آفتاب
ورود | عضویت
چهارشنبه ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۳۳
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

لغت‌نامه دهخدا

آ

ا

ب

پ

ت

ث

ج

چ

ح

خ

د

ذ

ر

ز

ژ

س

ش

ص

ض

ط

ظ

ع

غ

ف

ق

ک

گ

ل

م

ن

و

ه

ی

نا

نا. (پیشوند) حرف نفی است (۱) بر مشتقات و صفات که کنایه از اسم فاعل و اسم مفعول است داخل میگردد. (غیاث ). بر کلمه درآید که محمول باشد بر منفی بطریق مواطات چنانکه دردمند و هوشیار که نادردمند و ناهوشیار خوانند. (آنندراج ). از ادات نفی و سلب است ، اوستائی na، هندی باستان na... کردی na و آن برای ترکیب صفات منفی ، در اول اسم و صفت درآید: ناامید، نابکار، ناخوب ، ناچران ، نابسود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ص 2086). حرف نفی و سلب است و به اول فعل و مصدر و حاصل مصدر و اسم و صفات درآید. این حرف چون بر کلمه ای درآید، حروفی چون «ا» و «ه » و گاهی کلمه ٔ دوم در مرکبات از آخر کلمه ٔ مرکب حذف میشود:ناشخود، ناشخوده . ناشکیب ، ناشکیبا. نارسید، نارسیده . نابرید، نابریده . ناارز، ناارزنده . ناامید، ناامیدوار. ناباک ، ناباک دار. و نابسود، نابکار، ناپاکزاد، ناپسند، نابود، ناتوان ، ناچار، ناچرید، ناساز، ناسپاس ، ناسزا. ناشناس ، ناکام . نامراد، ناهمال ، نایافت . (یادداشت مؤلف ). ناکرده پدرود. ناچار. ناپدید. نانشسته . نازاد. ناتوان . ناسزا. نااهل . ناپیدا. ناپایدار.نادان . نامهربان . ناخرسند. نادوستداری :
مرا او بود هم نوح و هم ابراهیم و دیگر کس
همه کنعان نااهلند یا نمرود کنعانی .

خاقانی .
یار ناپایدار دوست مدار
دوستی را نشاید این غدار.

سعدی (گلستان ).
دیو پیش تست پیدا زو حذر بایدت کرد
چند نالی تو چو دیوانه ز دیو ناپدید.

ناصرخسرو.
حمله مان پیدا و ناپیداست باد
جان فدای آن که ناپیداست باد.

مولوی .
از فقر ساز گلشکر عیش بدگوار
وز فاقه خواه مهر تب جان ناتوان .

خاقانی .
اگر بازگردی ز راه ستور
شود بید تو عود ناچار و چار.

ناصرخسرو.
ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال
بر نمی آیم به میل طبع ناخرسند خویش .

وحشی .
اگر روزی بدانش در فزودی
ز نادان تنگ روزی تر نبودی
بنادانان چنان روزی رساند
که صد دانا در آن حیران بماند.

سعدی .
من و با دوستان نادوستداری
تو مخلص را از این دونان شماری .

ایرج .
گاو نازاد گشت زاینده
آب در جویها فزاینده .

نظامی .
نانم نداد چرخ ندانم چه موجبست
ای چرخ ناسزا نبدم من سزای نان .

خاقانی .
بشد یار و مرا ناکرده پدرود
چه این پند و چه پولی [ :پلی ] ز آن سر رود.

(ویس و رامین ).
حال بیماران خود هرگز نمی پرسد چرا
وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس .

وحشی .
بسته بر حضرت تو راه خیال
بر درت نانشسته گرد زوال .

نظامی .
|| صورت دیگری از «نیا»ست . (یادداشت مؤلف ).نارمیدن . نافریدن . نامرزیدن . ناسودن . ناید. نارد. نافرید :
گر مرا باشد ز دیدار تو سود
مرترا ناید ز دیدارم زیان .

قطران .
گفتا که از این گرستن دور و دراز
من رفتم و آن رفته دگر ناید باز.

قطران .
زمانه رخ بقطران شسته وز رفتن برآسوده
که گفتی نافریدستش خدای فرد فردائی .

ناصرخسرو.
با خاطر منور روشن تر از قمر
ناید بهیچ کار مقر قمر مرا.

ناصرخسرو.
بوالفرج شرم نایدت که ز خبث
در چنین حبس و بندم افکندی .

مسعودسعد.
ز رنج و ضعف بدان جایگه رسید تنم
که راست ناید اگر در خطاب گویم من .

مسعودسعد.
برنامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن .

خیام .
جهان پیر چو من یک جوان برون نارد
بلند همت و بسیار فضل و اندک سال .

ازرقی .
چون دسترس نماند مرا لشکری شدم
دنیا به دست نامد ودین رفت بر سری .

فخرالدین خالد مروزی .
شیر بی یال و دم و اشکم که دید
اینچنین شیری خدا هم نافرید.

مولوی .
نازردنی ، نیازردنی :
بپرهیز از هر چه ناکردنیست
میازار آن را که نازردنیست .

فردوسی .

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.