اِبْنِ سَیَّدِ النّاس، ابوبکر محمد بن احمد بن عبدالله بن محمد یحیی یعمری اشبیلی (محرم 597 - جمادیالثانی 659/ اکتبر 1200- مهٔ 1261)، فقیه، محدث، مورخ و ادیب اندلسی. اصل او از اُبَّده از نواحی جیّان بود که یعمریان اندلسی در آن منطقه زندگی میکردند (غبرینی، 291). وی در حُجیره از روستاهای اشبیلیه به دنیا آمد و تحصیلات خود را نزد پدر آغاز کرد و 15 سال از او دانش آموخت، شش سال و نیم نیز از مادر بزرگ پدریش امّالعفاف بهره جست (فروخ، 6/229-230). از دیگر مشایخ وی، ابومحمد عبدالرحمان بن علی زهری، ابوالعباس احمد بن محمد بن مقدام رعینی، ابوحفص عمر ابن عبدالله سلمی، ابو عمران موسی بن حسین قَیسی زاهد و ابوذر مصعب بن محمد خُشَنی را میتوان نام برد (غبرینی، 291-292). ذهبی گفته است: بنابر قولی وی قرائت نافع را از ابونصر بن عظیمه فراگرفته است (4/1450). برخی از علمای مشرق همچون قاضی ابوالقاسم عبدالصمد بن محمد حَرَستانی نیز به وی اجازهٔ روایت دادهاند (همانجا؛ غبرینی، 293). ابن سیدالناس پس از ترک موطن خود مدتی در حُصْن القصر به تدریس پرداخت و سپس برای چندی در بوُنینه از روستاهای شَریش به تعلیم قرآن پرداخت. پس از 640ق نخست به سبته و پس از آن به بجایه رفت و در آنجا به تدریس و امامت و ایراد خطبه در مسجد جامع پرداخت، سرانجام به دعوت مستنصر بالله به تونس رفت و به تدریس مشغول شد و در همانجا نیز درگذشت (غبرینی، 295؛ ذهبی، 4/1451؛ فروخ، 6/230). گفتهاند ابن سیدالناس 000 ،10حدیث را با اسانید آن از حفظ داشت و چند برابر آنها را مذاکره میکرد (غبرینی، 294- 295). وی در فقه، مذهب ظاهری داشت و پیرو روش ابوالعباس نباتی بود (ذهبی، همانجا). بابا تنبکتی (ص 229) و مخلوف (ص 194) او را مالکی به شمار آوردهاند. از شاگردان او در فقه و حدیث ابومحمد بن هارون را میتوان نام برد. قاضی عزالدین شریف نیز از او اجازه داشته است (ذهبی، همانجا). غبرینی هوشمندی و دانش گستردهٔ ابن سیدالناس را ستوده و او را استاد در علم قرائات و متبحر در حدیث خوانده است (ص 294). او بجز حدیث و فقه از فنون ادبی نیز اطلاع داشت و شعر نیکو میگفت و خطی زیبا داشت (همو، 295). در منابع از او تنها یک اثر با عنوان بیع اُمّهات الاولاد یاد شده است (نک: ذهبی، همانجا) که نسخهای از آن در دست نیست.