اِبْنِ دَلایی، ابوالعباس احمد بن عمر بن انس بن دَلْهاث عُذری (393- 478ق/1003- 1085م)، محدث، فقیه، حافظ، مورخ و جغرافیدان اندلسی. اشتهار وی به ابن دلایی به دلیل انتساب وی به دلایهٔ1 شهری نزدیک المریه2 در اندلس بوده است (سمعانی، 5/434) چنانکه شهرت وی به مرییی نیز به علت انتساب او به المریه است (یاقوت، 4/517). معروفیت او به عذری نیز از آن روی است که به قبیلهٔ عذره منسوب بوده است، چنانکه خود درکتاب ترصیع الاخبار ذیل فصلی که مربوط به البیره3 و توابع آن است، به این نکته تصریح کرده است که وی از نسل زغیبهٔ بن قطبه از قبیلهٔ عذره است (عَدوی در ابن حزم، 234، بیشک تصحیف عذری است). زغیبه نیای بزرگ ابن دلایی از اطرافیان ابوایوب بن خلیفه عبدالرحمان بن معاویه (د 172ق/ 788م) از امیران اموی اندلس بود و بعد به ولید بن عبدالملک اموی (د96ق/715م)پیوست و در اختلافی که پس از مرگعبدالرحمان بن هشام (د 180ق/796م) و سلیمان برادرش روی داد، به هواداری از سلیمان برخاست، اما بعد به هشام پیوست و به قولش کشته شد. منزلگاه خاندان و نیاکان ابن دلایی، دلایه (اهوانی، «ب»، 90-92)، جیّان4 و ثغر اندلس بوده است (ابن حزم، 400) که نیای پنجم وی، عمران به گفتهٔ یاقوت از کسانی بود که در ربض قُرطُبه در 202ق/ 817م علیه حَکم قیام کرد (2/582). ابن دلایی مقدمات علوم را در زادگاه خویش فراگرفت و به گفتهٔ یاقوت پیش از رفتن به مشرق نزد ابومحمد علی بن حزم اندلسی و ابوعمر یوسف بن عبدالبر استماع حدیث کرد (4/517). در 407ق/ 1016م (ابن بشکوال، 1/66) و یا در 408ق (ذهبی، سیر، 18/567) در حالی که نوجوانی بیش نبود، با پدر و مادر خود به مشرق سفر کرد و در رمضان 408ق وارد مکهٔ معظمه گردید و از عالمان آنجا و جماعتی از محدثان عراق و خراسان و شامات که به مکه رفته بودند، حدیث شنید. او صحیح بخاری را از ابوذر عبد بن احمد هروی معروف به ابن سماک فرا گرفت (ابن بشکوال، 1/67) و صحیح مسلم را از ابوالعباس احمد ابن حسن بن بُندار رازی آموخت (ذهبی، همانجا) و پس از 8 سال (همانجا) و یا 9 سال اقامت در مکه (کراچکوفسکی، 1/273) از آنجا خارج شد. سمعانی نوشته است که وی به مصر نیز سفر کرده و از جماعتی از عالمان آن دیار حدیث شنیده (5/435)، در حالی که ابن بشکول و دیگران تصریح کردهاند که در مصر از کسی حدیث نشنیده است (1/67؛ یاقوت، ذهبی، همانجاها). ابن دلایی پس از بازگشت به اندلس به نقل روایات و نشر احادیث پرداخت و در آنجا از دانشمندان و محدثان اندلسی مانند ابوعلی حسین ابن عبدالله بن یعقوب بجّانی و ابوالقاسم مهلب بن ابی صُفْرهٔ اسدی و دیگران حدیث شنید (حُمیدی، 1/299؛ ابن بشکوال، 1/67). ابن دلایی اهتمام بسیاری به حدیث و ضبط صحیح روایات و نقل آن داشته ( ابن بشکوال، همانجا و عنایت وی به حدیث بیش از تاریخ و جغرافیا بوده است. این اهتمام در درجهٔ اول به قرائت امهات کتب حدیث مخصوصاً صحیحین بخاری و مسلم بوده است، چنانکه در شرح حال بیشتر علمای سدهٔ 5ق/11م اندلس آمده است که نزد ابن دلایی صحیح بخاری و صحیح مسلم را شنیدهاند (اهوانی، «د»). ابن بشکوال (همانجا) و یاقوت حموی او را ثقه و کثیر الروایه و عالی السند توصیف کردهاند. ابن دلایی به سبب عمر طولانی شاگردان بسیار تربیت کرده و شمار بسیاری از علمای بزرگ اندلس نزد وی حدیث شنیده و از او روایت کردهاند و حتی افرادی چون ابن حزم و ابن عبدالبر که پیش از رفتن وی به مشرق استاد او بودند، پس از بازگشت ابن دلایی به اندلس از او حدیث شنیدند و روایت کردند (یاقوت، 2/582، 4/517). ذهبی نوشته که در بزرگی و افتخار وی همین بس که دو تن از بزرگان اندلس، ابن حزم و ابن عبدالبر، از او حدیث شنیده و روایت کردهاند ( العبر، 3/290). ابن حزم در جمهرهٔ انساب العرب (ص 234) و ابن عبدالبر در کتاب الصحابهٔ و دیگر تصنیفات خویش از او نقل کردهاند (یاقوت، 2/582). از دیگر شاگردان برجسته و نامدار وی یکی ابوعبدالله محمد بن ابی نصر حمیدی (د 488ق/ 1095م) است که خود گوید در اندلس از وی حدیث شنیدهام (1/214). دیگری ابوعُبَید بکری (د 487ق/1094م) جغرافیدان معروف اندلسی است (یاقوت، 2/582) که این دو تن نیز در کتب خود از او روایت کردهاند (نک: حمیدی، 1/213-217). جای شگفتی نخواهد بود اگر گفته شود نوشتهٔ عذری یکی از مآخذ اصلی اثر جغرافیایی شاگرد او بکری بوده است (کراچکوفسکی، 1/274)، شاگرد دیگر او ابوعلی حسین بن سکرّهٔ صدفی (د 514ق/1120م) است (ذهبی، سیر، 18/568). محمد بن علی بن شبّاط (د 678ق/1279م) نویسندهٔ کتاب السمط به نقل از ابوحفص توزری گوید که ابوعلی صدفی گفته است که من استماع صحیح مسلم را در مسجد مریهٔ در شرق اندلس نزد ابوالعباس عذری به انتها رسانیدم. همان ابوعلی صدفی گفته است که در 440ق/1048م در بلنسیه5 از وی حدیث شنیدم (وزیر، 1(2)/398). با توجه به نکاتی که ذکر شد، روشن میشود که ابن دلایی در مریه و در بلنسیه حوزهٔ درس تشکیل داده بوده است. وی به سرقسطه6 نیز سفر کرده بوده، چنانکه خود به این موضوع اشاره کرده است (ص 23). آثار: ابن دلایی نویسندهای پرکار بود. حُمیدی اشاره کرده که وی بیشتر آثار خود را در مکه نوشته است (1/214). ابن خیر اندلسی از کتاب افتضاض ابکار اوائل الاخبار و فهرست نام برده است. جزئی از کتاب وی که در مورد بربرها و فصلهایی از اولیات بوده، توسط ابومحمد عبدالله بن احمد بن سعید بن یربوع (د 522ق/1128م) از کتاب افتضاض ابکار اوائل الاخبار استخراج شده است (ص 222، 430). یاقوت نیز دو کتاب به وی نسبت داده است: اعلام النبوهٔ و نظام المرجان فی المسالک و الممالک (2/582). کتاب اعلام النبوهٔ ظاهراً همان دلائل النبوهٔ است که ذهبی و دیگران به آن اشاره کردهاند ( سیر، 18/568؛ یافعی، 3/122؛ ابن عماد، 3/358) و نظام المرجان فی المسالکوالممالک او بهاسامی المسالکوالممالک (ذهبی،همانجا) و المسالک و الممالک الشرقیهٔ و المسالک و الممالک الغربیه (اهوانی، «ز»، نقل از تحفهٔ العجائب ) و البلدان (وزیر، 1(2)/398) نیز معرفی شده است. از این آثار چیزی باقی نمانده است. تنها اثر باقی ماندهٔ او کتابی است به نام: ترصیع الاخبار و تنویع الا¸ثار و البستان فی غرائب البلدان و المسالک الی جمیع الممالک به زبان عربی در جغرافیای تاریخی، نسخهای منحصر به فرد از این کتاب در مکتبهٔ البدیری در قدس و میکروفیلمی از آن در 48 برگ در معهد المخطوطات جامعهٔ الدول العربیهٔ موجود است. این کتاب در 1965م در مادرید به کوشش عبدالعزیز اهوانی در 238 صفحه (شامل مقدمه، متن، حواشی، تعلیقات و فهرستهای عمومی) به چاپ رسیده است. این کتاب به تصریح مصحح، جزء هفتم از کتابی بزرگ در جغرافیاست و عنوان «السفر السابع» که در آغاز نسخه قید شده مؤید این نکته است. این قسمت از کتاب دربارهٔ جغرافیای تاریخی اندلس است (اهوانی، «ه»، «و») و مؤلف در آن 9 ناحیه (منطقه یا استان) از اندلس را مورد بحث قرار داده است. این 9ناحیه بهاین شرحند: بلادتُدمیر1، بلنسیه، سرقسطه، البیره، اشبیلیه2، لبلهٔ3، شذونه4، الجزیره، قرطبه. در پایان کتاب قصیدهای در مدح خلیفه الناصر آمده است. ابن دلایی در بیان جغرافیایی این نواحی به شیوهای مخصوص سخن رانده است، به این شکل که ابتدا نام ناحیه و یا مرکز ناحیه را ذکر کرده است و سپس نام شهرها، غرایب و عجایب، راهها، اقلیمها و در آخر هر ناحیه شورشها و نام شورشیان آن ناحیه را یکی پس از دیگری بیان کرده است. در این کتاب گاهی از قبیلههای مهاجمی که به نواحی مذکور هجوم آورده و مسلط شدهاند، مانند قبایل مضر، یمانی، تٌجیبیّون، بنو سلمه و حمدون و گاهی هم از هجوم مجوسیان و نیز از حکام و فرمانروایان مناطق مزبور سخن به میان آمده است. ابن دلایی ظاهراً در این قسمت از کتاب حوادث تاریخی را از فتنهٔ بین دو قبیلهٔ مضر و یمانیان شروع کرده و تا حوادث سال 461ق/1069م، زمان وفات المعتضد عباد بن محمد بن عباد از حاکمان لبله به پایان برده است (نک: ص، 1- 108). کتاب وی را میتوان به دو قسمت تقسیم کرد: بخشی از آن منحصراً روایت و نقل از دیگران است که در این قسمت (ص 7) مشخصاً خود او از ابراهیم بن یعقوب اسرائیلی طرطوشی (زنده در 354ق/965م) و ابوعبدالله محمد بن فورتش قاضی سرقسطه (ص 22) و احمد بن محمد بن موسی رازی (د 344ق/955م) و فرزند وی عیسی بن احمد رازی (د 379ق/989م) و شخص ناشناختهای به نام حکیم عبدالملک نام برده است (ص 2، 49، 64، 87). بخش دوم کتاب یافتههای شخصی و مشاهدات عینی و حضور او در متن حوادث و یا نقل از افرادی است که خود شاهد آن حوادث بودهاند. از این دست حوادث است مطالب مربوط به شهر المریه (در بیشتر صفحات) زادگاه خود و بنی صمادح (ص 84 به بعد) و مطالبی راجع به جنگهای محمد بن ابی عامر (د 393ق/1003م) در شهرهای مختلف اندلس که آنها را تا 376ق/986م دنبال کرده است (ص 74 به بعد) و همچنین اظهارات وی در مورد مجاری آبها و چشمهها و نهرها که در ذیل بلاد تدمیر (ص 1) از آن نام میبرد.در مجموع از بررسی کتاب وی چنین مستفاد میشود که ابن دلایی تمایل عجیبی به ذکر و تصدیق عجایب و غرایب در کتاب خود داشته است، به صورتی که در ذیل ذکر هر ناحیه عنوانی به نام غرایب آورده و به نقل مطالب غریبی پرداخته است که دیگران نقل کردهاند و یا خود دیده است (ص 89 و صفحات دیگر). در ذکر مطالب تاریخی بیشتر متکی به روایت از مورخین اندلسی پیش از خود است، تا به مشاهدات شخصی خود (نک: اهوانی، «ج»)، اما حقیقت این است که این داوری در مورد بخش اول از دو بخش کتاب که اشاره شد، درست است، ولی همان مطالب اندکی که ناشی از مشاهدات و تجربیات و یافتههای شخصی اوست بسیار ارزنده است. کراچکوفسکی او را برتر از ابن عبدالبر دانسته و مینویسد که او نه تنها به مطالعهٔ کتاب، بلکه به مشاهدات خود نیز متکی بود (1/273). ادریسی در مقدمهٔ نزههٔ المشتاق تصریح کرده است که یکی از منابع وی کتاب ابن دلایی بوده (ص 5) و یاقوت در معجم البلدان ذیل کلمهٔ کداء (صحرا) به نقل از ابن حزم مطالبی از ابن دلایی آورده است (4/241). زکریای قزوینی در آثار البلاد مخصوصاً مواد مربوط به اسپانیا و اروپای غربی (ص 216 به بعد) را از کتاب وی نقل کرده است. حاجی خلیفه نیز در مقدمهٔ جهاننمای خود یکی از مصادر خود را کتاب ابن دلایی ذکر کرده است (کراچکوفسکی، 2/632). جغرافیدانان معاصر نیز، مانند خلیل ابراهیم صالح سامرایی در الثغر الاعلی الاندلسی (ص 74 به بعد و حاشیهٔ 6 همین صفحه)، از کتاب وی استفاده کردهاند. ابن دلایی به قولی در بلنسیه درگذشت (یاقوت، 4/518) و پس از اینکه پسر وی انس بر وی نماز گزارد، در مقبرهٔ «حوض» المریّهٔ به خاک سپرده شد (ابن بشکوال، 1/67).