اِبْنِ دَهّان، محمد بن علی بن شعیب بن برکهٔ، ابوشجاع (یا ابوعبدالله: منذری، 1/214؛ ابنفوطی، 4(3)/347)،ملقببهفخرالدین، برهانالدین، عزالدین و ثعیلب (د 590 یا 592ق/1194 یا 1196م)، ادیب، مورخ، ریاضیدان، منجم و فقیه شافعی مذهب بغدادی. بعضی از منابع نیای بزرگ وی را مغیث بن الدهان یاد کردهاند (ابن کثیر، 13/13) که یقیناً مغیث تحریف شعیب است و برخی شعبهٔ بن برکهٔ نوشتهاند (مدرس، 7/523) که در منابع دیگر نیامده است. ابن دهان در بغداد زاده شد (ابن قاضی شهبه، 199)، اما تاریخ تولد وی معلوم نیست. از اساتید و تحصیلات وی و اینکه در کجا دانشهای مختلف را آموخته است، آگاهی در دست نیست. به گفتهٔ ابن قفطی وی از بغداد به موصل سفر کرد (3/191) و مدت 20 سال در آنجا به سر برد (ابن ابی اصیبعه، 2/182) و در آن شهر با جمال الدین ابوجعفر محمد بن علی بن ابی منصور معروف به جواد اصفهانی وزیر موصل آشنا شد و مصاحب وی گردید و ابیاتی نیز در مدح وی سرود (ابن قفطی، همانجا). مدتی بعد از جانب خاندان اتابک زنگی (همو، 3/192) و به گفتهٔ ابن جوزی، پس از مرگ سیفالدین زنگی از سوی مجاهدالدین قایماز در سال 576ق/1180م مأموریت یافت تا به نزد صلاحالدین ایوبی که آن زمان در مرزهای روم شرقی بود، برود و از او بخواهد تا با عزالدین مسعود زنگی نیز چون برادرش سیفالدین رفتار کند و موصل و شهرهای بینالنهرین را به او واگذارد (8(1)/365). ابن دهان که در این مأموریت ناکام مانده بود، به موصل بازگشت (ابن قفطی، همانجا)، ولی پس از آن نیز بارها به عنوان سفیر بین اتابکان زنگی و صلاح الدین رفت و آمد داشت (صفدی، 4/165)، اما سرانجام مورد بیمهری اتابکان قرار گرفت و به صلاحالدین روی آورد. صلاحالدین او را به ریاست دیوان میّافارقین برگزید، اما به سبب اختلافی که با سنقر خلاطی والی میّافارقین پیدا کرد، ناچار به دمشق رفت (ابن قفطی، همانجا). در دمشق صلاح الدین ایوبی مقدم وی را گرامی داشت و ماهانه 30 دینار برای وی حقوق تعیین کرد (ابن ابی اصیبعه، همانجا) که کفایت مخارج وی را نمیکرد و ظاهر حالش با آنکه تؤم با تجمل بود، از سختی معیشت وی حکایت داشت (ابن قفطی، همانجا). او در دمشق با شیخ تاجالدین زید بن حسن کندی نحوی آشنا شد و به مذاکره و مباحثهٔ علمی با او پرداخت و ابیاتی نیز در مدح وی سرود. ابن دهان در 586ق به قاهره سفر کرد، و در این شهر حلقهٔ درسی را گشود که از هر سوی طالبان علوم مختلف که وی مدعی آنها بود، به گرد وی جمع شدند که ابن قفطی نیز از جملهٔ آنان بود. او در آنجا کتاب فرائض خود را برای آنان تدریس میکرد. یکی از کسانی که نزد وی این کتاب را خواند علی بن جلال الدولهٔ بن دوری بود. ابن دهان نتوانست در مصر موفقیتی به دست آورد، زیرا جوابگوی نیاز طالبان علوم مختلف نبود. از این رو طلاب از اطراف وی پراکنده شدند و او ناچار مصر را ترک کرد و بار دیگر به دمشق بازگشت و تا هنگام مرگ صلاحالدین (589ق/1193م) در آنجا ماند. پس از مرگ صلاحالدین برای گزاردن مراسم حج به مکه رفت و آن سال را در همین شهر به سر برد و سپس به عراق بازگشت و چون در حلّهٔ مزیدیّه (ابن قفطی، 3/192-193) و یا حلّهٔ سیفیّه (ابن خلکان، 5/13) رسید، بر سر پلی در آنجا شتر وی لغزید و بر اثر اصابت چوبهای محمل به صورتش جان سپرد (ابن قفطی، 3/193)، اما ابن ابی اصیبعه نوشته است که پس از 40 سال یا بیشتر که از بغداد دور بود، به زادگاه خود بازگشت و در آنجا درگذشت و در کنار پدر و مادر خود به خاک سپرده شد (همانجا). ابن قفطی از خصوصیات ظاهری (3/192) و ابن ابی اصیبعه (همانجا) از صفات معنوی وی یاد کردهاند. به گفتهٔ همو ابن دهان مردی متدین و پارسا بود، روزهٔ بسیار میگرفت، قرآن را زیاد تلاوت میکرد و هر ساله بیش از 4 ماه در جامع دمشق اعتکاف داشت، به گونهای که حتی برای او مقصورهای در کلاسهٔ دمشق ساختند (همانجا). ابوالبرکات ابن مستوفی (د 637ق/1239م) نیز در تاریخ اربل از او به عنوان مردی دانشمند یاد کرده و نوشته است که در اربل به نزد من آمد (ابن خلکان، 5/12). گویا در این دوره بوده است که به گفتهٔ ابن ابی اصیبعه، مهذب الدین احمد بن حاجب طبیب در اربل (اربیل) به ملاقات ابن دهان رفت و ملازم او شد و ابن دهان وی را یاری کرد تا زیجی را که اثر خود او بود، حل کند (همانجا). ابن دبیثی در تاریخ خود از او یاد کرده و او را آشنا به ادب و فرایض (تقسیم ارث) و ریاضیات دانسته است (ابن قاضی شهبه، 200). او در نجوم و حلّ زیج نیز ید طولایی داشته است (ابن خلکان، 5/13). ابن قفطی (3/193) و ابن خلکان (همانجا) نوشتهاند که قلم وی رساتر از بیانش بوده است و ابن قاضی شهبه به نقل از ابن دبیثی نوشته است که وی شعر نیکو میسروده است (همانجا). سیوطی نیز شعر وی را لطیف دانسته است (ص 77). ابن عماد کاتب نیز در خریدهٔ القصر از او یاد کرده و قطعاتی از اشعار وی را آورده است (ابن خلکان، همانجا). همو ابیاتی را که وی دربارهٔ ابن دهان نحوی ابومحمد سعید بن مبارک و نیز دربارهٔ یکی از امرا سروده بوده، آورده است (همانجا). از شاگردان وی جز آنچه یاد شد، سخنی به میان نیامده است. منذری از شخصی به نام ابوالفتوح محمد بن علی بن جلاجلی نام برده است که از ابن دهان اشعاری را شنیده و برای وی روایت کرده است (1/215). آثار: ابن دهان را تصنیفات و تألیفات بسیاری در علوم گوناگون بوده که از غالب آنها اکنون نشانی در دست نیست. نام آثار او که از منابع به دست میآید، بدین قرار است: تاریخ (منذری، همانجا؛ حاجی خلیفه، 1/278) که از وقایع سال 510ق/1116م تا وفات مؤلف را در برداشته است (ابوشامه، 9؛ قس: ابن قاضی شهبه، 200)؛ تفسیر المجرد (حاجی خلیفه، 1/458)؛ خلاف (ابن ابی اصیبعه، 2/182) که بغدادی (1/315) نام کامل آن را تقویم النظر فی المسائل الخلافیهٔ ذکر کرده است. وی در این کتاب مسائل فقهی مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت را با هم سنجیده است. احتمالاً کتاب خلاف همان کتابی است که سارتن (2(1)/1586) به عنوان اثر فقهی ابن دهان یاد کرده است. نسخههایی از این اثر در کتابخانههای ملی پاریس به شماره 788، 789 (دوسلان، و توپکاپی و احمد ثالث (سید، 343، 330) و خدیویهٔ مصر به شماره 9479 (خدیویه، 3/209) موجود است؛ الزیج (ابن ابی اصیبعه، همانجا)؛ غریب الحدیث که ابن قفطی (3/192، 193) آن را 16 مجلد کوچک، و ابن ابی اصیبعه (همانجا) آن را 10 مجلد دانسته است. در این کتاب رموزی به کار رفته بوده که به وسیلهٔ آن بتوان کلمات مورد نظر را به سادگی یافت؛ المائدهٔ و الفائدهٔ فی النوادر و الفرائد (بغدادی، 2/421).