اِبْنِ حَمْزه، شریف حسن بن حمزهٔ بن علی طبری مرعشی (د 358ق/969م)، محدث امامی. نسب او با 6 واسطه به امام زینالعابدین(ع) میرسد. خاندان او که به جهت انتساب به جدش علی مرعش، مرعشی خوانده میشدند، از علویان ساکن طبرستان بودند. ابن حمزه خود نیز به گفتهٔ فخر رازی (ص 170) اهل طبرستان بود و حتی اعقاب او در آنجا میزیستند (نک: مروزی، 75، که در آن حسن بن حسین تحریف شده است). آشنایی با زندگی ابن حمزه، به عنوان یکی از حلقههای مهم سلسله اسناد آثار سلف امامیه، حائز اهمیت است، چنانکه نام او به عنوان راوی آثار در شرح حال 95 تن از کسانی که در رجال نجاشی و 6 تن از کسانی که در فهرست طوسی آمده، ذکر شده است. شواهد متعدد دلالت بر آن دارد که او تحصیل خود را در طبرستان آغاز کرد و در آنجا از مشایخی چون ابوالعباس احمد بن محمد دینوری و ابوجعفر محمد بن امیدوار طبری اخذ حدیث کرد (نک: ابن بابویه، معانی، 313؛ غضائری، 99-100؛ نجاشی، 60). همچنین نام جمعی دیگر از طبریان در میان مشایخ او به چشم میخورد. به گفتهٔ ابن اسفندیار (ص 102- 105) ابن حمزه در تاریخی نامعلوم سفری به مشهد داشته و خود مراحل سفر را به نظم کشیده است. بنابر نسخهای از تاریخ طبرستان (نک: ص 103، حاشیهٔ 1) او سالها در مشهد اقامت گزید و شاید استماع ابن حمزه از علی بن محمد بن قتیبهٔ نیشابوری (نک: ابن شاذان، 76) در همین سفر بوده باشد. در مطالعهٔ مشایخ ابن حمزه به نام محدثانی برمیخوریم که نشان میدهد ابن حمزه مرحلهای از تحصیل خود را در قم و ری گذرانده است. از آن جمله میتوان محمد بن جعفر اسدی رازی (نجاشی، 341، 373)، احمد بن ادریس قمی (طوسی، «مشیخهٔ التهذیب»، 72، 74) و محمد بن جعفر بن بطّهٔ قمی (نجاشی، 23، جم) را نام برد. با توجه به وفات احمد بن ادریس در 306ق (همو، 92) و طبقهٔ دیگر مشایخ قمی وی، و نیز با تکیه بر عدم استماع ابن حمزه از صفار (د 290ق) و کثرت نقل با واسطه از او (همو، جم؛ قس: همو، 160 که واسطه از نسخه افتاده است)، میتوان ورود او به قم را قدری پس از 290ق تخمین زد. تاریخ مراجعت ابن حمزه از سفر قم و ری حداکثر به 312ق میرسد، زیرا بر اساس سندی که ابن نوح سیرافی ارائه کرده، او در ایام حکمرانی جعفر بن حسن ناصر در آمل اخذ حدیث کرده است (نک: همو، 60). البته در نسخه رجال نجاشی تاریخ این استماع 300ق ذکر شده، ولی ظاهراً در نسخ مزبور افتادگی وجود دارد، زیرا جعفر بن حسن ناصر دو بار در سالهای 306-307 و 311-312ق بر آمل تسلط داشته است. (نک: ابن اسفندیار، 276، 286)، از این رو رقم 300 را باید تحریف یکی از این ارقام یاد شده دانست. از 312 تا 328ق از زندگی ابن حمزه در منابع اطلاعی به دست نرسیده، ولی میتوان حدس زد که او پس از مدتی اقامت در موطن خود آهنگ عراق کرده باشد. او در 328ق از احمد بن محمد بن سعید بن عقده بهره برده (نک: غضائری، 100؛ قس: ابن رازی، نوادر، 39، 41) و در همین سال هارون بن موسی تلعکبری از او استماع کرده است (نک: طوسی، رجال، 465). با شناختی که از ابن عقده و تلعکبری داریم، این ملاقاتها میتوانسته در بغداد یا کوفه صورت گرفته باشد، با توجه به یافت نشدن روایاتی که ملاقات ابن حمزه با دیگر محدثان مشهور بغداد را ثابت کند، احتمال کوفه رجحان مییابد. در حکایتی که غضائری (ص 99-100) از خود ابن حمزه نقل کرده، به مراحل تحصیل او در طبرستان، قم و تکمیل آن در عراق اشاره رفته است. ابن حمزه در تاریخی نامشخص، شاید در جریان سفر به عراق، به حج رفته و در مکه از ابوغانم اسماعیل بن عبدالرحمان حارثی استماع کرده است (نک: ابن بابویه، فضائل الاشهر، 32). دربارهٔ فاصلهٔ 328 تا 356ق از حیات ابن حمزه نیز در منابع سکوتی دیده میشود، ولی امکان ورود او به قم و ری، در راه بازگشت به طبرستان، بعید نمینماید. احتمال دارد استماع محمد بن علی بن بابویه قمی و جعفر بن احمد بن رازی از او در همین سفر بوده باشد (نک: همو، الخصال، 420؛ ابن رازی، جامع الاحادیث، 15؛ همو، نوادر، 39). ابن حمزه در 356ق به بغداد رفت، و مشایخ آنجا از او استماع کردند (نجاشی، 64؛ طوسی، فهرست، 52؛ قس: همو، رجال، 465؛ علامهٔ حلی، 40؛ و ابن داوود حلی، 117 که در آنها 354 یا 364ق ضبط شده است). نجاشی بدون تصریح به بازگشتن یا بازنگشتن او به طبرستان گزارش کرده که وی در 358ق وفات یافته است (نجاشی، همانجا)، ولی ابن اسفندیار (ص 102-103) مرقد او را در آمل دانسته است و از این رو وی باید پس از بغداد به طبرستان بازگشته باشد. در عبارتی منقول از لمح البرهان شیخ مفید از یکی از مشایخ خود با عنوان «الشریف الزکی ابومحمد الحسینی» یاد شده که بنا به ظاهر عبارت در 363ق هنوز زنده بوده است (نک: ابن طاووس، اقبال، 5). ولی مشکل بتوان بر اساس این عبارت غیر صریح در گزارش نجاشی تردید کرد و وفات ابن حمزه را پس از 363ق دانست. در زمان حکومت اردشیر (ظاهراً حسام الدوله پسر کین خواز، د 647ق)، بهاءالدین مامطیری او را بر آن داشت تا مقبرهٔ ابن حمزه را تجدید بنا کند (ابن اسفندیار، 103). در مورد مشایخ روایی او بجز آنان که یاد شد، از محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری (نک: مفید، امالی، 253؛ طوسی، امالی، 1/206)، علی بن ابراهیم قمی (نجاشی، 16، جم؛ طوسی، فهرست، 63، جم)، علی بن حاتم قزوینی (مفید، همان، 33) و محمد بن جریر بن رستم طبری (نجاشی، 376) میتوان نام برد. در سندی در الاختصاص (مفید، 22) روایت ابن حمزه از کلینی نیز دیده میشود (برای دیگر مشایخ او نک: ابن بابویه، الخصال، 420، 532؛ همو، عیون، 1/36؛ ابن رازی، جامع الاحادیث، 15؛ مفید، همان، 317؛ 335؛ طوسی، امالی، 1/153، 207، 208؛ 2/32؛ راوندی، 309؛ ابن طاووس، فلاح، 152). از شاگردان و راویان او نیز بجز موارد مذکور در مقاله، احمد بن محمد بن عبیدالله ابن عیاش جوهری (ابن عیاش، 48)، محمد بن احمد ابن شاذان قمی (ابن شاذان، 76)، احمد بن علی بن نوح سیرافی (نجاشی، 26، جم). محمد بن محمد بن نعمان مفید (طوسی، فهرست، 52؛ نجاشی، 16، جم). حسین بن عبیدالله غضائری (طوسی، همانجا؛ نجاشی، 37، 45) و احمد بن عبدالواحد ابن عبدون (طوسی، همانجا؛ همو، «مشیخهٔ التهذیب»، 32) شایان ذکرند (در مورد دیگر راویان وی نک: خزاز، 265، 271، 288؛ ابن طاووس، فلاح، 152). از نظر رجالی گرچه توثیقی در مورد ابن حمزه نرسیده، ولی مفید و طوسی او را به زهد و ورع و صلاح ستودهاند (مفید، امالی، 8، 12، 253، جم؛ طوسی، فهرست، 52؛ همو، رجال، 465) و نجاشی او را از بزرگان طایفهٔ امامیه شمرده است (ص 64). همچنین ابن بابویه و غضائری دربارهٔ او عبارت «رضیالله عنه» به کار بردهاند (ابن بابویه، الخصال، 420، جم؛ غضائری، 99). ابن حمزه نه تنها در حدیث شهرت داشت، بلکه به عنوان فقیه نیز شناخته میشده است (نجاشی، 64؛ طوسی، فهرست، 52؛ ابن صوفی 209؛ قس: ابن طاووس، اقبال، 5). همچنین در برخی منابع از او با عنوان نسب شناس (ابن عنبه، 314)، ادیب (طوسی، رجال، 465؛ همو، فهرست، همانجا)، شاعر (ابن شهر آشوب، معالم، 150؛ فخررازی، 170؛ ابن اسفندیار، 102) و حتی متکلم (همانجا) یاد شده است و عناوین آثار مفقود او برخی از این گفتهها را تأیید میکند. از جمله آثار متعدد ابن حمزه المبسوط فی عمل یوم و لیلهٔ، الاشفیهٔ فی معانی الغیبهٔ و تباشیر الشریعهٔ قابل ذکرند (در مورد این آثار و جز آن نک: نجاشی، 64؛ طوسی، فهرست، 52؛ ابن صوفی، 209). از اشعار او ابن اسفندیار قصیدهای در 37 بیت (ص 103- 105) و ابن شهر آشوب یک دو بیتی ( مناقب، 3/68) نقل کردهاند.