اِبْنِ اَبی یَعْفور، ابومحمد، عبدالله بن ابی یعفور عبدی کوفی (د 131ق/749م)، محدث شیعی و از خواص اصحاب امام جعفر صادق(ع). او را به سبب انتساب به عبدالقیس بن اقصی، از نوادگان ربیعهٔ بن نزار، عبدی گفتهاند (سمعانی، 9/190-192؛ برقی 22). نام پدرش که به ابویعفور اکبر شهرت داشت (ابن حجر، 12/281)، واقد و به قولی وقدان بوده است (نجاشی، 213)، ولی سمعانی وقدان را لقب او دانسته است (9/192). از زندگی ابن ابی یعفور اطلاع چندانی در دست نیست. نجاشی (همانجا) وی را شیعهای جلیل القدر و مکرم نزد امام صادق (ع) معرفی نموده است. طوسی ( رجال، 223، 261) در دو جا تحت عنوان عبدالله ابن ابی یعفور عبدی و عبدالله بن ابی یعفور کوفی به عنوان صحابی امام صادق (ع) از وی یاد کرده است. به گفتهٔ نجاشی (همانجا) او در مسجد کوفه قاری بود و کتابی داشت که عدهای از امامیه، از جمله ثابت بن شریح آن را از وی روایت کردهاند. همو از وی با عنوان «ثقهٔ ثقهٔ» یاد کرده (همانجا) و نوری (3/615) او را از فقهای معروف امامیه چون زُراره و امثال او دانسته است. طوسی ( اختیار، 427) نقل میکند که در کوفه او را از اصحاب ورع و اجتهاد به شمار میآوردهاند. همو به چند طریق مختلف از امام صادق (ع) روایت نموده که در اطاعت از امام کسی چون ابن ابی یعفور نبوده است (همان، 250) و نیز روایتی دیگر از امام صادق (ع) نقل کرده که «کسی آنچه را خدا در مورد ما واجب کرده، ادا نکرد مگر عبدالله بن ابی یعفور» (همان، 249) و نیز به گفتهٔ همو، ابوحمزه معقل عجلی از ابن ابی یعفور نقل کرده است که او به امام صادق عرض نمود که اگر اناری را نصف کنی و بگویی این نیمه حرام و آن نیمه حلال است، گواهی میدهم که آنچه را تو حلال دانستی حلال است و آنچه را حرام دانستی، حرام (همانجا).در حدیث مشهور «حواریون» (مفید، 61 -62) که امام کاظم(ع) اخص اصحاب و حواریون پیامبر اسلام و ائمهٔ اطهار را بر شمرده است، وی از حواریون امام محمدباقر (ع) و امام صادق (ع) به شمار آمده است. ابن ابی یعفور در ایام حیات امام صادق (ع) در 131ق مشهور به سنهٔ الطاعون (نک: ذهبی، 5/199؛ ابن تغری بردی، 1/313) درگذشت. پس از مرگ او امام صادق (ع) در نامهای به مفضل بن عمر جعفی از او به عنوان کسی که مطیع خدا و رسول و امام بوده، ستایش کرده است (طوسی، همان، 248-249). از نظر مذهب گرچه به یقین وی شیعه بوده است، اما شرایط سیاسی موجود در زمان حیات او (دورهٔ اموی و عباسی) مانع از آن بود که وی تشیع خود را آشکار سازد. کلینی (7/404) از واقعهای خبر داده که طی آن وی در پاسخ به ایراد ابویوسف قاضی، از اقرار صریح به تشیع خود طفره رفته است. گفتنی است که ابو یوسف در همین واقعه از ابن ابو یعفور با عنوان «صدوق» ستایش کرده است، امّا با توجه به تاریخ وفات ابن ابی یعفور این امر محل تأمل است. طوسی (همان، 266) از فرقهای به نام یعفور یاد کرده و مشکور در تعلیقاتش بر کتاب المقالات و الفرق اشعری (ص 227) احتمال داده است که این فرقه منتسب به ابن ابی یعفور است، اما چنین نیست و این فرقه که از غُلات شیعهاند به محمد بن یعفور منسوبند (خوارزمی، 50). اشعری (ص 88) ابن ابی یعفور را از دستهای از فرقههای شیعه میداند که به امامت امام کاظم (ع) پس از امام صادق(ع) قائل بودهاند و به واسطهٔ پایداری این دسته اکثر طرفداران عبداللهافطح بهامامتامام هفتم شیعیاناثناعشری - امامکاظم(ع) - بازگشته و به آن معتقد شدهاند. ابن ابی یعفور با اینکه پدرش محدث بوده (مسلم بن حجاج، 199) و ثقه به شمار میرود (ابن حجر، 11/123) از او روایت نکرده، اما از امام باقر (ع) از طریق برادرش عبدالکریم روایت کرده است (طوسی، تهذیب، 6/242). وی از ابوالصامت، اسحاق بن عمار و معلی ابن خنیس (همان، 4/150، 6/223، 9/330) و جز آنان روایت کرده است و برادرش یونس (ابن حجر، 11/452)، ابن مسکان، عبدالکریم ابن عمر خثغمی، ابان بن عشان، احمد بن محمد بن ابی نصر، عبدالله بن بکیر (طوسی، تهذیب، 2/94، 231، 4/136، 150) و بسیاری دیگر از او روایت نمودهاند.