ز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً :
شنیدم ز دانش پژوهان درست
که تیر و کمان او [ دخترگورنک ] نهاد از نخست .
هم از نامه ٔ بیش دانان سخن
شنیدم که جم ساخت هردو ز بن .
ز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً :
شنیدم ز دانش پژوهان درست
که تیر و کمان او [ دخترگورنک ] نهاد از نخست .
هم از نامه ٔ بیش دانان سخن
شنیدم که جم ساخت هردو ز بن .