حمل و نقل اغلب به‌عنوان مهمترين عامل تعيين‌کننده در مکان‌يابى صنعتى مطرح است. در هر سيستم اقتصادى اعم از پيشرفته يا ابتدائي، ضرورت جابه‌جائى مواد، کالا، انسان، ايده، و نوآورى به درجائى وجود دارد. زيرا فعاليت‌هاى اقتصادى انسان تمامى در يک مکان جمع نيستند. پيشرفت و توسعهٔ کشورها همراه با افزايش حجم و ميزان درون رفت‌ها و به‌خصوص برون رفت‌ها در گرو تکامل شبکه حمل و نقل است. کشورهاى پيشرفته صنعتى از يک سو، به‌منظور حفظ جريان توليد خود به‌طور وسيعى به مواد اوليه دور دست وابسته هستند و از سوى ديگر، بيشترين سعى را به‌منظور احراز بازارهاى جهانى مبذول مى‌دارند. به اين ترتيب حرکت‌هاى بين‌المللى در زمينهٔ کالا بسيار گسترده‌تر است و از نقطه نظر ساختارى نيز شبکهٔ حمل و نقل آنها از پيچيدگى بيشترى برخوردار است. به اين صورت حمل و نقل از ضروريات عينى اقتصاد جهانى و قدرت‌هاى سياسى به حساب مى‌آيد. منظور از حمل و نقل، جابه‌جائى کالا، اقلام، انسان و ايده از مکانى به مکان ديگر است. اين مهم تحت‌تأثير اصول کنش متقابل فضائى قرار دارد. در همين زمينه جغرافى‌دانان اقتصادى سعى در فهم ارتباطات درونى ميان جغرافيا و حمل و نقل يک ناحيه و فعاليت‌هاى اقتصادى موجود در آن دارند. چنين فهمى زمانى حاصل مى‌گردد که از طريق اصول و تئورى کنش متقابل مورد توجه قرار گيرد.


همچنين هزينه‌هاى حمل و نقل از الگوى جغرافيائى يکسان و همگنى برخوردار نيستند. ساختار فضائى شبکه حمل و نقل، بعد مسافت، نوع وسيله نقليه مورد استفاده، کميت و کيفيت محموله، امکان وجود بار برگشت و يا عدم آن در مقصد، روش نرخ‌گذارى حمل و نقل و رقابت از جمله عوامل تعيين‌کننده در الگوى هزينه‌هاى حمل و نقل هستند. آشنائى با مجموعهٔ اين عوامل مى‌تواند الگوى مناسبى را در زمينهٔ مکان‌گزينى فعاليت‌هاى اقتصادى ارائه دهد.