آفتاب
ورود | عضویت
سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ ۱۰:۴۸
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن سنان خفاجی

اِبْن‌ِ سِنان‌ِ خَفاجی‌، ابومحمد عبدالله‌ بن‌ محمد (د 466ق‌/ 1074م‌)، ادیب‌ و شاعر شیعی‌ مذهب‌ شام‌. تبار او به‌ قبیلهٔ خفاجه‌ می‌رسید که‌ در آغاز سدهٔ 4ق‌/10م‌ از صحرای‌ عربستان‌ و حجاز به‌ شام‌علیا مهاجرت‌کردند (نک: زکار، 59). از نوشتهٔ ابن‌خلکان‌ (5/273) چنین‌ برمی‌آید که‌ در ربع‌ اول‌ سدهٔ 5 ق‌ به‌ دنیا آمده‌ است‌ (قس‌: کحاله‌، 5/120؛ صعیدی‌، «ج‌»؛ زرکلی‌، 4/122). در آن‌ روزگار، ساکنان‌ حلب‌، بیشتر در اثر مساعی‌ سیف‌الدولهٔ حمدانی‌ (301-356ق‌)، اغلب‌ مذهب‌ شیعهٔ اثناعشری‌ را پذیرفته‌ بودند (نک: زکار، 212- 215). بدین‌ لحاظ احتمال‌ می‌رود که‌ خانوادهٔ ابن‌ سنان‌ نیز شیعی‌ مذهب‌ بوده‌ باشند. پدرش‌ از اشراف‌ بنی‌ خفاجه‌ بود (صعیدی‌، همانجا). در آغاز به‌ فراگیری‌ قرآن‌ مجید و حدیث‌ پرداخت‌ و در فنون‌ ادب‌ نزد دانشوران‌ حلب‌ به‌ کمال‌ رسید و در سلک‌ محدثان‌ و قاریان‌ِ قرآن‌ درآمد (ابن‌ تغری‌ بردی‌، 5/96؛ نصرالله‌، 98)، و از آنجا که‌ قرآن‌ را به‌ سبک‌ مخصوص‌ خود و به‌ نغمهٔ اهل‌ حلب‌ می‌خواند، زبان‌ زد خاص‌ و عام‌ گردید (محمد راغب‌، 4/142). از استادان‌ او ابونصر مَنازی‌ و ابوالعلاء معرّی‌ را نام‌ برده‌اند. وی‌ به‌ منظور استفاده‌ از محضر ابوالعلاء به‌ معره‌ سفر کرد و هنگام‌ ورود با تحسین‌ و تکریم‌ او مواجه‌ گردید (ابن‌ شاکر، 2/220؛ صفدی‌، 17/504؛ محمد راغب‌، همانجا). ابن‌ سنان‌ سرودن‌ شعر را از کودکی‌ شروع‌ کرده‌ بود و در 435ق‌، که‌ هنوز نوجوان‌ بود، مرثیه‌ای‌ در سوگ‌ مخلص‌الدولهٔ منقذی‌ سرود (ابن‌ خلکان‌، 5/270). در 439ق‌ نیز برای‌ برادر وی‌ ابوالمغیث‌ مرثیه‌ گفت‌ (همو، 5/273). در 446ق‌ در سوگ‌ مادر خود نیز مرثیه‌ای‌ سرود (امین‌، 8/73). وی‌ بدین‌سان‌ در عنفوان‌ جوانی‌ به‌ شاعری‌ شهرت‌ یافت‌، چنانکه‌ 2 بیت‌ از سروده‌های‌ وی‌ را ابوالعلاء ابن‌ حسول‌ (نک: ه د، آل‌ حسول‌) به‌ سال‌ 443ق‌ در دارالکتب‌ ری‌ برای‌ باخرزی‌ (نک: باخرزی‌، 1/169) خوانده‌ است‌. ابن‌ سنان‌ که‌ علاوه‌ بر شعر و ادب‌ به‌ فضایل‌ دیگر نیز آراسته‌ بود، به‌ زودی‌ به‌ دربار امیران‌ شیعی‌ِ شام‌ علیا و جزیره‌، از جمله‌ بنی‌ مُنقِذ و بنی‌ مُلْهَم‌ و به‌ ویژه‌ آل‌ِ مرداس‌ (ه م‌) پیوست‌ و امیران‌ ایشان‌ را مدح‌ گفت‌ و با کاتبان‌ و وزیرانشان‌ نشست‌ و برخاست‌ کرد (عمادالدین‌، 2/69، 178؛ امین‌، 8/71) و از همین‌ طریق‌ به‌ سیاست‌ نیز راه‌ یافت‌، چنانکه‌ در 453ق‌ از سوی‌ آل‌ مرداس‌ به‌ عنوان‌ سفیر به‌ قسطنطنیه‌ اعزام‌ شد (ابن‌ قلانسی‌، 91؛ زکار، 26؛ امین‌، همانجا). هدف‌ از این‌ سفارت‌ به‌ احتمال‌ زیاد، درخواست‌ کمک‌ از امپراتوری‌ بیزانس‌ به‌ منظور تحکیم‌ موقعیت‌ محمود ابن‌ نصر در مقابل‌ عمویش‌ ثمال‌ بوده‌ است‌ (نک: زکار، 130). به‌ لحاظ همین‌ ارتباطها و آگاهیها می‌توان‌ دیوان‌ شعر او را گذشته‌ از مجموعهٔ تراوشهای‌ هنری‌، به‌ منزلهٔ سندی‌ معتبر برای‌ تاریخ‌ آن‌ دوره‌ نیز به‌ شمار آورد، زیرا اطلاعات‌ تاریخی‌ فراوانی‌ پیرامون‌ روابط آل‌ مرداس‌ با امپراتوری‌ بیزانس‌ و خلفای‌ فاطمی‌ را در بردارد (زکار، 25-26). علاوه‌ بر این‌، وصفهایی‌ که‌ از طرز معماری‌ کاخها، قلعه‌ها، و تزیینات‌ داخلی‌ و خارجی‌ آنها آورده‌، سخت‌ سودمند است‌، به‌ خصوص‌ که‌ از خود آن‌ ساختمانها، امروز دیگر اثری‌ به‌ جای‌ نمانده‌ است‌ (همو، 222). ابن‌سنان‌ نیز مانند دو شاعر معاصرش‌، ابن‌ابی‌حَصینه‌ و ابن‌حَیّوس‌، در دربار آل‌ مرداس‌، هم‌ مقرری‌ سالیانه‌ای‌ داشت‌ و هم‌ از جوایز و صلات‌ ایشان‌ برخوردار بود. گذشته‌ از این‌، نظر به‌ مقام‌ والایی‌ که‌ در ادب‌ و سیاست‌ داشت‌، لقب‌ «امیر» هم‌ یافته‌ بود (زکار، 221- 222). وی‌ به‌ مصر نیز سفر کرد و در آنجا طی‌ چند قصیده‌ امیر ابوعلی‌ ناصرالدولهٔ دوم‌ حمدانی‌ را ستود (امین‌، 8/71). همچنین‌ گزارشی‌ از سفر او به‌ مکه‌ در 463ق‌ در دست‌ است‌ (فیصل‌، 3/76). در 465ق‌ امیر محمود بن‌ نصر بر آن‌ شد که‌ سرپرستی‌ قلعه‌های‌ بزرگ‌ را به‌ بزرگان‌ حلب‌ واگذار کند (ابن‌ عدیم‌، 2/36؛ زکار، 146). از این‌ رو با صلاحدید وزیرش‌ ابن‌ ابی‌ ثریا و تأیید کاتبش‌ ابونصر بن‌ نحّاس‌ که‌ دوست‌ ابن‌ سنان‌ بود، سرپرستی‌ قلعهٔ عَزاز در نزدیکی‌ حلب‌ را که‌ موقعیتی‌ حساس‌داشت‌، به‌ ابن‌سنان‌ واگذار کرد (ابن‌عدیم‌، 2/36- 37). دو سالی‌ پیش‌ از آن‌، زمانی‌ که‌ امیر محمود به‌ صلاحدید شیوخ‌ قبایل‌ در شوال‌ 463/ ژوئیهٔ 1071 خطبه‌ به‌ نام‌ خلیفهٔ عباسی‌، القائم‌ بأمرالله‌ خواند، ابن‌ سنان‌ وی‌ را طی‌ّ قصیده‌ای‌ مدح‌ گفت‌ (ابن‌ اثیر، عزالدین‌، 10/63؛ امین‌، 8/81). اما عامهٔ مردم‌ حلب‌ از این‌ امر راضی‌ نبودند و چون‌ نخستین‌ خطبه‌ به‌ نام‌ قائم‌ و آلب‌ ارسلان‌ خوانده‌ شد، همه‌ مسجد را ترک‌ گفتند. و جمعهٔ بعد، امیر ناچار شد به‌ ضرب‌ شمشیر مردم‌ را در مسجد نگاه‌ دارد و نماز را تمام‌ کند. اما نارضایی‌ فروکش‌ نکرد و وضع‌ امیر محمود اندکی‌ متزلزل‌ گشت‌ (نک: صعیدی‌، 215). احتمالاً همین‌ احوال‌ موجب‌ شد که‌ ابن‌ سنان‌ از اطاعت‌ امیر محمود سر بتابد و در قلعهٔ مستحکم‌ عزاز خودسری‌ کند. امیر محمود بارها ابن‌ سنان‌ را با نامه‌ احضار کرد، اما وی‌ اعتنایی‌ نمی‌کرد. سرانجام‌ با تهدید ابونصر بن‌ نحاس‌ به‌ قتل‌، از وی‌ خواست‌ تا ابن‌ سنان‌ را از میان‌ بردارد. ابونصر به‌ قلعه‌ رفت‌ و او را به‌ نیرنگ‌ و بی‌ سروصدا مسموم‌ کرد و به‌ قتل‌ رسانید (ابن‌ عدیم‌، 2/37-39؛ ابن‌ شاکر، همانجا؛ صفدی‌، 17/505). هنگامی‌ که‌ پیکر ابن‌ سنان‌ را از قلعه‌ به‌ حلب‌ تشییع‌ می‌کردند، امیر محمود، گویا از بیم‌ آشکار شدن‌ توطئهٔ قتل‌ ابن‌ سنان‌، از شرکت‌ پسر او، سنان‌ بن‌ ابی‌ محمد، در مراسم‌ ممانعت‌ کرد؛ اما خودِ وی‌ همراه‌ جماعتی‌ از خاندان‌ ابن‌ سنان‌ در مراسم‌ حضور یافت‌ و شخصاً بر وی‌ نماز گزارد (ابن‌ عدیم‌، 2/39). تاریخ‌ مسمومیت‌ و وفات‌ ابن‌ سنان‌ را ابن‌ عدیم‌ به‌ اختلاف‌ 464 یا 643ق‌ نیز ذکر کرده‌ است‌. شعر و ادب‌ ابن‌ سنان‌ را غالب‌ نویسندگان‌ ستوده‌اند (نک: سمعانی‌، 5/170؛ امین‌، 8/71؛ فروخ‌، 3/168؛ نصرالله‌، همانجا). وی‌ در ادب‌ استادی‌ چون‌ ابوالعلاء معری‌ داشت‌ (ابن‌ تغری‌ بردی‌، 5/96). از نوجوانی‌ در سرودن‌ شعر از سبک‌ شریف‌ رضی‌ تقلید می‌کرد، تا سرانجام‌ توانست‌ با برخی‌ از قصیده‌های‌ وی‌ به‌ معارضه‌ برخیزد (امین‌، 8/75). شعر وی‌ دلنشین‌، لطیف‌، سهل‌ ممتنع‌ و با اینهمه‌ سرشار از صنایع‌ ادبی‌ از قبیل‌ تشبیه‌، ارسال‌ مثل‌ و ایهام‌ است‌. در انواع‌ گوناگون‌: قصیده‌، غزل‌، قطعه‌ و حتی‌ نامه‌های‌ منظوم‌، با موضوعهایی‌ متنوع‌ از جمله‌ مدیحه‌، مرثیه‌، فخریه‌، حماسه‌، گله‌گزاری‌، پند و حکمت‌، طنز و وصف‌ طبیعت‌ و دفاع‌ از مبانی‌ مذهب‌ تشیع‌ شعر سروده‌ است‌ (نک: یاقوت‌، بلدان‌، 3/170، 4/1004؛ عمادالدین‌، 3/75-76؛ صفدی‌، 17/504 - 508؛ ابن‌ شاکر، 2/221-224؛ ابن‌ خلکان‌، 1/459، 3/235، 5/273؛ ابن‌ تغری‌ بردی‌، همانجا؛ امین‌، 8/71-82؛ صعیدی‌، «ک‌ - ن‌»؛ نصرالله‌، 98-100؛ فروخ‌، 3/168-169). شاعران‌ بعدی‌ برخی‌ از مضامین‌ ابتکاری‌ شعر او را اقتباس‌ کرده‌اند (ابن‌ خلکان‌، 1/459؛ عمادالدین‌، 3/75-76) و ابن‌ داغر حلّی‌، شاعر شیعی‌ سدهٔ 9ق‌/15م‌ یک‌ بیت‌ مشهور از قصیدهٔ وی‌ را در مدح‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) طی‌ قصیده‌ای‌ با همان‌ وزن‌ و قافیه‌ تضمین‌ کرده‌ است‌ (نک: امینی‌، 7/24- 25). سبک‌ نگارش‌ ابن‌ سنان‌ در نثر نیز ساده‌، روشن‌، عالمانه‌، منتقدانه‌ و فنی‌ است‌. با اینهمه‌ وی‌ مباحث‌ و مطالب‌ مختلف‌ و متنوع‌ را به‌ گونه‌ای‌ درهم‌ می‌آمیزد که‌ کار تقسیم‌ و تبویب‌ مطالب‌ را دشوار می‌سازد (نک: ابن‌ سنان‌، جم؛ صعیدی‌، «و، ز»). او کتاب‌ خود سرّالفصاحهٔ را در علوم‌ بلاغت‌، با همین‌ سبک‌ نگاشته‌ است‌ و به‌ همین‌ لحاظ بنیان‌گذار مکتبی‌ به‌ شمار می‌رود که‌ ویژگیهای‌ خاص‌ خود را دارد (صعیدی‌، «ه، و»). مکتب‌ بلاغی‌ ابن‌ سنان‌ در آثار ادیبان‌ و ناقدان‌ بزرگ‌ پس‌ از وی‌ از قبیل‌ سکّاکی‌، ضیاءالدین‌ ابن‌ اثیر، خطیب‌ قزوینی‌ و حتی‌ سُبکی‌ نیز تأثیری‌ در خور مطالعه‌ داشته‌ است‌ (فقی‌، 16(1)/190-192). ضیاءالدین‌ ابن‌ اثیر اظهار می‌دارد که‌ در میان‌ همهٔ کتابهایی‌ که‌ در علم‌ بیان‌ شناخته‌ است‌، کتابی‌ سودمند بجز الموازنهٔ آمدی‌ و سرّالفصاحهٔ ابن‌ سنان‌ خفاجی‌ ندیده‌ است‌ (ص‌ 35-36). ابن‌ سنان‌ خود نیز معتقد است‌ که‌ کتابش‌ در موضوع‌ خود بی‌همتا و شگفت‌ است‌ (ص‌ 5). اگرچه‌ موضوع‌ اصلی‌ کتاب‌، فصاحت‌ و بلاغت‌ است‌، ولی‌ ابن‌ سنان‌ به‌ حکم‌ روش‌ ترکیبی‌ خود، در آن‌ مباحثی‌ صرفی‌، لغوی‌، نحوی‌، منطقی‌، کلامی‌ و حتی‌ مباحثی‌ راجع‌ به‌ آواشناسی‌ زبان‌ عربی‌ (نک: ابن‌ سنان‌، 5 -14) و حروف‌ الفبا (همو، 15-21) را نیز در آن‌ مطرح‌ کرده‌ است‌، تا جایی‌ که‌ حاجی‌ خلیفه‌ (2/988) در تشخیص‌ موضوع‌ آن‌ دچار اشتباه‌ شده‌ و قمی‌ نیز این‌ اشتباه‌ را تکرار کرده‌ است‌ (نک: الکنی‌، 2/217، هدیهٔ، 133). همین‌ خاصیت‌ ترکیبی‌ سبک‌ در نگارش‌ سرّالفصاحهٔ موجب‌ آن‌ شده‌ است‌ که‌ این‌ کتاب‌ مورد غفلت‌ قرار گیرد، در حالی‌ که‌ از کتاب‌ سکاکی‌، و از هر دو اثر عبدالقاهر: دلائل‌ الاعجاز و اسرار البلاغهٔ، سهل‌تر و مفیدتر است‌ (صعیدی‌، «ی‌»). ابن‌ سنان‌ به‌ عنوان‌ صاحب‌ نظری‌ بزرگ‌ در کتب‌ بلاغت‌ مطرح‌ شده‌ و آراء او مورد نقد و بررسی‌ و استناد قرار گرفته‌ است‌ (نک: ابن‌ اثیر، ضیاءالدین‌، 1/36، 2/109-110، 3/213؛ فقی‌، همانجا؛ ابن‌ معصوم‌، 5/280، 6/253-254، 270؛ سید، 104-106). آثار: الف‌ - چاپی‌: 1. الا´صوات‌ و مخارج‌ الحروف‌ العربیّهٔ، کتابی‌ است‌ در آواشناسی‌ زبان‌ عربی‌ که‌ به‌ کوشش‌ فؤاد حناترزی‌ در بیروت‌ (1382ق‌/1962م‌) چاپ‌ شده‌ است‌؛ 2. دیوان‌ شعر الخفاجی‌، در بیروت‌ (1316ق‌) چاپ‌ شده‌ است‌؛ 3. سرّالفصاحهٔ (نک: متن‌ مقاله‌) یک‌ بار به‌ کوشش‌ علی‌ فوده‌ در قاهره‌ (1350ق‌/1932م‌) و بار دیگر همانجا (1372ق‌/1953م‌) و به‌ کوشش‌ عبدالمتعال‌ صعیدی‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.ب‌ - یافت‌ نشده‌ها: 1. الحکم‌ بین‌النّظم‌ و النثر، کتاب‌ کم‌حجمی‌ است‌ (ابن‌ شاکر، 2/222؛ صفدی‌، 17/505)؛ 2. حِکَم‌ منثورهٔ (ابن‌ شاکر، صفدی‌، همانجاها)؛ 3. الصّرفهٔ، کتابی‌ است‌ پیرامون‌ «نظریهٔ صرفهٔ» رمّانی‌ در باب‌ اعجاز قرآن‌ مجید (یاقوت‌، ادبا، 3/139؛ ابن‌ شاکر، صفدی‌، همانجاها)؛ 4. عبارهٔ المتکلمین‌ فی‌ اصول‌ الدین‌، کتابی‌ است‌ در علم‌ کلام‌ و اصول‌ عقاید (ابن‌ شاکر، صفدی‌، همانجاها)؛ 5. العروض‌، کتابی‌ است‌ در علم‌ عروض‌؛ 6. فی‌ رؤیهٔ الهلال‌ (همانجاها).

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۲۳۰ ۴۴ ۳۳۳

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۲۳۰ ۴۴ ۱۰۳

ایران، تهران، میدان نوبنیاد ، کوهستان سوم ، پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.
× فنی شو