود آمد. نظام حکومتى که هخامنشيان به‌وجود آوردند، نخستين پديده ”حکومتى و نخستين ”حکومت فدراتيو“ در تاريخ بشر شمرده مى‌شود. مشترک‌‌المنافع ايرانى در دوران ساسانى (در چهار قرن قبل و بعد از تاريخ ميلادي) به اوج خود رسيد و در دوران خلافت عباسى (قرون هفتم سيزدهم ميلادي) مورد اقتباس قرار گرفت و در دوران صفوى (قرون شانزدهم تا هجدهم ميلادي) تجديد گرديد. در حالى‌که در فدراسيون‌هاى دوران معاصر، حکومت‌هاى فدرال بر اساس توافق‌هاى قانونى به‌هم مى‌پيوندند، در فدراسيون سنتى ايران، حکومت‌هاى سنتى محلى در هر کشور يا منطقه حکومتى ابقاء مى‌شدند و تنها از راه دادن ماليات و خواندن خطبه و ضرب سکه به‌نام شاه شاهان وارد ”نظام ممالک محروسه“ مى‌گرديدند و به هنگام دفاع در برابر تهاجم خارجي، با در اختيار گذاردن نيروى نظامي، حکومت مرکزى را يارى مى‌دادند۱ .


(۱راى آشنائى بيشتر نگاه کنيد به:

مجتهدزاده، پيروز (۱۳۷۹)، - اميران مرزدار و مرزهاى خاورى ايران -، ترجمه حميدرضا ملک محمدى نوري، نشر شيرازه؛ فصل اول.


در نظام فدراتيو صفوي، ميزان خودمختارى ايالات و بيگلربيگى‌ها با هم تفاوت داشتند و اين نظام حکومتى در دوران قاجار (قرن هيجدهم تا دهه سوم قرن بيستم) به سراشيب ”ملوک‌الطوايفي“ افتاد و در دهه چهارم قرن بيستم به‌دست رضاشاه پهلوى منحل و جاى خود را به نظام حکومتى متمرکز و حکومت ملتى به مفهوم نوين قرون نوزدهم و بيستم (دوران مدرن) داد.


در جهان کنونى تعداد قابل توجهى از حکومت‌هاى فدراتيو وجود دارند. اين‌گونه ساختار حکومتى هم شامل نظام‌هاى جمهورى و دموکراتيک همانند فدرال آلمان، ايالات متحده آمريکا و هندوستان و هم دربر گيرنده نظام‌‌هاى پادشاهى دموکراتيک چون مالزى و نظام‌‌هاى پادشاهى غير دموکراتيک چون امارات متحده عربى است.

فدراسيون حکومت‌هاى يکپارچه �enitary state�

حاکميت در اين نوع حکومت غير منتزع يا جدائى‌ناپذير است. بريتانيا و فرانسه که از گونه‌اى نظام فدراتيو برخوردار هستند، داراى حکومت مرکزى نيرومندى هستند که پارلمان تصميم‌گيرنده اصلى در اداره امور سراسر فدراسيون شمرده مى‌شود با ميزان کمترى از خودمختارى ايالات، به‌ويژه در مقايسه با فدراسيون‌هائى چون آلمان و ايالات متحده آمريکا. با گسترش کنفدراسيون بالقوه‌اى چون اتحاديه اروپا با عضويت فرانسه و بريتانيا، اين دو کشور رفته رفته از حالت حکومت‌هاى فدراتيو يکپارچه خارج مى‌شوند. همچنين قانون‌اساسى مشروطيت ايران در گذشته و قانون‌اساسى جمهورى اسلامى ايران در حال حاضر زمينه‌هاى واقعيت يافتن ”فدراسيون حکومت يکپارچه“ را در اين کشور فراهم ساخته و مى‌سازد. ولى خودمختارى ايالات (استان‌ها) و ولايات (شهرستان‌ها) در هر دو قانون‌اساسى ياد شده در ايران مورد بى‌توجهى قرار گرفته است. تحولات نوين در نظام حکومتى جمهورى اسلامى در ايران هم‌اکنون نشانه‌هائى از حرکت به‌سوى واقعيت دادن به ميزانى از خودمختارى محلى در مناطق خودمختار بالقوه دارد.

حکومت فدرال پايه

حاکميت در حکومت‌هاى فدرال پايه دو سطح از حکومت مرکزى و حکومت‌هاى محلى تقسيم مى‌شود. حکومت فدرال از يک سلسله اختيارات قانونى برخوردار است و ماليات‌هاى ويژه‌اى را دريافت مى‌دارد، قوانين ويژه‌اى را وضع مى‌کند و در سراسر فدراسيون آنها را پيگيرى مى‌کند؛ عهده‌دار اداره امور اقتصادى کل کشور است؛ روابط خارجى و اختيار دفاع و جنگ و صلح با کشورهاى ديگر را برعهده دارد؛ و پارلمان فدرال تصميم‌گيرنده اصلى سياست‌هاى داخلى و خارجى فدراسيون است؛ در حالى‌‌که ايالت‌هاى خودمختار فدراسيون هر يک از حکومت و پارلمان محلى ويژه‌اى برخوردار هستند، قوانين ايالتى ويژه‌اى را وضع و اعمال مى‌کنند، ماليات‌هاى ايالتى ويژه‌اى را جمع‌آورى و سياست‌هاى اقتصادى ويژه‌اى را براى پيگيرى در ايالت برنامه‌ريزى مى‌کنند. بهترين نمونه اين‌گونه فدراسيون، ايالات متحده آمريکا به پنجاه ايالت خودمختار است. قانون‌اساسى فدراسيون مبناى تقسيم قدرت ميان حکومت‌هاى مرکزى و ايالتى است.

اتحاد کنفدراسيونى

اين نوع حکومت فدراسيونى از کشورها با خودمختارى‌هاى بسيار گسترده‌تر و ژرف‌تر است. تفاوت کنفدراسيون با فدراسيون از يک جهت اين است که در فدراسيون کشورهاى خودمختار ميزانى از حاکميت خود را در اختيار حکومت مرکزى مى‌گذارد و ايالت‌هاى خودمختار حق جدا و مستقل شدن را ندارند، در حالى‌که در کنفدراسيون ايالت‌ها يا کشورهاى عضو، اختيار گسترده‌اى دارند. از سوى ديگر، کنفدراسيون مى‌تواند شامل گرد هم آمدن چند فدراسيون در يک هم‌گرائى قانونى باشد، يا اينکه گرد هم آمدن يک فدراسيون با چند کشور خودمختار در ترتيباتى قانوني، مانند مالزى که متشکل از فدراسيون نه پادشاهى مالايا در اتحاد قانونى با کشورهاى صباح و ساراواک است. اگر ايده اصلى کنفدراسيون اروپا (اتحاديه اروپا) برخلاف بدبينان در احزاب راستگراى افراطى در اروپا، واقعيت پيدا کند، چيزى شبيه فدراسيون ايالات متحده آمريکا نخواهد بود، بلکه گونه کاملاً نوينى از ”حکومتش را در جهان بشرى معرفى خواهد کرد.


نخستين نشانه‌‌ها از نظام حکومتى کنفدراسيون معمولاً در اتحاد موجوديت‌هاى سياسى دليان ”Delian league“ تحت رهبرى آتن و براى مقابله با مشترک‌‌المنافع ايرانى و قدرت هخامنشى که در قرن پنجم پيش از ميلاد تشکيل شد، جستجو مى‌شود. در دوران مدرن، اتحاد ايالات مستقل نيوانگلند که در سال ۱۶۴۳ در آمريکا تشکيل شد و بيش از چهل سال دوام آورد، نخستين کنفدراسيون شناخته مى‌شود. پس از آنکه تجربه نشان داد ايده کنفدراسيون در آن اتحاديه سستى را سبب گرديد، انديشه تبديل آن به يک فدراسيون از مستعمرات آمريکائى بريتانيا خودنمائى کرد و فدراسيون جديدى را به‌نام ”ايالات متحده آمريکا“ در قانون اساسى نوين پديد آورد. ايالات جنوبى در سال ۱۸۶۱ کنفدراسيون جداگانه‌اى را به‌نام ”ايالات کنفدراسيونى آمريکا - The Confederated States of America“ تشکيل دادند که برخورد آن با فدراسيون کنونى ايالات شمالى جنگ‌هاى داخلى آمريکا را سبب گرديد و سرانجام به تشکيل فدراسيون کنونى ايالات متحده آمريکا منجر شد. کنفدراسيون مستعمرات کانادائى در سال ۱۸۶۷ از سوى بريتانيا تشکيل شد که بعدها به‌صورت فدراسيون کنونى کانادا درآمد. پس از جنگ‌هاى ناپلئوني، کنگره وين در سال ۱۸۱۵ آلمان را به‌‌صورت يک کنفدراسيون درآورد و کنفدراسيون ايالات شمال آلمان که از سال ۱۸۶۶ موجوديت پيدا کرد، در سال ۱۸۷۰ به تشکيل امپراتورى آلمان منجر گرديد.