اِبْنِ حَمْزه، نصیرالدین ابوطالب عبدالله بن حمزهٔ بن عبدالله بن حمزهٔ بن حسن بن علی طوسی مشهدی شارحی، عالمِ امامی سدهٔ 6ق/12م. گفته شده که ابن حمزه با شیخ طوسی رابطهٔ نسبی داشته (حسن بن زینالعابدین، 15 ب) و نیز دایی پدر خواجه نصیرالدین طوسی بوده است (ابن فوطی، 5/177). از تاریخ ولادت و وفات او گزارشی نرسیده است، اما میدانیم که وی بخشی از حکومت سلطان سنجر سلجوقی (حک 511 - 552ق/1117-1157م) را درک کرده است. از طرف دیگر آخرین اطلاع در مورد حیات وی حضور او در اصفهان پس از وفات منتجب الدین ابوالفتوح عجلی (د 600ق/ 1204م) است (مقدس اردبیلی، 604؛ قس: ابن خلکان، 1/208- 209). چنانکه از شواهد مختلف برمیآید، مسکن وی در مشهد بوده، ولی مسافرتهایی به نقاط مختلف ایران و غیر آن داشته است، از آن جمله از حضور او در کاشان در 560ق (ابن حمزه، 56 ب) و سبزوار در 573 ق (کیذری، 3/1233) اطلاع داریم. ابن حمزه در حدود 600ق سفری به ری داشته، سپس عازم مکه گردیده، و پس از انجام مناسک حج به اصفهان وارد شده است (مقدس اردبیلی، همانجا). از مشایخ او عفیفالدین محمد بن حسین شوهانی در مشهد، ابوالفتوح حسین بن علی رازی در ری، سید فضلالله بن علی راوندی و عمادالدین محمد بن ابی القاسم طبری را میشناسیم (ابن حمزهٔ، 24 ب، 86 الف؛ کیذری، 1/462-464، 3/1233-1234؛ مقدس اردبیلی، همانجا). استفادات ابن حمزه از اعلام الورای ابوعلی فضل ابن حسن طبرسی (به عنوان نمونه مقایسه شود بین ابن حمزهٔ، 111 الف - 120 الف و طبرسی، 321-326) و قرب فاصلهٔ بین آن دو این احتمال را که ابن حمزه از او علم آموخته، تقویت میکند. از شاگردان و راویان او میتوان خواجه نصیرالدین طوسی (ابن فوطی، همانجا). قطب الدین کیذری (کیذری، 1/462، 3/1233)، مهذبالدین حسین بن رده و ابوالحسن علی بن یحیی خیاط (مجلسی، 104/86، 135، به نقل از اجازهٔ علامهٔ حلی) را نام برد. از اجازات ابن حمزه میتوان به اجازهٔ او به سید منتهی بن محمد کیسکی در 578ق (نک: افندی، 3/216، به نقل از دست نوشتهٔ ابن حمزه)، و اجازهٔ او به کیذری در 596ق (نک: آقابزرگ، طبقات، 6/163-164، به نقل از برخی نسخ حدائق الحقائق کیذری) اشاره کرد. گرچه ابن حمزه در برخی منابع چون حدائق کیذری (همانجا)، و در اجازات مختلف به عنوان «راوی» مطرح شده، و کتاب الثاقب او نیز جنبهٔ روایی دارد، ولی نباید از نظر دور داشت که منتجب الدین (ص 125) و صاحب معالم (مجلسی، 106/22) او را فقیه خواندهاند، و ابن طاووس از کتاب قضاءالصلاهٔ او در فقه سخن گفته است (نک: خوانساری، 6/266). از نظر رجالی منتجب الدین (همانجا) ابن حمزه را توثیق کرده، و کیذری (1/462) و علامهٔ حلی (مجلسی، 104/86، 135) او را بسیار ستودهاند. اگر «نصیرالدین حمزه» را در عبارت اولیاءالله آملی (ص 81) همان نصیرالدین ابن حمزهٔ بدانیم که دور از واقعیت نیست، باید گفت او در فتح طوس و نیشابور به دست غیاثالدین و شهاب الدین غوری (597ق) در مشهد بوده است (قس: ابن اثیر، 12/164-167). بر اساس این گزارش چون سلطان غوری در مشهد از امام فخررازی دربارهٔ جامع و جفر سؤال کرد، او ابن حمزه عالم شیعی مشهد را برای پاسخ معرفی کرد و چون از او پرسش شد، پاسخ وافی داد (اولیاءالله آملی، همانجا). ناگفته نماند که در برخی منابع - چنانکه خواهد آمد - بین ابن حمزه صاحب این ترجمه و دیگران خلط شده است (نک: افندی، 3/216). آثار: 1. الثاقب فی المناقب، که در معجزات پیامبر(ص) و ائمه(ع) تألیف شده و در عین اینکه با آثار معاصران ابن حمزه چون مناقب ابن شهر آشوب و الخرائج و الجرائح راوندی مشترکاتی دارد، احادیث منفرد زیادی در آن وارد شده است (به عنوان نمونه مقایسه شود بخش معجزات امام باقر(ع) از 3 کتاب مذکور). مؤلف تألیف آن را ظاهراً در 560ق به پایان رسانده است (ابن حمزه، 56 ب). نخستین کسی که از این کتاب نام برده حسن بن علی طبرسی (سدهٔ 7ق) است که در دو اثر خویش کامل بهائی و مناقب الطاهرین آن را به اشتباه به ابن حمزه صاحب وسیله نسبت داده است (نک: خوانساری، 6/262-263). مؤلفان سدهٔ 12ق/18م که نسخهٔ کتاب را در اختیار داشتهاند، ظاهراً مؤلف آن را نمیشناختند (نک: بحرانی، هاشم، 20؛ بحرانی، یوسف، 2/227؛ افندی، 6/48؛ قس: صدر، 318، به نقل از ریاض الابرار کمالالدین حسینی با عبارتی مبهم)، اما در منابع دو سدهٔ اخیر به تبع از صاحب کامل بهائی معمولاً تصور شده که ابن حمزه مؤلف کتاب الثاقب همان صاحب وسیله است (به عنوان نمونه نک: خوانساری، 6/262- 274؛ نوری، 1/223). به هر حال شواهد زمانی موجود در متن الثاقب نشان میدهد که مؤلف آن حدود نیم قرن نسبت به صاحب وسیله تأخر داشته است، روایت مؤلف از شوهانی (24 ب، 86 الف) که از مشایخ معلوم عبدالله بن حمزه است، این اطمینان را به وجود میآورد که انتساب آن به صاحب وسیله نمیتواند صحیح باشد. از این اثر چندین نسخهٔ خطی در کتابخانههای گوهرشاد (فاضل، 2/653)، مرعشی (مرعشی، 8/27) و در اصفهان (روضاتی، 1/181) موجود است (نیز نک: ملک، 1/188؛ ادبیات تهران، 25، که نسخهٔ الثاقب را با تردید یا بدون تردید به ابوجعفر محمد بن علی گرگانی نسبت دادهاند؛ قس: آقابزرگ، الذریعهٔ، 5/4)؛ 2. الوافی بکلام المثبت و النافی، تألیف مختصری است در مسألهای فلسفی که افندی (3/215) نسخهای از آن را دیده است؛ 3. ایجاز المطالب من ابراز المذاهب، تألیفی است در رد مذاهب مخالف امامیه به زبان فارسی که آن را پس از 600ق به پایان برده است. مقدس اردبیلی (د 993ق) نسخهای از این اثر را در اختیار داشته و از آن نقل کرده است (ص 559، 604؛ نک: افندی، 3/216)؛ 4. الهادی الی النجاهٔ من جمیع المهلکات: همچون اثر پیشین در رد مذاهب مخالف است که به زبان عربی تألیف شده و پس از 600ق به پایان رسیده است. مقدس اردبیلی (ص 559، 601، 604) از این اثر نیز بهره جسته است؛ 5. قضاء الصلاهٔ که ابن طاووس (د 664ق) در غیاث سلطان الوری از آن نقل کرده و آن را به ابن حمزه نسبت داده است (نک: خوانساری، 6/266). نقل مؤلف این اثر از شوهانی صحت انتساب آن را تقویت میکند (همانجا). در اجازات بدون ذکر عنوان، تصنیفات و روایاتی به ابن حمزه نسبت داده شده است (نک: مجلسی، 104/86، 135، اجازهٔ علامهٔ حلی؛ همو، 106/26، 28، اجازهٔ صاحب معالم ).