«روی نیری» (دریفوس) که مأمور شده تا درباره خاموشی منطقه وسیعی از ایالت ایندیانا تحقیق کند، در معرض پرتوی نوی شدیدی قرار میگیرد و شیء پرنده ناشناختهای را میبیند. او پس از اخراج از کارش با هر چیز دمدستش، پیکره قله یک کوه را میسازد. پس از آشنائی با «جیلیان گیلر» (دیلن)، که او هم تجربه مشابهی دارد و فرزندش توسط بیگانهها ربوده شده، آن دو متوجه میشوند که این پیکره مشابه «قله شیطان» است که «کلود لاکومب» (تروفو)، محقق بینالمللی در زمینه اشیای پرنده ناشناخته، به بهانه آلودگی با گاز اعصاب تخلیه کرده است. سرانجام «روی» و «جیلیان» خودشان را به قله شیطان، همان محل ملاقات با موجودات فضائی میرسانند...
*چهارمین فیلم بلند اسپیلبرگ - پس از دوئل (1971)، شوگرلند اکسپرس (1974) و آروارهها (1975) - که نخستین نشانههای گرایش او را بهنوع دیگری از سینما - مرعوب کردن تماشاگر برابر عظمت تمامی امکانات پیشرفته تکنیکی - در خود دارد، و بهراستی هم فیلم در دوران خودش، روی پرده عریض هفتاد میلیمتری با صدای استریوفونیک شش باندی، «مرعوب کننده» بوده است (خصوصیتی که روی صفحه تلویزیون و با امکانات پخش ویدئوئی به کلی از بین میرود). فیلم شروعی غافلگیر کننده دارد، ولی با وجود بازی خوب دریفوس و مایه جذاب ساختن قله شیطان، در میانه راه کمی افت میکندف و بالاخره به پایانی غیر منتظره و به یاد ماندنی میرسد. از نکتههای قابل ذکر فیلم، جلوههای تصویری خیره کننده، حضور کوتاه تروفو و نیز موسیقی متن شنیدنی ویلیامز است.