اِبْنِ حَوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل یا محمد بن علی نصیبی یا نصیبینی (د پس از 367ق/978م)، بازرگان، سیاح معروف و جغرافیدان عرب در قرن 4ق، وی از 331 تا 359ق/943 تا 970م به سیاحت در بلاد اسلامی پرداخت و کتاب صورهٔ الارض یا المسالک و الممالک را تألیف کرد. در برخی مآخذ نسبت وی موصلی (یاقوت، 1/320، 542، 4/59؛ قزوینی، زکریا، 158، 164) و اغلب نصیبی (نصیبینی) یاد شده است (مدرس، 6/184؛ ابن حوقل، صفحهٔ عنوان)، زندگینامه: از زندگانی ابنحوقل اطلاع بسیاری دردستنیست. وی در نصیبین واقع در بین النهرین علیا زاده شد، ولی تاریخ ولادتش را نمیدانیم. در یک مورد از کتاب خود (2/343) میگوید: «بردهٔ ارمینیه در بغداد به فروش نمیرفت و من در سال 325ق چنین دیدم». در مورد دیگر از حضور خود در مداین به سال 320ق گفت و گو میکند (ویت، مقدمه، .(10 از این رو باید ولادت وی سالها پیش از 320ق بوده باشد. تاریخ مرگ او نیز در مآخذ موجود نیامده و اینکه حاجی خلیفه (2/1664) مرگ او را در 350ق نوشته است، درست نیست، زیرا اولاً ابن حوقل خود تصریح کرده (1/214) که در 358ق در نصیبین حاضر شده و میزان محصول آنجا را به دست آورده است، ثانیاً تحریر اوّل صورهٔ الارض که به امیر سیف الدولهٔ حمدانی (د 356ق/ 967م) تقدیم شده است، احتمالاً میبایست پیش از درگذشت امیر مذکور بوده باشد اماتحریردومکتابدر367ق/977مصورتگرفتهاست (کراچکوفسکی، 1/201) و به نظر آندره میکل تحریر نهایی آن میبایست در 378ق/988م بوده باشد ( 2 EI). ابن حوقل سفر خود را روز هفتم رمضان 331ق/15 مهٔ 943م از بغداد (دارالسلام) آغاز کرد که مصادف با خروج ابومحمد حسن بن عبدالله بن حمدان (د 358ق)، از آنجا بود، این ابومحمد از دست ترکان شکست خورده و به دیار ربیعه رفته بود و ابن حوقل در این هنگام در عنفوان جوانی بود (ابن حوقل، 1/3-4). وی احتمالاً آغاز زندگی را در نصیبین (بینالنهرین علیا) و جوانی را در بینالنهرین سفلی گذرانده است، زیرا چنانکه گذشت او خود تصریح کرده که در حدود 320ق در مداین بوده و سپس به عزم مطالعه دربارهٔ سرزمینهای اسلامی و ملتهای مختلف و نیز به منظور تجارت سفر تاریخی خود را آغاز کرده است. بر پایهٔ ارقامی که در صورهٔ الارض آورده است مسیر مسافرت او را میتوان چنین تعیین کرد: افریقای شمالی، اسپانیا و مرزهای جنوبی صحرا (336-340ق/947-951م)، مصر و نواحی شمالی قلمرو اسلامی یعنی ارمنستان و آذربایجان (ح 344ق/955م)، جزیره (بین النهرین)، عراق، خوزستان و فارس (ح 350- 358ق/961- 968م)، خوارزم و ماوراءالنهر (ح 358ق/969م)، سیسیل (ح 362ق973م). مسیر بعدی او معلوم نیست ( 2 EI). به نوشتهٔ ویت (مقدمه، ابن حوقل سفر خود را از افریقای شمالی آغاز کرده و در 336ق از مهدیه گذشته و در 337ق به اسپانیا و در 340ق به سجلماسه رسیده است. آنگاه به سوی جنوب رهسپار شده و به سرزمین غانا (غنا) درآمده است. وی در اسپانیا با طبیب یهودی حسدای بن شپروط1، وزیر عبدالرحمان سوم آشنا شد و وزیر در ازای اطلاعاتی که راجع به یهودیان شرق و احتمالاً خزرها از ابن حوقل کسب کرد، اطلاعاتی راجع به کشورهای اروپای شمالی به او داد (ورنت، 1/29). سفر ابن حوقل، بنابر آنچه خود میگوید، به سبب علاقهٔ او به دانش جغرافیا و تحقیق دربارهٔ وضع اجتماعی و سیاسی اقوام مختلف و نیز به سبب تجارت بود. وی خود در مقدمهٔ کتابش اشاره میکند: یاریگر من در تألیف کتاب، مسافرت و دوری از وطن بود که به منظور کسب روزی و رفع نیاز بدان پرداختم و این در حالی بود که سلطان ستم میکرد و زمانه ناهموار و سختیها پیاپی بود. سلاطین به جور خو گرفته بودند و حوادث و بلایا بسیار و نعمت اندک بود (ص 3). وی همچنین در جاهای بسیاری از کتابش به تاجرپیشگی خود اشاره کرده و مسائل تجاری را مطرح ساخته است، چنانکه مجموع آنها تابلویی جالب توجه از تمدن جهان اسلامی را در آن زمان به دست میدهد. مثلاً در سجلماسه در جنوب مراکش به بازرگانی عراقی از مردم بصره و کوفه برمیخورد و براتی بر عهدهٔ یکی از ساکنان واحهٔ اودغشت در داخل افریقا میبیند به مبلغ 42 هزار دینار، که میتوان آن را دلیل بر وسعت حجم معاملات آن زمان دانست (کراچکوفسکی، 1/204). سفر ابن حوقل، چنانکه اشاره شد، برای تجارت بود، اما شاید وی در حقیقت مبلّغ مذهبی و داعی سیاسی بوده است، زیرا برنامهٔ سفر او رفتن به افریقای شمالی (قلمرو حکومت فاطمیان) و اندلس (قلمرو حکومت امویان اسپانیا) بود و در ضمن به نابلی (ناپولی - ناپل) و پالرمو نیز سفر کرده است. بدین سان معلوم میشود که ابن حوقل تمایلات سیاسی هم داشته، تا آنجا که به گفتهٔ کراچکوفسکی (همانجا)، دوزی او را جاسوس فاطمیان دانسته است؛ اما پرووانسال، از متخصصان معاصر دربارهٔ اسپانیای اسلامی، نظر قاطع دوزی را در این باب نمیپذیرد و معتقد است که ابن حوقل به هر حال عامل عباسیان یا فاطمیان بوده است. از جمله عللی که موجب این اتهام شده، عواطف او نسبت به فاطمیان است، زیرا وی از نخستین کسانی است که آگاهیهای بسیاری را دربارهٔ قرمطیان بحرین، که از نزدیک آنان را میشناخت، به دست میدهد (کراچکوفسکی،همانجا). آندره میکل ( 2 مینویسد:علاقهمندی شدید ابن حوقل به سیاست فاطمی کاملاً روشن و مسلم است و بر پایهٔ همین قراین میتوان مطالب مربوط به نوبه یا تاریخ افریقای شمالی و جزئیات دیگر کتاب صورهٔ الارض را توجیه کرد؛ ولی نظریات وی دربارهٔ اسپانیای اموی و سیسیل زیر فرمان کلبیان، و انتقادات او که گاه گاه از فاطمیان در باب طرز ادارهٔ مصر کرده است، همه بر پایهٔ ملاحظات سیاسی اوست. ابن حوقل در ضمن سفر خود با اصطخری مؤلف مسالک و ممالک دیدار کرده است. وی جریان دیدار خود را چنین شرح میدهد: آنچه مرا به تألیف کتاب [ صورهٔ الارض ] به شکل حاضر واداشت، این بود که من به هنگام جوانی به اخبار بلاد و آگاهی از وضع شهرها سخت مشتاق بودم و از مسافران سرزمینها و نمایندگان تجّار بسیار کسب اطلاع میکردم. کتابهایی را که در این باب نوشته شده بود، میخواندم و چون با کسی دیدار میکردم، او را راستگو و آگاه میپنداشتم و خبری را که از او شنیده بودم درست میدانستم، ولی پس از بررسی و تأمّل اغلب آن اخبار را نادرست مییافتم و میدیدم که گوینده به بیشتر آنچه گفته ناآگاه بوده است. آنگاه خبری را که از او فرا گرفته بودم، با آنچه از دیگری پرسیده بودم، نزد او باز میگفتم و مطلب را مطالعه میکردم. این دو نظر را با نظر سوم بیغرضانه جمع میکردم و درمییافتم که بین آنها اختلاف هست. همین امر باعث آمد که به احساس خود دربارهٔ توانایی به مسافرت و تحمل خطرها و نیز علاقه به رسم نقشهٔ شهرها و بیان موقعیت آنها و همسایگی اقلیمها و سرزمینها جامهٔ عمل بپوشانم. در این سفر کتابهای ابن خردادبه وجیهانی و تذکرهٔ ابوالفرج قدامهٔ بن جعفر از من جدا نبود... در اثنای همین سفر با ابواسحاق فارسی [اصطخری] دیدار کردم. وی نقشهٔ سرزمین سند را کشیده بود که اشتباهاتی داشت، اما نقشهٔ فارس را خوب کشیده بود. من نقشهٔ آذربایجان را در همان صفحه کشیده بودم و نیز نقشهٔ الجزیره را، هر دو را پسندیده بود... ابواسحاق مرا گفت اثر تو را دیدم و از تو میخواهم که غلطهای کتاب مرا اصلاح کنی، و من چنین کردم... سپس چنان دیدم که خود به تنهایی این کتاب را بنویسم و به اصلاح و رسم نقشه و توضیح آن بپردازم بی آنکه به تذکرهٔ ابوالفرج بنگرم اگرچه تماماً حقیقت و صدق باشد، و واجب مینمود که بخشی از آن را در این کتاب بیاورم، اما نقل بسیار از آن را جایز ندانستم زیرا که حاصل رنج دیگری بود (2/329-330). حدود سرزمینهای اسلام بنابر آنچه در صورهٔ الارض آمده، چنین است: بلاد اسلام بر حسب طول از مرز فرغانه آغاز میشود و تا خراسان و جبال و عراق و دیار عرب تا سواحل یمن ادامه مییابد و مسافت آن حدود 5 ماه (راه) است و بر حسب عرض از کشور روم آغاز میگردد و تا شام و جزیره و عراق و فارس و کرمان تا سرزمین منصوره برکنارهٔ دریای فارس ادامه مییابد و مسافت آن 4 ماه است... و اگر قرار باشد طول بلاد اسلام از فرغانه تا سرزمینهای مغرب و اندلس منظور شود، مسیر آن 300 منزل خواهد بود (ابن حوقل، 1/16-17). مؤلف صورهٔ الارض همانند دیگر جغرافیدانان کلاسیک تقریباً هم خود را مصروف شرح بلاد اسلام به ویژه ایران میکند، اما در موارد خاصی از قلمرو جهان اسلام فراتر میرود، مثلاً هنگامی که او خود در گرگان است، بیان میکند که مملکت روس، بلغار و خزر را در 358ق/969م شکست داد، و این نکته خالی از فایده نیست (رویداد مذکور با حملهٔ اسویاتسلاو1، امیر کیف به خزر در 965م مطابقت میکند). به هر حال صرفنظر از جزئیات مهم مشابه، ابن حوقل مرجّحاً در میان کلیهٔ جغرافیدانان کلاسیک نخستین کسی است که به امور مغرب آشناست و این موضوع را در صورهٔ الارض چاپ کرامرس (نه چاپ دخویه) روشنتر میتوان دید (کراچکوفسکی، 1/203-204). در صورهٔ الارض شرح مفصلی هم دربارهٔ منطقهٔ بُجه و تاریخ آن و نیز اریتره (جنوب ایتالیا) همراه با نامهایی از قبایل بربر که از 200 نام کمتر نیست و همچنین شرح واحهها و شرح مبسوطی دربارهٔ موقعیت سیسیل آمده است و این کار حوقل اهمیت خاصی دارد، چنانکه آماری که آگاهترین فرد دربارهٔ این سرزمینهاست، آن را اثبات کرده و در این باب تحلیل دقیقی انجام داده است (کراچکوفسکی، همانجا). آثار: ابن حوقل دو اثر معروف داشته است: یکی کتابی دربارهٔ سیسیل که در دست نیست و دیگری کتاب المسالک و الممالک یا صورهٔ الارض (این اسم به سبب پیوستن کتاب به حلقهٔ اساسی سلسلهٔ کتابهای جغرافیایی است که صورهٔ الارض [نقشه یا هیأت زمین] نامیده میشده است). در خود کتاب نام آن چنین آمده است: هذا کتاب المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک... (ص 1، حاشیهٔ 1) و در اغلب مآخذ نیز چنین است (نک: ابن خلکان، 4/173، 268، 6/421، 7/115، 138). صورهٔ الارض دو تحریر دارد. تحریر اول را ابن حوقل به سیف الدولهٔ حمدانی (د 356ق/967م) تقدیم کرده است. تحریر دوم به حدود 367ق/978م مربوط میشود و در آن به فاطمیان توجه خاص شده است I/408) .(GAL,S, این نسخه قدیمترینِ نسخهها و جزو نسخ خطیِ استانبول است که در 479ق/1086م یعنی حدود 110 سال پس از تألیف آن کتابت شده است. تحریر دوم را کرامرس تصحیح و چاپ کرده که نسبت به چاپ دخویه رجحان دارد (کراچکوفسکی، 1/201). چنانکه پیش از این گذشت تحریر کامل و قطعی کتاب بایستی در حدود 378ق صورت گرفته باشد. از مآخذ و نیز از نوشتهٔ ابن حوقل در مییابیم که وی مسالک و ممالک اصطخری را با تغییرات و افزودههایی به ویژه در بخشهای عراق و ارمینیه و ماوراء النهر پایهٔ کار خود قرار داده و در تنظیم کتاب از روش پیشینیان پیروی کرده و کتابی دقیق و مفصل با توضیحاتی دربارهٔ نقاط مهم فراهم آورده است (نک: کراچکوفسکی، 1/201، 202). نکتهٔ شایان توجه این است که وی همچون همتای خود اصطخری در تألیف کتاب به نتایج سفر خود اعتماد بسیاری کرده است. از این رو کتاب او در شرح سرزمینها و شهرها و بیان مسافات از دقت کافی برخوردار است، لیکن در آن به مقدمات علم الافلاک و نیز تا حدّی به عجایب و غرایب توجّه نشده است (غنیم، 45)، اما نقشههای کتاب که ابن حوقل آنها را تصویر کرده و به کتاب خود منضم نموده است، نباید بیانگر دقیق سرزمینها و دریاهای موصوف انگاشته شود (ورنت، 1/29). ابن حوقل در اثر خود بیش از آنچه اذعان میکند، مدیون اصطخری است. وی «مخطّط» (نقشه؟) را از او گرفته و علاوه بر این برخی فصول را عیناً اقتباس کرده است، از قبیل فصول مربوط به جزیرهٔ العرب، خلیج فارس، خوزستان، فارس و کرمان، حوضهٔ رود سند، دیلم، بحر خزر، خراسان و سیستان. با اینهمه وی توضیحاتی مهم ولی کوتاه به آنها افزوده است. نیز بخش عمدهٔ مباحث مربوط به مصر، بلاد شام و عراق و بلاد بینالنهرین را از اصطخری برگرفته است (حمیده، 211). از این رو تنها در فصول مغرب، اسپانیا و سیسیل است که اصالت کار ابن حوقل آشکار میشود (ویت، مقدمه، 11 , .(10 در هر حال اقتبال از اصطخری هرگز از اهمیت صورهٔ الارض نمیکاهد، چنانکه مسالک و ممالک اصطخری نیز مأخوذ از صور الاقالیم ابوزید سهل بلخی (د 322ق) است (شعار، ص «یا - یب»). آثار جغرافیایی دیگر هم مورد استفاده و اقتباس مؤلف صورهٔ الارض قرار گرفته که از جملهٔ آنها سفرنامهٔ ابن فضلان است. عباراتی که ابن حوقل و یاقوت در باب «خزر» آوردهاند، همانند یکدیگر است و چون میدانیم که یاقوت آنها را از ابن فضلان نقل کرده است، میتوان گفت که مطالب ابن حوقل نیز در این باب عیناً مأخوذ از ابن فضلان است (قزوینی، محمد، 6/119).اگر چه صورهٔ الارض در زمینهٔ جغرافیا (همراه با نقشههای سرزمینهای اسلامی و جز آن) است، ولی مؤلف آن، همانند جغرافیدانان قرن سوم و چهارم، از شرح حال بزرگان و پادشاهان و امرای شهرها و توانگران و نیکوکاران و صاحبان مذاهب از جمله حسین بن منصور حلاج (2/294) و نیز از بیان وقایع مهم تاریخی و اجتماعی و طرز زندگی مردم و اشاره به زبانها و لهجههایی که میان اقوام گوناگون متداول بوده، غفلت نکرده است. در باب وقایع تاریخی و اجتماعی میتوان به مطالبی که دربارهٔ صفاریان (2/419)، ماوراء النهر (2/456- 468) و سامانیان (2/468- 469) آورده است، اشاره کرد. وی وجه تسمیهٔ خلیج فارس را نیز به روشنی بیان میدارد و مینویسد: «دریای فارس خلیجی از بحر محیط در حدّ چین و شهر واق است و این دریا از حدود بلاد سند و کرمان تا فارس امتداد دارد و از میان همهٔ سرزمینهای مجاور آن به نام فارس نامیده شده است، زیرا فارس از همهٔ این کشورها آبادتر است و پادشاهان آنجا در روزگاران قدیم سلطهٔ بیشتر داشتند و هم اکنون به همهٔ کرانههای دور و نزدیک این دریا مسلطند (2/267-277). نکتههای اقتصادی که در اثر ابن حوقل آمده، کاملاً تازه و ابتکاری است. وی به کالاهای قیمتی و کمیاب کمتر از محصولات اساسی کشاورزی و صنعتی اهمیت میدهد و در هر فرصت وضع اقتصادی خاصی را نسبت به زمانی معین یا نسبت به معیاری معلوم مورد مطالعه قرار میدهد. او یگانه جغرافینویس زمان خود است که از محصولات عصر خویش واقعاً طرحی روشن به دست داده است ( 2 EI). اثر ابن حوقل از حیث زبان فارسی نیز حائز اهمیت است، زیرا واژهها و نامهای فارسی بسیاری از قبیل ابریسم، بانیذ، بخس آب، بندار، فارقین (پارگین)، خماهن، جروم (گرمسیرات)، صرود (سردسیرات) که حدود 55 واژه است و نیز عبارت «خدا شاه که مدرسه ساختهاند» در آن آمده است. فهرست این واژهها به تفصیل در ترجمهٔ فارسی کتاب (شعار، 367- 369) مندرج است. بنابر آنچه گفتیم، صورهٔ الارض یکی از منابع اساسی و معتبر دانش جغرافیایی و تا حدودی جغرافیای تاریخی به شمار میرود. اغلب مورخان و جغرافیدانان و پژوهشگران به عنوان مأخذ مهم بدان نگریسته و در تحقیقات خود از آن بهره برده و به مطالب آن استناد کردهاند. از جمله یاقوت در معجم البلدان (1/320، 375، 376، 542، 2/409، 4/59) به ویژه در باب بحث از سیسیل و بربر و اندلس و اغمات (در مغرب نزدیک مراکش) بدان اشاره کرده و مطالبی را ذیل بصره، اقلام، اوذغست (اودغشت) و باشو به نقل از ابن حوقل آورده که مشروحتر از آن است که در نسخههای خطی صورهٔ الارض آمده است. این مطالب همراه با ترجمهٔ فرانسوی آنها در المجموعهٔ الکمالیّهٔ نقل شده است (کمال یوسف، .(III/260-261 همچنین زکریای قزوینی (ص 158، 164) در گفت و گو از سیسیل و از حالات بربرها از آن نام برده و ابن شدّاد (3/69، 140، 154) سخنانی از آن آورده و نکتههایی بدان افزوده است. ابن حوقل را میتوان در بین جغرافیدانان از نوادر روزگار به شمار آورد. وی ثلث قرن در سفر بود و در خلال آن، از سرزمینهای اسلامی - هند تا اسپانیا - دیدن کرد و به سرزمینهای دیگر هم رهسپار شد تا به بلغار و رود ولگا رسید. بسیار خواند و بسیار دید تا صورهٔ الارض را که جامع همهٔ تجربههای او بود نوشت (زیاده، 32). آدام متز (2/14) بر آن است که جغرافیدانان بعد از ابن حوقل بیشتر از روش وی پیروی کردهاند تا مقدسی. مقدسی و ابن حوقل هر دو پژوهشگر و ناقد و در نقل مطالب بسیار دقیقند و در نقد و پژوهش بر جغرافیدانان متأخر برتری دارند. مثلاً ادریسی از کتاب العجایب تألیف حسن بن منذر اخباری را آورده است که اگر مقدسی و ابن حوقل آنها را میدیدند، کنار میگذاشتند. برخی از جغرافیدانان و مؤلفان نیز از ابن حوقل انتقاد کرده و خردههایی بر او گرفتهاند، از جمله ابن سعید مورخ و جغرافیدان معروف اندلسی (د 673 یا 685ق/1274 یا 1286م) به آراء ابن حوقل در باب اخلاق عرب اندلس تاخته است (مقری، 1/211-212؛ GAL,S, )، I/408 و شاید همین امر او را به تکمیل صورهٔ الارض یعنی نوشتن بابهای سه گانه اندلس، سیسیل و اسپانیای غربی واداشتهاست (کراچکوفسکی، 1/205). بارتولد هم ضمن نقل مطلبی دربارهٔ حملهٔ روسها از ابن حوقل انتقاد کرده است (ص 201-202). دربارهٔ اخلاق عرب اندلس، رینو نیز خردهگیری کرده و مواردی را در کتاب خود آورده است (ص 202-204). کسان دیگری نیز از ابن حوقل انتقال کردهاند. بستانی و سرکیس این انتقادات را چنین برشمردهاند: ابن حوقل به سرزمینهای بزرگ اسلامی پرداخته و به غیر آن کمتر توجه کرده و در مطالب خود بیآنکه تأمل و تفحصی کند، به دیدهها و شنیدهها اعتماد نموده است؛ مؤلف صورهٔ الارض در فنّ جغرافیا معتمد نیست؛ وی شنیدههای خود را مینوشت و مشهودات خود را از دیدگاه خاص [تجارت یا گرایش سیاسی؟] و نظر مجرد، بی تحقیق در موقعیتها و شرح درست جغرافیایی، منعکس میکرد؛ وی به ضبط نامها نپرداخته است؛ صورهٔ الارض مشحون از اغلاط فاحش است؛ این اثر البته از نظر شرح بلاد اسلامی کتابی مبسوط و سودمند است، اما در موارد دیگر مطالب مجمل و به ویژه دربارهٔ فرنگ همراه با نکوهش است، چنانکه خود وی میگوید: در باب نصاری و حبشه سخن نگفتم مگر اندکی، زیرا دلبستگی من به حکمت و عدل و دین و نظم احکام مرا از ورود در آن باز میدارد. این انتقادات اغلب اغراقآمیز و بیاعتبار است. بیگمان صورهٔ الارض از خطاها و نقایص مبرّا نیست، اما این خطاها نه بدان حد است که منتقدان نوشتهاند. دانشمندان و صاحب نظران بسیاری، چنانکه پیش از این یاد شد، این کتاب را ستوده و از ارزش علمی آن سخن گفته و آن را منبعی معتبر و مأخذی استوار دانستهاند و در این سخن جای هیچ گونه تردید نیست. ابن سعید تکملهای در 3 بخش برای صورهٔ الارض نوشته است: 1. دربارهٔ اندلس، 4 دفتر؛ 2. دربارهٔ سیسیل 3 دفتر؛ 3. دربارهٔ اسپانیای غربی 7 دفتر. در 545ق اسپانیایی دیگری متن صورهٔ الارض را تلخیص و آن را بر حسب اخبار و اطلاعات خود تکمیل کرده و در این کار از صورهٔ الارض خوارزمی هم بهره برده است .(GAL,S,I/408) صورهٔ الارض نخستین بار با عنوانِ المسالک و الممالک و المفاوز و المهالک، در سلسلهٔ کتابهای جغرافیایی عربی (شم 2) به کوشش دخویه در لیدن (1873م) چاپ شد و آنگاه کرامرس آن را در 1938م در دو جلد به چاپ رسانید. بار دیگر برپایهٔ نسخهٔ کرامرس در بیروت (دارمکتبهٔ الحیاهٔ) در دو جزء به چاپ رسید. ترجمههایی از این کتاب به زبانهای مختلف صورت گرفته است که از آن جملهاند ترجمهٔ انگلیسی، فرانسوی و فارسی.