عاجزنواز عاجزنواز. [ ج ِ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ عاجز. تیمارخوار ناتوان . که ناتوانان را نوازد و دستگیری کند : زمین بوس شه تازه تر کرد بازچنین گفت کای شاه عاجزنواز. نظامی .تواند که بانوی عاجزنوازگشاید بما بر در گنج باز. نظامی .و رجوع به عاجز شود.