اِبْنِ خُزَیْمه، ابوبکر محمد بن اسحاق سُلَمی، ملقب به امام الائمه (صفر 223-2 ذیقعدهٔ 311/ژانویهٔ 838 -11 فوریهٔ 924)، محدث و فقیه نیشابوری. استماع وی از اسحاق بن راهویه (د 238ق) نشان میدهد که پیش از 15 سالگی در نیشابور به تحصیل آغاز کرده است (نک: ابن ابی حاتم، 3(2)/196؛ قس: ابن جوزی، 6/184). وی در حوالی 240ق برای کسب دانش از آنجا به مرو و مروروذ رفت (ذهبی، سیر، 14/371-372) و به ری، بغداد، کوفه، بصره، عبّادان (آبادان کنونی)، جزیرهٔ ابن عُمَر، شام، قاهره، اسکندریه و حجاز نیز سفر کرد (ابن خزیمه، توحید، 199، 279؛ همو، صحیح، 1/160؛ سمعانی، 5/124؛ ابن جوزی، همانجا؛ ذهبی، العبر، 1/462؛ سبکی، 3/110). همچنین گفته شده که در رجب 300 در گرگان بوده است (سهمی، 456). وی در این سفرها در ضمن فرا گرفتن حدیث و فقه، به نقل حدیث نیز میپرداخت. ابن خزیمه از محدثان صاحب نام است و رجال شناسانی همچون ابن ابی حاتم (همانجا)، دارقطنی (ذهبی، سیر، 14/372) و ابن حبّان ( الثقات، 9/156) وی را موثق شمرده و برخی بر تبحر وی در حدیث تأکید کردهاند (نک: ابن حبان، ذهبی، همانجاها). از بررسی آثار موجود ابن خزیمه و منابع دیگر برمیآید که وی از استادان بسیاری بهره برده و عدهای از مشایخ روایی صاحبان صحاح ستّه از مشایخ روایی او نیز بوده و حتی خود بخاری و مسلم نیز از وی روایت کردهاند (نک: ابن جوزی، همانجا). از میان مشایخ ابن خزیمه میتوان محمود بن غیلان عَدَوی، علی بن حُجر سعدی، احمد بن منبع بَغَوی، ابو کُرَیب محمد بن علاء همدانی، محمد بن یحیی ذُهَلی، نصر بن علی جَهضَمی، محمد بن بشّار بُندار، محمد بن مُثنّی، احمد بن سعید دارِمی و محمد بن عبدالله بن ابی الثَلْج را نام برد (ابن خزیمه، صحیح، 1/4، 6، 14، 32، 67، 131؛ همو، توحید، 62، 275؛ مزی، 16/355؛ برای آگاهی از دیگر مشایخ وی، نک: ابن خزیمه، توحید، جم؛ همو، صحیح، جم؛ ابن حبان، مجروحین، جم؛ خطیب، شرف، 41؛ ابوعمرو، 59، 65، 93؛ سمعانی، ابن جوزی، همانجاها؛ ابن صلاح، 397؛ ذهبی، همان، 14/365-366). از شاگردان و راویان ابن خزیمه نیز میتوان از ابن حبّان بستی، ابوعلی نیشابوری، ابوحامد بن شرقی، ابواحمدبن عدی، ابوبکر احمد بن مهران مقری، ابوسعید کرابیسی، علی بن حسین بن بابویه قمی یاد کرد (ابن بابویه، علل، 363؛ فارسی، 1/190؛ ذهبی، همان، 14/366؛ برای آگاهی از دیگر راویان وی، نک: خطیب، همانجا؛ ابن بابویه، خصال، 1/198؛ ابوعمرو، 30؛ ذهبی، تذکرهٔ، 2/742؛ سهمی، جم). ابن خزیمه و قرائت: نام ابن خزیمه در علم قرائت به عنوان راوی عِمران بن موسی قزّاز دیده میشود (ابن جزری، غایهٔ، 1/605، 2/98؛ قس: ابن خزیمه، صحیح، 1/93)، نظر به اینکه قزاز خود قرآن را از عبدالوارث و او از ابوعمرو بن علا از قاریان هفتگانه آموخته بود (نک: ابن جزری، همان، 1/478، 605)، میتوان نتیجه گرفت آنچه ابوالعز قلانسی در الکفایهٔ الکبری از ابن خزیمه روایت کرده، از ابوعمرو باشد. البته روایت عبدالوارث از ابوعمرو شدیداً تحتالشعاع روایت یزیدی قرار گرفته و متروک شده است (قس: همو، النشر، 1/123-133؛ اندرابی، 91-92). از طرف دیگر یا عنایت به اینکه عبدالوارث در معیت ابوعمرو از حمید بن قیس قاری مکه قرائت آموخته (نک: ابن جزری، غایهٔ، 1/478) و حمید احتمالاً یکی از 50 تنی است که قرائت ایشان در الکامل هذلی درج گردیده (قس: همان، 1/265؛ همو، النشر، 1/91). نمیتوان گفت طریقی که هذلی از ابن خزیمه ثبت کرده (نک: همو، غایهٔ، 2/97- 98) روایت عبدالوارث از ابوعمرو است یا روایتی از حمید و یا از هر دوی آنها. از راویان ابن خزیمه در قرائت ابوبکر بن حسن نقاش را نیز میتوان نام برد (همانجا، 2/98). ابن خزیمه و فقه: او فقه را از شاگردان شافعی چون اسماعیل بن یحیی مُزَنی، ربیع بن سلیمان مرادی و یونس بن عبدالاعلی فرا گرفت (عبادی، 13، 19، 44؛ ابن جوزی، 6/185)، ولی از مباحث پراکندهٔ او در صحیح (جم) برمیآید که به دیگر مذاهب فقهی حتی امامی و خارجی نیز آشنا بوده است (مثلاً نک: ابن خزیمه، صحیح، 1/84، 85، 102؛ عبادی، 20). در منابع شافعی از ابن خزیمه به عنوان فقیه شافعی یاد شده (مثلاً: ابواسحاق شیرازی، 116)، ولی از کتاب صحیح او مستفاد میگردد که وی در بیان احکام پیرو اقوال شافعی نبوده، بلکه فقیهی مجتهد بوده که بر اساس کتاب و سنت و دیگر ادله حکم میکرده است. آنچه از آرای فقهی او در صحیح (جم) و دیگر آثار (مثلاً: عبادی، 44؛ سبکی، 3/119) در دست است، نشان میدهد که فقه ابن خزیمه قرابت بسیاری به فقه شافعی دارد، ولی در موارد متعددی نیز برخلاف شافعی (به عنوان نمونه ابن خزیمه، صحیح، 1/91-92، در مسح بر عمامه؛ سبکی، همانجا، در اتصال به صف در جماعت؛ قس: ابن هبیره، 1/58، 108) و حتی بر خلاف اتفاق فقهای اربعه (به عنوان نمونه سبکی، همانجا، در رکن بودن رفع یدین در نماز و اشتراط جماعت در صحت نماز در صورت تمکن؛ قس: ابن هبیره، 1/89، 101) فتوا داده است. ابن خزیمه با محمد بن جریر طبری دوستی داشته و مدتها همدرس او بوده است (نک: خطیب، تاریخ، 2/164- 165؛ ابن جوزی، 6/186)، اما پاسخ به اینکه فقه او با فقه طبری چه رابطهای داشته و چرا فقه ابن خزیمه پس از وفات او حتی در حد فقه طبری مورد اقبال قرار نگرفته، نیازمند تحقیق بیشتری است. در زمان حیات ابن خزیمه، ظاهراً فقه او در خراسان مورد توجه بوده (نک: عبادی، 42؛ ذهبی، سیر، 14/377)، ولی ترویج فقه شافعی، توسط فقیهانی چون ابوعلی محمد بن عبدالوهاب ثقفی که مدتی شاگرد ابن خزیمه بوده، ابوزید محمدبن احمد مروزی و ابوالحسن محمد بن علی ماسرجسی در خراسان (نک: ابو اسحاق شیرازی، 123، 124؛ نووی، تهذیب 1(1)/18، 19؛ ذهبی، همانجا) احتمالاً تأثیر زیادی در متروک شدن فقه ابن خزیمه داشته است. گذشته از ثقفی، از شاگردان دیگر ابن خزیمه کسانی چون ابوبکر احمد بن اسحاق صبغی جانشین ابن خزیمه، در فتوا، ابومحمد یحیی بن منصور که داناترین شاگرد ابن خزیمه به مذهب او شمرده شده، ابوالحسن محمد بن شعیب بیهقی مفتی شافعیان و نیز ابوالحسین احمد ابن موسی بن عمران و ابوالفضل احمد بن حمدون ظاهراً همه شافعی بودهاند (نک: عبادی، 77، 86، 87، 98؛ بیهقی، 274؛ ذهبی، همانجا؛ نیز قس: مقدسی، 323، در مورد مذاهب رایج خراسان در آن روزگار). به رغم اطلاعات اندکی که در مورد فقه ابن خزیمه در دست است، باید گفت یکی از نکات مورد تکیهٔ او الفاظ عام است که از آن ارادهٔ خاص شده باشد. این نکته که گاه نیز در قالب «مُجمَل و مُفَسّر» مطرح گردیده، به کرات در صحیح ابن خزیمه گوشزد شده است (نک: 1/8، 17، 157، 191). ممیزهٔ دیگر فقه او وسعت استفاده از حدیث و نحوهٔ جمع بین احادیث است که در صحیح مشاهده میشود. وی در آنجا که بحث فقهی به ظرایف حدیث کشیده میشد، بر استادان خود برتری داشت (نک: ذهبی، سیر، 14/371، 377) و احتمالاً از همین روست که ربیع مرادی، استاد وی در فقه، استفادهٔ خود را از ابن خزیمه بیش از بهرهٔ او از خود دانسته است (همان، 14/371). ابن سریج فقیه معاصر او نیز مهارت وی در استخراج حکم از حدیث را ستوده است (حاکم، 83). ابن خزیمه هرگونه اجتهادی را در مقابل گفتهٔ پیامبر(ص) مردود میدانست (همو، 84 - 85) و عقیده داشت که ممکن نیست دو حدیث صحیح با یکدیگر واقعاً معارض باشند و بدین لحاظ جمع بین آنها را لازم میدانست (ابن صلاح، 285). او بارها فقیهانی را که از نظر او در تفسیر حدیث فاقد اطلاع بودهاند، مورد نقد قرار داده است ( صحیح، 1/100، 101، جم). عقاید: ابن خزیمه آرای خود را در مورد مسائل توحید به تفصیل در کتاب التوحید و اثبات صفات الرب بیان کرده است. او در عقیده سلفی بود و همچون دیگر سلفیان در مسائل توحید با اساس قراردادن ظاهر آیات و روایات، صفات خداوند را بدون تأویل حمل بر ظاهر میکرد و در عین حال از تشبیه دوری میجست. برای مثال در بحثی پیرامون حدیث «ان الله خلق آدم علی صورته» سعی کرده حدیث نبوی را به گونهای معنا کند که عاری از تشبیه خداوند به انسان باشد ( توحید، 36-42). در باب امامت ابن خزیمه به تفضیل امام علی(ع) بر عثمان قائل بوده (ابن صلاح، 299) و کسی را که با او به منازعه برخاسته، باغی شمرده است (حاکم، 84). ابن خزیمه در مورد مخالفان سختگیر بود، مثلاً دربارهٔ کسانی که آیات استواری بر عرش (اعراف/7/54، جم) را حمل بر ظاهر آن نکنند، یا قائل به خلق قرآن باشند، حکم به ارتداد و قتل کرده است (حاکم، همانجا؛ ذهبی، سیر، 14/374). ابن خزیمه با مکاتب مختلف کلامی از جمله جهمیّه و کُلاّبیه به شدت مخالف بود و شاگردان خود را از آموختن کلام نهی میکرد، ولی ظاهراً سخن استاد در شاگردان کارگر نیفتاد و ایشان به این علم علاقه پیدا کردند (نک: عبادی، 99؛ ذهبی، سیر، 14/377-380؛ همو، تذکره، 2/730). آثار: ابن خزیمه نویسندهای پرکار بود، حاکم نیشابوری (ص 83) آثار وی را غیر از آنچه به صورت جوابیه بر مسائل، تدوین شده و بالغ بر 100 جزء بوده، افزون بر 140 کتاب میداند. از آثار او در فقه بحث پیرامون حدیث بَریره در 3 جزء (نک: همانجا؛ عبادی، 44؛ دربارهٔ موضوع فقهی و مصادر آن نک: سید مرتضی، 1/58؛ ونسینک، 8/29) و مسألهٔ حج را که مورد ستایش سنجانی قرار گرفته، در 5 جزء (حاکم، عبادی، همانجاها)، میتوان ذکر کرد که هر دو امروزه مفقود به شمار میروند. همچنین در منابع از آثاری همچون: البسملهٔ، تفسیر القرآن، الجهاد، الدعوات، عوالی و نزول القرآن نام برده شده است (ابوعمرو، 38؛ ابن شهر آشوب، 115؛ ذهبی، تذکرهٔ، 2/724، 730؛ سیوطی، الدر المنثور، 1/20؛ بغدادی، 2/29). همچنین ابن خزیمه ( صحیح، 1/249، جم؛ توحید، 158) از کتابی با عنوان کتاب الکبیر یاد میکند که اینک در دست نیست. همچنین ابن خزیمه در آثار موجود خویش در موارد بسیاری به تألیفات دیگر خود اشاره کرده و از آنها نام برده است. فهرست بخشی از این آثار در مقدمهٔ جلد اول صحیح آمده است که البته احتمال میرود برخی از این کتابها، عناوین بابهای آثار دیگر او و از جمله صحیح وی باشند (نک: اعظمی، 12-14). آثار موجود ابن خزیمه عبارتند از:الف - چاپی: 1. التوحید و اثبات صفات الرب، که در زمینهٔ بحثهای اعتقادی است و در 1937م در مصر و سپس 1388ق در همانجا به کوشش محمد خلیل هرّاس به چاپ رسیده است. ابن خزیمه در این کتاب (ص 5) بر صحت اسانید احادیث آن تکیه کرده است. ابونعیم اصفهانی بر کتاب التوحید، مستخرجی نوشته است (نک: مرعشلی، 16)؛ 2. مختصر المختصر من المسند الصحیح عن النبی(ص) که با عنوان صحیح ابن خزیمه شهرت یافته و در سالهای 1971- 1979م در بیروت در 4 مجلد به کوشش محمد مصطفی اعظمی به چاپ رسیده است. این خزیمه در صحیح (1/3) بر صحت اسانید تمامی احادیث تکیه کرده و از این رو این کتاب در شمار صحاح اهل سنت قرار گرفته است (نک: اعظمی، 16، به نقل از الجامع خطیب بغدادی، ابن صلاح، 21؛ نووی «التقریب»، 3؛ عراقی، 1/54). وی در این کتاب (1/71، 75 و جم) بر علل احادیث و جرح و تعدیل راویان اهتمام داشته است. گفتنی است که نزد برخی همچون ابن کثیر (نک: سخاوی، 1/36) صحیح ابن خزیمه، چه از لحاظ سند و چه از جهت متن، حتی بر مستدرک حاکم برتری دارد و سیوطی (1/109) نیز آن را برتر از صحیح ابن حبان میداند، ولی باید توجه داشت که ابن حجر (نک: ارنؤوط، 41، به نقل از النّکت الظّراف ) معتقد است که در کتاب صحیح، احادیث حَسَن نیز وارد شده است. به تصریح برخی از منابع متأخر (نک: ابن فهد، 333؛ سخاوی، 1/35)، تنها بخش کوچکی از این کتاب به دست ما رسیده است که خود نشان از عظمت این اثر دارد. ابن ملقّن، کتابی با عنوان، مختصر تهذیب الکمال مع التذییل علیه داشته که در آن رجال برخی از کتب حدیث، از جمله صحیح ابن خزیمه را بر شمرده است. نیز ابن حجر عسقلانی کتابی در زوائد، به نام اتحاف المهرهٔ باطراف العشرهٔ نوشته که در آن، زوائد صحیح ابن خزیمه را نیز آورده است (ابن فهد، 199-200، 333). از بررسی اسناد نسخهٔ موجود صحیح و دیگر کتابهای حدیث و رجال برمیآید که گویا احادیث صحیح ابن خزیمه، بجز آن مواردی که به وسیلهٔ ابن حبان از مؤلف روایت شده (نک: فارسی، جم؛ قس: ارنؤوط، 43، که شمار احادیثی را که ابن حبان از ابن خزیمه بهره برده است، 301 حدیث میداند)، تنها با روایت نوادهٔ ابن خزیمه، ابوطاهر محمد بن فضل، که مؤلف، کتاب را بر وی املا کرده (نک: ابن خزیمه، صحیح، 1/159)، در دسترس است، صحیح ابن خزیمه توسط کسانی همچون ابوسعید کنجروذی، ابوسعد مقری، محمد بن محمد بن عیسی وراق، ابوالمظفر قشیری، ابوالقاسم غازی و اسماعیل بن عبدالرحمان صابونی از ابوطاهر روایت شده است (نک: اعظمی، 26، به نقل از اتحاف الاکابر سندی؛ ابن خزیمه، همان، 1/128).ب - خطی: حدیث علی بن حجر بن ایاس السعدی عن اسماعیل ابن جعفر المدنی. نسخهای از آن در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، ص 268، 314، 463) موجود است که به درستی هویت آن دانسته نیست؛ نیز در کتابخانهٔ ظاهریه (ظاهریه، 302) اثری با عنوان شأن الدعاء و تفسیر الادعیهٔ المأثورهٔ عن رسول الله(ص) وجود دارد که به گزارش فهرستنویس، تألیف ابوسلیمان خطابی بستی (د 388ق) و در شرح دعاهای پیامبر(ص) است که ابن خزیمه آنها را در مجموعهای گرد آوری کرده بود (قس: ابن خزیمه، توحید، 7).