ـ "بالدوین" (وگنر)، دانشجوی فقیر پراگی، تصویرش را (در هر آنچه که انعکاس مییابد) به شخصیت مرموزی بهنام "اسکاپینلی" (گوتوت)، در عوض ثروت و موفقیت واگذار میکند. "اسکاپینلی"، تصویر "بالدوین" را موجودیت میبخشد و این همزاد شیطانی، زندگی را بر همه دشوار میگرداند. "بالدوین" هر چه میکوشد نمیتواند از شر مزاحمتهای همزاد رهائی بیابد، تا اینکه پدر دختری (سالمونووا) که "بالدوین" قصد ازدواج با او را دارد میخواهد که داماد آیندهاش در دوئل با عاشق پیشین دختر شرکت نکند. اما همزاد که زودتر از "بالدوین" به معرکه رسیده، عاشق پیشین را به قتل میرساند. دختر نیز که از خیانت و حرکتهای عجیب و غریب "بالدوین" به تنگ آمده است، او را از خود میراند. سرانجام "بالدوین" رو به آینهای که همزاد را در آن میبیند شلیک میکند و خودش کشته میشود.
ـ دانشجوی پراگی زمانی روی پرده میآید که هجده سال از جلسه معروف نمایش فیلم برادران لومیر در گرانکافه پاریس میگذرد. سینما به بلوغ کمی خود رسیده و به بلوغی کیفی دست پیدا نکرده است. ابداعهای ادوین س. پورتر و دیوید وارک گریفیث راه را برای هنر جدید گشودهاند و متأسفانه اثری که همتراز بهترین آثار هنرهای دیگر قرار بگیرد خلق نشده است. بدینترتیب دانشجوی پراگی بهدلیل پرچمی که برای مکتب سینمای اکسپرسیونیسم آلمان بالا میبرد و اصلاً ارزشهای بالقوهای که بهعنوان اثری مستقل دارا است، آغازگر سینمای "هنر"ی دنیا بهشمار میآید. نسخههای بازسازی شده آن (در سال ۱۹۲۶، به کارگردانی هنریک گالین و در سال ۱۹۳۵، به کارگردانی آرتور روبیسون) نیز آثاری معتبر هستند.