عاجزوار عاجزوار. [ ج ِ ] (ق مرکب ) بمانند عاجز. ناتوان وار. ناتوان : چو عاجزوار باید عاقبت مردچه افلاطون یونانی چه آن کرد. نظامی .و رجوع به عاجز شود.