اِبْنِ خَرّاط، ابومحمد عبدالحق بن عبدالرحمان بن عبدالله بن حسین بن سعید بن ابراهیم اَزدی (510 -582ق/1116-1186م)، فقیه، محدث، حافظ، قاضی، ادیب و شاعر مالکی اشبیلی. وی به سبب اقامت در شهر بجایه به عبدالحق بجایی نیز شهرت داشته است. بعضی او را عبدالحق یمانی گفتهاند که اشتباه است (غبرینی، 43). تاریخ تولد وی را به اختلاف، ربیعالاول 510ق (ابن ابار، 3/648؛ نووی، 1/293) و یا به گفتهٔ ابن زبیر 514ق (ذهبی، 21/198) و درگذشت او را نیز به اختلاف، در ربیعالا¸خر 581ق (ابن ابار، همانجا) و یا 582ق (نووی، همانجا) نوشتهاند، تاریخ درست درگذشت وی نیز بنا بر تصریح غبرینی (ص 44) بر اساس نوشتهٔ قبر وی، باید در 852ق باشد. ابن خراط از محییالدین ابن عربی، ابوالحسین شریح بن محمد (ضبّی، 378)، ابوالحکم بن بَرّجان، ابوحفص عمر بن ایوب، ابوبکر بن مدیر (ابن ابار، همانجا) و دیگران حدیث شنیده و روایت کرده (ذهبی، همانجا) و از ابوالقاسم بن عساکر اجازه دریافت کرده است (ابن ابار، همانجا). ابن خراط بعد از 550ق/1155م (غبرینی، همانجا) در اثر اوضاع آشفته و آشوبی که در اندلس پدید آمد و منجر به سقوط دولت لمتونیّه و روی کار آمدن دولت منیّه گردید، به بجایه رفت (همو، 41) و به نشر دانش پرداخت و امامت جامع بجایه را به عهده گرفت (ابن ابار، همانجا). او و ابوعلی مسیلی و ابوعبدالله محمد بن عمر قرشی معروف به ابن قریشه در مکانی که به سبب تجمع این 3 تن مدینهٔ العلم نام گرفته بود، جمع میشدند و به مباحثه و مذاکرات علمی میپرداختند (غبرینی، 36). طالبان علم (از اطراف و اکناف) به نزد وی میشتافتند تا از محضر درس وی استفاده کنند. ضبّی نوشته است که مدت زمانی که در بجایه بودم، با ابن خراط مصاحبت داشتم (ص 378). او شاگردان بسیاری تربیت کرده و افراد بسیاری نیز از وی حدیث شنیده و روایت کردهاند که از آن جمله ابومحمد عبدالله بن احمد بن ابیالقاسم تمیمی، ابوالحکم مروان بن عمار (غبرینی، 242، 321)، ابوالحسن علی بن محمد معافری خطیب بیت المقدس، ابوالعباس احمد ابن محمد عَزّفی (ذهبی، 21/199-200) و جمعی دیگر را میتوان نام برد. کسانی نیز چون ابوعلی حسن بن محمد بن حسن انصاری و یحیی ابن عبدالرحمان بن عبدالمنعم قیسی دمشقی و عتیق بن عبدالجبار ابوبکر الجذامی بلنسی از وی اجازهٔ روایت حدیث کسب کردهاند (مقری، 2/509 -510، 3/68؛ شکیب ارسلان، 3/199-201). ابن خراط در بجایه با ابومدین شعیب بن حسین انصاری اندلسی تلمسانی از بزرگان صوفیه ملاقات و به تقدم وی در طریقت اعتراف کرد و دربارهٔ او گفت که ابومدین وارث علم حقیقت است (غبرینی، 22، 42). ابن خراط برای اوقات شبانهروز خود برنامهای منظم داشت و از ساعاتی که به علم و دانش اختصاص داده بود به خوبی استفاده میکرد (ضبّی، 378؛ قس: غبرینی، همانجا). او مردی قانع و به صلاح و زهد و ورع و خیر متصف بود (ابن ابار، همانجا). ابن خراط شعر نیز میسرود و ضبّی (همانجا) و غبرینی (ص 55، 91) ابیاتی از وی که بیشتر در زهد و پرهیزکاری است، نقل کردهاند. در 581ق/1185م هنگامی که علی بن اسحاق (میورقی مرابطی معروف به ابن غانیه) بجایه را تصرف کرد و مردم را به بیعت با ابوالعباس احمد الناصر خلیفهٔ عباسی دعوت کرد، ابن خراط خطیب بجایه بود (مراکشی، 271) و در همین دوره بود که از جانب ابن غانیه برای مدت اندکی به مقام قضا رسید، اما قاضی بودن وی چندان شهرتی ندارد و غبرینی نوشته است که از مدارک و اسنادی که نام وی در آنها آمده است، بدین امر آگاهی یافتم (ص 41-42). بعد از خارج شدن علی بن اسحاق از بجایه و بازگشت ابویوسف یعقوب منصور (موحدی)، چون استنباط میشد که ابن غانیه مورد تأیید ابن خراط بوده و با او همکاری داشته است، ابویوسف کمر به قتل وی بست، اما پیش از اجرای تصمیم خود، ابن خراط ناگهان درگذشت (مراکشی، 272) و در خارج باب المرسی به خاک سپرده شد. قبر وی زیارتگاه مردم قرار گرفت و طالبان علم کتب وی را در کنار قبرش قرائت میکردند (غبرینی، 44). آثار: ضبی نوشته است که ابن خراط دارای تألیفاتی نیکو بوده و او خود بعضی از آنها را نزد وی قرائت کرده است (ص 378). غبرینی آثار او را پرارزش دانسته که مردم آنها را روایت و قرائت میکردهاند (ص 42-43). ابن فرحون آثار بسیاری از او را نام برده و نوشته است که در فتنه و آشوب و غارتی که در اندلس پیش آمد، برخی از آنها از میان رفتهاند (2/60 -61). از تألیفات وی ظاهراً تاکنون چیزی به چاپ نرسیده، اما بعضی از آنها به صورت خطی موجود است: 1. الاحکام الصغری، که نسخههایی از آن در موزهٔ بریتانیا GAL,) )، I/458 جامع قرویین فاس I/634) و کتابخانهٔ خدیویه (خدیویه، 1/261) موجود است. صدرالدین محمد بن عمر بن مرحل مصری (د 716ق/1316م) بر این کتاب شرحی نوشته است (حاجی خلیفه، 1/19). 2. الاحکام الکبری، که نسخ خطی آن در موزهٔ بریتانیا ، GAL) همانجا)، دارالکتب مصر و کتابخانههای بریل ، GAL,S) همانجا)، ظاهریه (ظاهریه، حدیث، 346)، خدیویه (خدیویه، 1/260)، آصفیه (آصفیه،1/442)، )،بانکیپور(مولویعبدالحمید، VII/6Šùøøû¤ø)ö¢þó 1/37) موجود است. بر این کتاب نقدی با عنوان الوهم و الابهام فی ماوقع من الخلل الاحکام الکبری توسط ابوالحسن علی بن محمد کتّامی معروف به ابن قطّان نوشته شده است (ذهبی، 21/200). 3. الاحکام الوسطی، نسخهای از آن در خدیویه (خدیویه، همانجا) موجود است.4. کتاب التهجّد، نسخهای از آن در ظاهریه (ظاهریه، همانجا) موجود است. 5. الجمع بین الصحیحین، نسخههایی از آن در بانکیپور (مولوی، عبدالحمید، 1/47)، خدیویه (خدیویه، 1/325)، موزهٔ بریتانیا، دارالکتب مصر ، GAL) همانجا) و رامپور (عرشی، موجود است. 6. العاقبهٔ فی البعث، نسخههایی از آن در کتابخانههای ظاهریه (ظاهریه، تصوف، 2/822)، برلین ( آلوارت، شم لیدن (ورهووه، )، VII/18 ینی جامع I/458) موجود است. 7. مختصر الصحاح، نسخهای از آن در پطرزبورگ موجود است I/263) .(GAL,S,