«بن» (ساترلند) معلم مدرسهای است که همراه با خانوادهاش در یکی از محلههای آرام ژوهانسبورگ زندگی میکند. «گوردون» (نتشونا) - باغبان «بن» - هم با خانوادهاش ساکن سووتو است؛ شهرکی سیاهپوستنشین در نزدیکی ژوهانسبورگ، و یکی از دهها شهرکی که دولت اقلیت سفیدپوستان در دوران آپارتاید برای اسکان سیاهپوستان میسازد و هیچ شباهتی به دنیای آرام حیاط پشتی خانه «بن» ندارد. یک روز گرم تابستان، «جاناتان» (مپوفو)، پسر «گوردون» به همراه هزاران دانشآموز سیاهپوست دیگر، در تظاهراتی آرام علیه تبعیض در سیستم آموزشی شرکت میکند، اما پلیس بدون هیچ هشداری روی بچهها آتش میگشاید و حوادثی شکل میگیرد که بهنام شورش سووتو معروف میشود...
* فصل سفید و خشک داستان ویرانی دو خانواده - یکی سیاهپوست و دیگری سفیدپوست - در جریان شورشهای سووتو است. وقتی سووتو است. وقتی پلیس «گوردون» و پسرش را دستگیر میکند - و ممکن است هرگز بازنگردند - دنیای امن و آرام «بن» درهم میشکند. «بن» آفریقائی سفیدپوستی است که سیستم آپار تاید را پذیرفته است، و حالا ناگهان حس میکند که دیگر نمیتواند بیعدالتی را نادیده بگیرد. پس با خبرنگاری (ساراندون) همراه میشود تا حقایق را برملا کند، حتی اگر به قیمت اتهام خیانت تمام شود. فیلم با نمایش بیپرده خشونتها و ناآرامیهای آفریقای جنوبی در 1976، به اثری تأثیرگذار درباره تبعیض نژادی، سیاست، وفاداری و عشق بدل میشود.