وابصهٔ. [ ب ِ ص َ ] (ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و یقال انه لوابصهٔ سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب ). || الوابصهٔ؛ البرقهٔ. و یقال «ما فی النار وابصهٔ»؛ ای جمرهٔ. (المنجد).
وابصهٔ. [ ب ِ ص َ ] (ع اِ) آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || و یقال انه لوابصهٔ سمعِ؛ یعنی وی استواردارنده است هر چیز را که بشنود. (منتهی الارب ). || الوابصهٔ؛ البرقهٔ. و یقال «ما فی النار وابصهٔ»؛ ای جمرهٔ. (المنجد).