اِبْنِ خَلاّدِ بَصْری، ابوعلی محمد، متکلم معتزلی مذهب سدهٔ 4ق/10م. از وی آگاهی بسیار اندکی در دست است. کهنترین مأخذ دربارهٔ ابن خلاّد، الفهرست ابن ندیم (ص 222) است که از استاد او ابوهاشم جبّایی (د 321ق/933م) که ابن خلاد در عسکر و سپس در بغداد (ابن مرتضی، ذکر المعتزلهٔ، 62) نزد او به تحصیل کلام پرداخت، یاد کرده است و از همین رو قاضی عبدالجبار معتزلی (ص 164) او را با 3 واسطه: ابوهاشم جبایی، ابوعلی جبایی و ابویعقوب شمام، از اصحاب ابوهذیل دانسته است. ابن خلاد در آغاز، شاگردی کندذهن به نظر میرسید و گاه میشد که بر رنج تحصیل میگریست، اما کوشید و سرانجام برجستهترین شاگرد ابوهاشم شد (ابن مرتضی، طبقات المعتزلهٔ، 105). او که از زندگی در بغداد گریزان بود (قاضی، 324)، در اواخر عمر به بصره کوچید و همانجا ساکن شد. وی در ادب نیز دستی قوی داشت (همانجا). دربارهٔ آثار ابن خلاد میان نویسندگانی که از او یاد کردهاند، اختلاف است. بعضی از متقدمان چون ابن مرتضی ( ذکر المعتزلهٔ، 62) و قاضی عبدالجبار (ص 324) او را دارای دو اثر به نامهای الاصول و الشرح دانستهاند و قاضی آثار دیگری را نیز به او نسبت داده، بیآنکه نامهای آنها را برشمارد، ولی برخی از نویسندگان معاصر از این دو کتاب به مثابهٔ یک اثر به نام شرح الاصول یاد کردهاند (ورهووه، 407 ؛ عثمان، 20، 28). نسخهای از این کتاب با شرح و زیادات ابوطالب یحیی بن حسین معروف به الناطق بالحق زیدی در دست است (سزگین، 1(4)/80؛ I/345 S, ؛ GAL, قس: بدوی، 1/337؛ که او نیز دو کتاب اصول و شرح را از ابن خلاد دانسته است). ابن خلاد در اواخر عمر، هنگامی که کتاب الشرح را به پایان میبرد، به بصره رفت و در آنجا در ردّ مذهب «ارجاء» ابوالطیب محمد بن ابراهیم معروف به خالدی، متکلمِ مرجئی بصره، رسالهای در وعید نوشت (قاضی، 324؛ ابن مرتضی، ذکر المعتزلهٔ، 62). بعید نمینماید که کتاب شرح الاصول الخمسهٔ قاضی عبدالجبار همان کتاب الاصول بوده که قاضی آن را به اتمام رسانیده است (عثمان، همانجا)، اگر چه تا حدود 100 سال پس از مرگ ابن خلاد، خود کتاب الاصول او که ابوالحسن کرخی (د 340ق/951م) را به شگفتی واداشته بود، مشهور و متداول بوده است (قاضی، 319). از شاگردان معروف ابن خلاد، میتوان از ابوعبدالله حسین بن علی بصری و ابراهیم بن عیاش بصری نام برد (همو، 325؛ ابن مرتضی، ذکر المعتزلهٔ، 63، 64) که هر دو شاگرد ابوهاشم نیز بودهاند. ابراهیم سپس خود استاد قاضی عبدالجبار شد و از این رو، اگر هم شرح الاصول الخمسهٔ قاضی، در اصل از ابن خلاد نباشد، قهراً برخی از عقاید ابن خلاد به واسطهٔ همین ابراهیم در آن راه یافته است، چنانکه شاید بتوان ابن خلاد را در اصول عقاید، واسطهٔ میان ابوهاشم و قاضی عبدالجبار دانست.