اِبْنِ اَثیر، ابوالسّعادات مجدالدّین مبارک بن محمد شیبانی موصلی (544 -606ق/1149-1209م)، رجالی، مفسر، مُحدِّث و فقیه شافعی درعراق. ویبرادر بزرگترعزّالدین وضیاءالدّینابناثیر (ه م م) است که در جزیرهٔ ابن عُمَر (اکنون شهر مرزی میان سوریه و ترکیه) زاده شد (یاقوت، 17/71)، مجدالّدین دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاه خویش گذراند و پس از آن با پدر و برادرانش به موصل کوچ کرد و در آنجا ادبیات را از ناصحالدین ابومحمد سعید بن دَهّان بغدادی، ابوبکر یحیی بن سعدون مغربی قُرطُبی و ابوالحزم مکّی بن ریّان بن شَبَّهٔ ماکِسی، نحوی ضریر و حدیث را از محدّثان موصل از آن جمله ابوالفضل بن طوسی فراگرفت. هنگامی که به حج میرفت در بغداد از ابوالقاسم بن خَلّ و عبدالوهّاب بن سکینه، ابوالقاسم یَعیش بن صدقهٔ فُراتی، ابوالفرج عبدالمنعم بن عبدالوهاب بن کُلَیْب حَرّانی و ابواحمد عبدالوهاب بن علی ابن علی (یاقوت، 17/72؛ منذری، 2/191) حدیث شنید. مجدالدین آن زمان که در موصل میزیست، به اتابکان زنگی موصل، که از سوی سلجوقیان فرمانروای آنجا بودند، نزدیک شد و به وسیلهٔ چند تن از حاکمان زنگی به مقام مشاور ویژه و نیز منشی خاص دست یافت. وی مدتی خزانهدار سیفالدین غازی بن مَودود بن زنگی (د 576ق/1180م) بود و پس از آن مدتی نیز توسط سیفالدین به سرپرستی دیوان جزیرهٔ ابن عُمَر گمارده شد، آنگاه به موصل بازگشت و مقام نیابت دیوان را از سوی وزیر جلالالدین ابوالحسن علی بن منصور اصفهانی عهدهدار شد و پس از آن نزد مجاهدالدین قایْماز (د 595ق/ 1199م) راه یافت و در آنجا به مقام بلندی رسید. هنگامی که در 589ق/ 1193م مجاهدالدین دستگیر و زندانی شد و عزّالدّین مسعود جانشین وی گردید، وی در خدمت مسعود در آمد و پس از درگذشت او، به جانشین وی نورالدین ارسلان شاه پیوست و در فرمانروایی نورالدین ارسلان شاه پیوست و در فرمانروایی نورالدین قدرتی عظیم یافت (یاقوت، 17/72-73). مجدالدین در سالهای پایانی زندگی، فلج شد و دست و پای وی ناتوان گردید واز نوشتن بازماند، از این رو خانهنشین شد و رباطی در یکی از آبادیهای پیرامون موصل بنیاد نهاد و تمام داراییش را وقف آن کرد (ذهبی، 21/490). خانهٔ او محل گرد آمدن عالمان و ادیبان و پژوهشگران علوم قرآنی و معارف دینی بود. گفتهاند که در همین ایّام جمعی از افاضل روزگار، وی را در کار تصنیف یاری کردهاند ( نامهٔ دانشوران، 3/226). او در بسیاری از علوم روزگارش توانا بود و در تمام آنها شاگردانی پرورده و نیز آثاری پدید آورده است. کسانی که از او روایت کردهاند عبارتند از: فرزندش شهاب قوصی، تاجالدین عبدالمحسن بن محمد حامض شیخ باجریقی و فخرالدّین بخاری (ذهبی، 21/490). قلقشندی در برخی از آثارش حدیثهایی را از ابن اثیر نقل کرده است (1/14، 2/233). قفطی گوید: مجدالّدین اجازهٔ روایت تمام آثارش را به وی داده است (3/258). مجدالّدین به ندرت شعر نیز میسرود (نک: یاقوت، 17/74-76). با اینکه مجدالدین از شهرت و اعتبار فراوانی در نزد تمام عالمان و رجال شناسان فرقههای مختلف اسلامی برخوردار است، در مورد «وثاقت» وی اظهار نظری نشده است، مگر ابن قاضی شُهبه که وی را به نقل از ابن نقطه از «ثقات» شمرده است (2/77). آثار او عبارتند از جامع الاصول من احادیث الرسول، که گزیده و مجموعهای است از صحاح ششگانهٔ اهل سنّت که در آن احادیث به ترتیب الفبایی گردآوری شده و نخستین بار به کوشش محمد حامدالفقی در قاهره به سال 1950م به چاپ رسیده است؛ المُرَصّع فی الا¸باءِ و الا´مّهات و البنین و البنات و الاذوءِ و الذّوات، در 1971م به کوشش ابراهیم سامرائی در بغداد چاپ شده است؛ منال الطّالب فی شرح طوال الغرائب، چاپی، دمشق، 1400ق/1980م؛ السیرهٔ النبویّهٔ، چاپی، دمشق، 1971م؛ النّهایهٔ فی غریب الحدیث، چاپی، قاهره، 1963م؛ المختار فی مناقب الاخیار، خطی (کوپریلی، 1/580 -581)؛ الشّافی فی شرح مسند الشّافعی، خطی، پاریس (دوسلان، شم 731 )؛ رسائل ابن اثیر، خطی، قاهره (سید، 1/474). الباهر فی الفروق در نحو (یاقوت، 17/76)؛ تهذیب الفصول ابن دَهّان (همانجا). آثار دیگری نیز به نجدالدین منسوب است که عبارتند از الانصاف فی الجمع بین الکشف و الکشاف (یافعی، 4/12)، که این تفسیر برگرفته از تفسیر ثعلبی و زمخشری است؛ البدیع در نحو (قفطی، 3/260)؛ علم الحدیث (همانجا)؛ المصطفی المختار فی الادعیهٔ و الاذکار (ذهبی، همانجا)؛ نوشتهای در هنر کتابت (منذری، 2/192)؛ الفروق فی الابنیهٔ (همو، 21/491)؛ المُرَصّع در لغت (بغدادی، 2/3) که احتمالاً همان کتاب المرصع فی الاباء... است، و نیز وی دارای دیوان انشائی است که برای مسعود بن مَوْدود ارسلان شاه نوشته شده است (یافعی، همانجا).