اِبْنِ حَمّاد، ابوحیّان اسماعیل بن حمّاد بن ابو حنیفهٔ کوفی، قاضی و فقیه حنفی (د 212ق/827م). نیای بزرگ او اهل کابل بود و برخی او را منسوب به بابل یا انبار یا نسا یا ترمذ دانستهاند (ابن ندیم، 255؛ ابن خلکان، 5/405). از اسماعیل نقل شده است که: من اسماعیل بن حمّاد ابن نعمان بن ثابت بن نعمان بن مرزبان، از آزادگان فارس هستم و خداوند هرگز ما را به بردگی نیفکنده است. اسماعیل، فقه را بر مذهب جدّش ابوحنیفه از پدرش حماد و حسن بن زیاد فرا گرفت. ولی جدش را درک نکرد (عباس، 7/349) و نیز از مالک بن مِغْوَل و محمد بن عبدالرحمان بن ابی ذئب و ابوشهاب حنّاط حدیث شنید (خطیب، 6/243). ابن حماد در 194ق قاضی رصافه بوده (همانجا) و پس از قاسم بن معن قاضی کوفه شد (صیمری، 145) و پس از محمد بن عبدالله انصاری از جانب محمد امین به قضاوت جانب شرقی بغداد رسید و مدتی بعد کنار رفت (خطیب، 6/243-244). در 208ق محمد بن سماعه - قاضی جانب غربی بغداد (ابن ندیم، 205) - از قضاوت استعفا کرد و مأمون پس از پذیرفتن استعفای او اسماعیل بن حماد را به جای او تعیین کرد (طبری، 8/597). همچنین هنگامی که مأمون یحیی بن اکثم را از قضای بصره معزول کرد، ابن حماد به جای او تعیین شد و در 210ق به بصره آمد (وکیع، 167). ابن حمّاد پس از سالی از قضای بصره برکنار و عیسی بن ابان به جای او منصوب شد (خطیب، 6/244)، اما صیمری مینویسد که او در آن مقام بود تا به بیماری فالج مبتلا گردید (ص 143). ابن ابی الوفا (ص 148) از قضاوت او در رقّه نیز یاد کرده است. وکیع (2/167- 169) و صیمری (ص 143- 145) از ابن حماد و قضات او نکتههای متعدد و جالبی نقل کردهاند و اولی، او را سلفی مذهب خوانده است. از محمد بن عبدالله انصاری نقل شده است که از روزگار عمر بن خطاب تا دوران او قاضیی داناتر از ابن حماد نیامده و او در امر قضا از حسن بصری نیز برتر بوده است (خطیب، 6/244؛ ذهبی، میزان، 1/226). ابن عدی جرجانی (1/308) ابن حماد و پدر و جدش را در شمار ضعفا آورده است. ابن جوزی (1/110) و ذهبی ( المغنی، 1/80؛ میزان، 1/226) نیز همین قول را نقل کردهاند.از ابن حمّاد، غسان بن مفضل غلابی، عمر بن ابراهیم ثقفی (یا نسفی: ابن ابی الوفا، 48)، سهل بن عثمان عسکری، عبدالمؤمن علی رازی (خطیب، 6/243)، زعفرانی و عمر بن عبدالله اودی روایت کردهاند. (ابن ابی حاتم، 1(1)/165) و ابوسعید بردعی از او فقه آموخت (ابن ابی الوفاء، 148). از سعید بن سلم باهلی نقل شده است که ابن حماد در دارالمأمون گفت که: قرآن مخلوق است و این دین من و پدر و جدّ من است (ابن عدی، 1/308). از سبط ابن جوزی نقل شده است که ابن حماد این سخن را از روی تقیّه در برابر مأمون گفته است (صفدی، 9/111). وی به زهد و عبادت و عدل در احکام مشهور بود (ذهبی، العبر، 1/284). از آثار او الجامع فی الفقه، الردّ علی القدریهٔ، رسالهای به بستی و کتاب الارجاء را نام بردهاند (ابن ابی الوفا، 148).