"لارا مردیت" (ترنر) هنگامی که در یک مکان عمومی شلوغ دختر کوچولویش را گم میکند با "آنی جانسن" (مور ) رنگینپوست آشنا میشود. "آنی" مستخدمه "لارا" میشود و دختر کوچکش، "سارا جین" را نیز همراه میبرد. آنان سالها با هم زندگی میکنند و در این بین "لارا" موفق میشود به رویای بزرگش یعنی هنرپیشگی در سینما دست یابد. با این حال زندگی خصوصی او و دخترش، "سوزی" (دی) بر سر روابط عاشقانه با "استیو آرچر" (گاوین) روبه تیرگی میگذارد. در همین حال "آنی" نیز با "سارا جین" (کوهنر) که رنگینپوست بودن خود ناراضی است و میخواهد خود را همهجا سفیدپوست معرفی کند، مشکل دارد...
٭ آخرین فیلم سیرک، وداعی درخشان و فراموش نشدنی با سینماست و به تنهائی عامل احیای قدرتمندانه سنت ملودرامهای اشکانگیز که هدف راس هانتر تهیهکننده بوده و رشتهای از کاربردهای این فرمول را ـ از جمله چند فیلم با بازی ترنر ـ بهدنبال آورد. بازسازی فیلم کلاسیک همنام جان م. استال در ۱۹۳۴ و با حضور ترنری که سردی و سرگردانیاش به خوبی ـ و به لطف تیزبینی سیرک ـ برازنده نقش زن بلندپرواز توخحالی است (جایگزین تشخص کلودت کلبر در نسخه اولیه). در این فیلم، تنش اصلی ناشی از ماتریالیسم قدرت گیرنده دهه ۱۹۵۰و تلاشی اجتنابناپدیر کانون خانواده است. سیرک ژانر ملودرام را علیه خودش به کار میگیرد و با فاصلهگیری سنجیدهای رنجهای شخصیتها را مورد مشاهده قرار میدهد. ترنر در واقع هجویهای بر پرسونای سینمائی خود ارائه میدهد و کوهنر در نقش "سارا جین" جنبه نژادی داستان را بالوپر میدهد. رابطه "لارا" و "آنی" ورای مرزهای طبقه و نژاد، با ظرافت پرورانده میشود و پایان فیلم، تشییع جنازه "آنی" یک آپوکالیپس واقعی و مقاومتناپدیر است. سیرک اشکەا را جاری میکند تا بار دیرگ قدرت سینما را برای تسخیر قلب حتی نخبهترین تماشاگران به اثبات برساند.