گازه . [ زَ / زِ ] (اِ) در اصل کازه . رجوع به کازه شود. بادپیچ . بازپیچ .باذپیچ . تاب . بانوج . کاز. (آنندراج ). ارجوحه . (۱) رجوع به ارجوحه شود. ننو. هندی جهوله . (آنندراج ). به زبان گیل هلاچین . || خانه . منزل . خانه ٔ فالیزبان که در صحرا از چوب و علف سازند. نشستنگاه چوبین یعنی خانه ای که از چوب و تخته سازند و آن را تالار خوانند. (برهان ) :
امید وصل تو نیست در وهم من که آخر
در گازه ٔ (۲) گدایان سلطان چگونه باشد.