هادی . (اِخ ) (حاجی ملا...) سبزواری که در شعر «اسرار» تخلص یافت . به سال 1212 هَ . ق . متولد شد. مدت عمرش 78 (حکیم ) سال و به سال 1289 هَ . ق . چشم از جهان فروبست . «غریب » ماده تاریخ تولد اوست . در سن هفت یا هشت سالگی در سبزوار شروع به فراگرفتن صرف و نحو کرد. دراین هنگام پدرش که از سفر بیت اﷲ برمیگشت در شیراز درگذشت وی تا سن ده سالگی در سبزوار بود، سپس با حاج ملاحسین سبزواری که سالها در مشهد مشغول تحصیل بود و پدرش با پدر حاج شیخ هادی جمعالمال بود به مشهد رفت . حاج ملا حسین مردی منزوی بود و به ریاضت سر میکرد و چون حاج شیخ هادی با ملاحسین در مشهد به یک حجره بود از او پیروی کرد و سالی چند به ریاضت پرداخت و در علوم عربی و فقه و اصول نزد او درس خواند. و حاج ملاحسین با اینکه خود کلام و حکمت دیده بود و از طرفی شوق و استعداد نیز در حاجی میدید از منطق و ریاضی بجز اندکی با وی نگفت . در اینجا آتش حکمت در دل حاج ملاهادی زبانه کشید و چون از علوم نقلی و دینی حظی بسزا یافت ،ترک اموال و املاک گفت و به اصفهان عزیمت کرد. و نزدیک هشت سال در اصفهان بماند و اغلب اوقات را صرف تحصیل حکمت اشراق کرد. پنج سال در نزد آخوند ملا اسماعیل (اصفهانی ) حکمت دید و در اوایل ورود به اصفهان در نزد آقا محمدعلی (۱) مشهور به نجفی هر روز یک ساعت فقه می خواند. چون به خراسان بازگشت ، پنج سال در مشهد به تدریس حکمت و اندکی فقه و تفسیر پرداخت ، زیرا در آن روزگار علما را اقبال به فقه و تفسیر بیشتر بود و از حکمت روگردان بودند. هر حکیم متألَّه و عارف متصوف و مرتاض متشرع که در عصر ماهست انتسابش به اوست . حاج ملا هادی سبزواری بزرگترین حوزه ٔ بحث و تدریس حکمت اشراق و مشاء را در سبزوار تأسیس کرد. آوازه ٔ وی در سراسر ایران و در بعضی از کشورهای اسلامی ، مانند عراق ، افغانستان و هند پیچید ومشتاقان حکمت اسلامی از هر سو به سبزوار می شتافتند تا عقاید و آراء حکیمان ایران و یونان و اسلام را از آخرین حکیم اسلامی بشنوند. صنیعالدوله در کتاب «مطلعالشمس » تفصیل زندگانی شخصی حاجی را مستقیماً از زبان پسران حاجی و عیال وی که در وراء پرده نشسته بوده آورده و در ضمن آن چنین گوید: در روز بیست و هشتم ذیحجه ٔ هزار و دویست و هشتاد و نه ، سه ساعت به غروب مانده مرغ روحش از قفس تن به آشیان قدس پرید. ملا محمدکاظم پسر آخوند ملا محمدرضای سبزواری متخلص به «سر» که ازشاگردان حاجی بود. در تاریخ فوت آن بزرگوار گوید:
اسرار چو از جهان بدرشد
از فرش به عرش ناله برشد
تاریخ وفاتش ار بپرسند
گویم «که نمرد، زنده تر شد» (1289).
جسد آن بزرگوار را در بیرون دروازه ٔ سبزوار که معروف به دروازه ٔ نیشابور و بر سر راه زوار است به خاک سپردند و پس از چندی میرزا یوسف بن میرزا حسن مستوفی الممالک که در این اواخر در دولت علیه منصب صدارت عظمی یافت تکیه و بقعه ای برای آن مرحوم بنا کرد. طول تکیه صد و ده قدم و عرض آن پنجاه وپنج قدم است ... (از دیوان حاج ملا هادی سبزواری چ سیدمحمدرضا دائی جواد از انتشارات کتابفروشی ثقفی اصفهان از مطلع الشمس ج 3 صص 195-203).
فلسفه ٔ اسرار: مدرسی چهاردهی در رساله ای که در باب زندگانی و فلسفه حاج ملاهادی سبزواری نوشته چنین آورده است : حاج ملاهادی در فلسفه مکتب مستقلی ندارد. وی بیشتر در پیرامون سخنان ملاصدرای شیرازی بخصوص در شواهدالربوبیه و کتاب اسفار اربعه مطالعه میکرد و بسیاری از مباحث منظومه و شرح منظومه ٔ خود را در امور عامه غالباً از کتاب «شوارق » ملا عبدالرزاق لاهیجی و در سایر مباحث اغلب ازاسفار و شرح اشارات و شرح حکمهٔ الاشراق و بعضی از کتب میرداماد مانند «قبسات » فراهم آورده است . درباره ٔ امور عامه ، از قبیل مباحث وجود و ماهیت در مواردی که شوارق با سلیقه و مسلک وی سازگار نبوده به گفتار ملاصدرا توجه کرده است . منظومه ٔ سبزواری که مهمترین تألیف وی میباشد از نظر بلاغت و نظم عربی ارزشی چندان ندارد، ولی از نظر اشتمال بر مباحث فلسفی میتوان گفت جامعترین کتابی است که یک دوره منطق و فلسفه را در نهایت اختصار در بر دارد. شرح منظومه در فلسفه همانندکفایهٔالاصول در اصول فقه و شرح تجرید در کلام میباشد.در شرح منظومه گاهی به نظر میرسد که سبزواری با صدرالدین شیرازی مخالفت کرده ولی چنین نیست . در شعر و شاعری هم دستی داشته و اسرار تخلص میکرده . از شیفتگان غزلهای پرشور خواجه ٔ شیرازی بوده و وی را به پیشوایی خویش برگزیده است :
هزاران آفرین بر جان حافظ
همه غرقیم در احسان حافظ...
پیمبر نیست لیکن نسخ کرده
اساطیر همه ، دیوان حافظ...
ببند «اسرار» لب را چون ندارد
سخن پایانی اندر شأن حافظ.