اِبْنِ جِنّی، ابوالفتح عثمان بن جنی موصلی (ح 321- 28 صفر 392ق/933- 16 ژانویهٔ 1002م)، عالم به صرف و نحو، لغت و ادب عرب. پدر او بردهای رومی از آن سلیمان بن فهد ازدی موصلی بود (خطیب، 11/311) که «جنی» نام داشت و جنی خود به گفتهٔ سیوطی ( بغیه، 2/132) معرب گنی است. بروکلمان احتمال داده است که نام پدر او گنایوس1 بوده II/131) و به معنی بزرگ و فاضل و نجیب است (نجار، 1/8)، اما احمد امین آن را معرب «جونا2» دانسته است (1/68). به این ترتیب بجاست که ابن جنی از بالیدن به اجداد خود چشم بپوشد و تبار خود را در قصیدهای بلند (64 بیت)، همانا دانش خویش بداند (خطیب، 11/311-312؛ یاقوت، 12/96-101). ابن جنی در موصل زاده شد (ابن خلکان، 3/248)، از دوران کودکی و نوجوانی او اطلاعی در دست نیست. جز اینکه در آغاز جوانی در جامع موصل، به تدریس صرف مشغول بوده است. در آن هنگام ابوعلی فارسی بر آن دیار گذشت و مدرس جوان را در مسألهای صرفی آزمود. چون ابن جنی از دادن پاسخ عاجز ماند، در سلک شاگردان ابوعلی درآمد و تا درگذشت استاد، یعنی 40 سال تمام در سفر و حضر، ملازم او شد (ابن انباری، 229؛ یاقوت، 12/90-91). به اعتبار این 40 سال آغاز آشنایی او و ابوعلی را در 337ق میتوان پنداشت (ابن اثیر، 8/477). به روایتی آغاز آشنایی ابوعلی با ابن جنی 341ق بوده است (نک: المحتسب، 1861). همو عقیده دارد از دیگر استادان او میتوان از: محمد بن حسن ابوالعطار مقری، ابی حاتم، و قصرب نام برد (همانجا، 1/178، 196، 354-357). نیز چنین استنباط میشود که آغاز زندگی و تحصیلات ابن جنی در موصل بوده و در خدمت احمد بن محمد ابوالعباس موصلی (اخفش دوم) علم نحو آموخته است (سیوطی، بغیه، 1/389). ابن جنی گر چه دست پروردهٔ ابوعلی و برجستهترین شاگرد او به شمار میآید (خطیب، 7/275؛ یاقوت، 7/234)، اما استادان دیگری نیز در عراق و موصل و شام داشته و خود در اجازه نامهای که به نام حسین بن احمد بن نصر، نوشته به این امر تصریح کرده است (همو، 12/111). از جملهٔ استادان او یکی متنبی است. بر خلاف یکی از روایات یاقوت (12/89) - که مقام او را اجل از شعر خوانی نزد متنبی پنداشته - ابن جنی اشعار شاعر را نزد خود او خوانده است (ابن وردی، 1/478؛ ذهبی، 3/53؛ ابن خلکان، همانجا) و خود در موارد متعدد به این امر تصریح کرده است (نک: ابن خلکان، 1/122؛ بدیعی، 99، 288). مصاحبتهای این دو بیشتر در حلب و در خلال سالهای 337 تا 346ق بوده است (یاقوت، همانجا)، چه متنبی در آن هنگام در دربار امیر سیفالدوله به سر میبرده است (ابن خلکان، همانجا). ابن جنی با آنکه تا پایان عمر ابوعلی عنوان شاگردی او را داشته، قبل از درگذشت او خود استادی بزرگ به شمار میآمده و شماری از کتابهای خود را در حیات استاد، تألیف کرده و مورد تحسین او واقع شده است (ابن قفطی، 2/336) و پس از درگذشت استاد به جانشینی او بر مسند تدریس در بغداد تکیه زده (ابن انباری، 229) و در عالم ادب ریاست به وی منتهی شده است (ثعالبی، 1/89). ابن جنی شاگردان بسیاری تربیت کرده که بعدها خود از دانشمندان بنام در ادب عرب شدهاند. معروفترینشان اینانند: ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانینی، ابوالحسن علی بن عبیدالله سمسمی، ابو احمد عبدالسلام بصری، علی بن زید قاشانی (کاشانی)، ثابت بن محمد جرجانی، ابوعبدالله حسن بن احمد بن نصر، محمد بن عبدالله بن شاهویه، علی بن عمر بن محمد ابوالحسن بغدادی معروف به قزوینی و ابن وحشی (ابن انباری، 229-230؛ یاقوت، 12/109 و 13/218؛ ابن قاضی شهبه، طبقات، 1/240؛ سیوطی، بغیهٔ، 1/129). بسیاری از نویسندگان متأخر، شریف رضی (خوانساری، 5/176؛ قمی، 1/246؛ امین، محسن، 8/138؛ متز، 1/506) و برخی دیگر برادر وی سیدمرتضی (مدرس، 7/450؛ آقابزرگ، 4/165) را نیز در زمرهٔ شاگردان ابن جنی برشمرده، ولی مأخذی به دست ندادهاند. تنها دربارهٔ شاگردی شریف رضی نزد وی این قرینه به دست آمد که او خود در حقائق التأویل (5/331) از ابن جنی با عنوان «شیخنا» نام میبرد. سه فرزند ابن جنی به نامهای علی، عالی و علاء را نیز که تربیتی نیکو و خطی خوش داشتهاند، میتوان در شمار شاگردان او دانست (یاقوت، 12/91). ابن جنی با امرا، سلاطین و برخی از بزرگان عصر خود ارتباط و مراوده داشته است و به نقل ابن قفطی (2/340) در خاندان دیلمیان: عضدالدوله (حک 338-372ق/949-982م) و فرزندانش صمصامالدوله (حک 382- 388ق)، بهاءالدوله (حک 379-403ق) و شرفالدوله (حک 372- 379ق) را خدمت کرد و کتاب البشری و الظفر را نیز در تفسیر بیتی از اشعار عضدالدوله برای همو نوشت (یاقوت، 12/112). ابن قفطی نوع خدمت ابن جنی را نزد این شهریاران معلوم نکرده است. برخی به استناد نوشتهٔ یاقوت، ابن جنی را کاتب انشاء دربار عضدالدوله و صمصام الدوله دانستهاند ( 2 EI)، اما عبارات یاقوت (12/83 - 85) مطلقاً بر این امر دلالت ندارد. ابن جنی چنانکه گذشت، دیرزمانی با متنبی همنشین بود (ثعالبی، 1/89)، و به او دلبستگی داشت و خردهگیریهای دیگران را نسبت به او برنمیتافت. هموست که نظر نامساعد استاد خود ابوعلی را نسبت به شاعر تغییر داد و اسباب دوستی میان این دو را فراهم آورد (بدیعی، 161-162) و در پاسخ ابن وکیع (د 393ق/1003م) کتابی نیز با عنوان النقض علی ابن وکیع فی شعر المتنبی در دفاع از او نوشت (ابن شاکر، 10/230) و به گفتهٔ یافعی (2/445) ابن وکیع کتاب خود را در سرقات متنبی تألیف کرده بود. علاوه بر این وی دو شرح بر دیوان متنبی دارد، یکی الفسر (ابن ندیم، 95) و دیگری تفسیر معانی دیوان (یاقوت، 12/110) به نام الفتح الوهبی علی مشکلات المتنبی و این دو به شرح کبیر و صغیر نیز شهرت یافتهاند (ابن شاکر، همانجا). بعضی او را نخستین شارح دیوان متنبی میدانند (بلاشر، 387؛ بدیعی، 268)، اما میدانیم که نخست سعد بن محمد ازدی معروف به وحید که معاصر متنبی بوده، دیوان او را شرح کرده است (حاجی خلیفه، 1/812؛ یاقوت، 11/197- 198) و به قول سزگین (2(4)/31) ابن جنی در شرح خود آن را با رمز «حاء» مورد استفاده و هم انتقاد قرار داده است. متنبی نسبت به ذکاوت و دانایی ابن جنی اعتقادی تمام داشت و دربارهٔ او گفته است: «این مردی است که بسیاری از مردم قدر او را نمیدانند» (یاقوت، 12/89، 102) و وقتی در شیراز وی را از معنی یکی از ابیاتش سؤال کردند، پاسخ داد: اگر دوستمان ابن جنی اینجا بود، آن را تفسیر میکرد (همانجا) و جای دیگر گفته است: از ابن جنی سؤال کنید و او خواهد گفت من چه اراده کردهام و چه اراده نکردهام (ابن نباته، 41) و شناخت او از شعر من بیش از خود من است (فیروزآبادی، 138). ابن فضلالله نیز به همین معنی اشاره کرده است (7/91). سپس چون متنبی درگذشت، ابن جنی قصیدهای بلند در رثای وی سرود (باخرزی، 3/1481- 1485). با وجود اینهمه روایت و تصریحات خود ابن جنی بر دیدارهایش با متنبی (نک: الخصائص، 1/239؛ ابن نباته، 40؛ ابن خلکان، 1/401)، ملاح (6(3)/141-150) کوشیده است ملاقات این دو را منتفی و ناممکن جلوه دهد، اما او نه منابع را به نحو شایستهای بررسی کرده و نه استنباط صحیحی داشته است. ابن جنی با شریف رضی و سید مرتضی دوستی داشت (یاقوت، 14/80)، دوستی او با شریف رضی بسیار استوار بود، چنانکه 4 قصیده از اشعار او را شرح کرد و در کتابی به نام تفسیر مراثی الثلاثهٔ و القصیدهٔ الرائیهٔ للشریف الرضی گرد آورد (ابن ندیم، 95) و مراد او از «الثلاثهٔ» همانا ابوطاهر ابراهیم بن نصرالدوله، صاحب بن عباد و صابی است (یاقوت، 12/112). در مقابل، شریف رضی نیز در قصیدهای مشتمل بر 35 بیت، ابن جنی را ستوده و از وی تشکر کرده است ( دیوان، 2/640). وی قصیدهای 59 بیتی نیز در رثای ابن جنی سروده است (همان، 1/562 - 565) که در آن بر مرگ دوست و برادر دانشمند خویش میگرید و مقام علمی و وفا و صداقت و فضایل اخلاقی او را میستاید. در مقدمهٔ این قصیده به دوستی استوار میان آن دو و استفاده رضی از او اشاره شده و نیز آمده است که شریف رضی بر جنازهٔ او نماز گزارده است. همگان ابن جنی را مردی شریف و موقر و مورد اعتماد و دارای دیگر فضایل اخلاقی دانستهاند. واکنش ملایم او در قبال مزاح اهانت آمیز ابوالحسین قمی (نک: یاقوت، 12/83 - 85) نشانهٔ وقار و سعهٔ صدر اوست. ابتکاری که در رفع اختلاف میان استادش ابوعلی و متنبی از خود نشان داد که قبلاً به آن اشاره شد، از حسن نیت وی حکایت میکند. همچنین 40 سال ملازمت استاد و حفظ حرمت او و رعایت جانب امانت در نقل قول از وی (سیوطی، المزهر، 1/79)، دلیل بر جوانمردی و بزرگمنشی اوست. ابن جنی مسلمانی معتقد بود و بر او گران میآمد که متنبی به سستی در عقیده معرفی شود، لذا در شرح ابیاتی که چنین مفاهیمی در بردارد، اظهار امیدواری میکند که «منظور متنبی این نباشد، که این گفتهٔ ملحدان است» (نک: بدیعی، 387؛ غیاض، 19، 20). بی شک ابن جنی مانند استاد خود ابوعلی فارسی (نک: سیوطی، همان، 1/10) به مذهب اعتزال میگرایید. او در بحث از برخی مسائل نحوی مطالبی آورده است که بر مذهب او دلالت تمام دارد. از جمله در الخصائص خود (2/213) گوید: «بعضی گفتهاند فعل از خداوند صادر میگردد و بنده مکتسب آن است، و این از نظر ما نادرست است» و در مورد دیگر (همان، 2/449) تصریح میکند که آفرینش افعال ما از طرف خدا نیست و نیز گفته است (همانجا) ما علم را برای خدا اثبات نمیکنیم، چه او خود عالم است. ابن جنی در این 3 جمله، اعتقاد خود را به چند اصل از عقاید معتزله بیان کرده است: 1. خداوند خالق افعال و اعمال بندگان نیست. 2. بندگان دارای اراده و اختیارند و خود موجد فعل خویشند. 3. خداوند بذاته عالم و قادر و ... است و افزودن صفت به ذات او صواب نیست (نک: اشعری، 164؛ شهرستانی، 1/55 -56). با اینهمه، اثری (ص 77) معتقد است که او چندان به اعتزال پایبند نبود و بیشتر بر اساس اجتهاد و نظر خود بر مذهب اهل سنت میرفت و به آیین ابوحنیفه متمایل بود (قس: نجار، 1/40-41). راست است که ابن جنی در معنی لغوی تیمم، نظر ابوحنیفه و اصحاب او را در تأیید نظر خود نقل میکند (نک: ابن جنی، تفسیر ارجوزه، 121)، اما این دلیل بر پیروی او از مذهب حنفی نیست. مؤلفان شیعی (صدر، 142؛ مدرس، 7/250؛ آقابزرگ، 165؛ امین، محسن، 8/138- 139) او را شیعی مذهب میدانند و ظاهراً چند عامل باعث چنین تصوری شده است: نخست آنکه وی با شریف رضی و سید مرتضی بسیار نزدیک بود؛ دوم آن که طبق روایتی، حضرت علی(ع) به خواب یکی از شاگردان ابن جنی درآمد و امام در مجلسی ابن جنی را فرمود که «هان، کتاب شواذ را به پایان ببر که به ما خواهد رسید» (یاقوت، 12/114)؛ سه دیگر آنکه ابن جنی بر امام علی و اهل بیت(ع) به روش شیعیان درود میفرستاد (نک: الخصائص، 2/135؛ یاقوت، 12/95). علاوه بر اینها وی در سفر واسط، در خانهٔ ابوعی جوانی، نقیب علویان اقامت گزید (ابن قفطی، 2/340). ابن جنی دانشمندی بنام و مبتکر در صرف و نحو، لغت، قرائت، ادب، بلاغت، شعر و عروض و قافیه به شمار آمده است و گواه، اینهمه آثار و تألیفات او در این موارد و اظهار نظر دانشمندان و محققان دربارهٔ اوست. ثعالبی (1/89) او را محور و قطب زبان عربی معرفی کرده و باخرزی (3/1481) او را در حل مشکلات و مسائل پیچیدهٔ ادب و به خصوص اِعراب، قادرترین دانشمند دانسته است. یاقوت (12/81، 91) او را از حاذقترین و عالمترین مردان ادب و لغت و صرف و نحو برشمرده و معتقد است احدی در علم تصریف و اصول و فروع آن، عالمتر و استوارتر از او وجود ندارد. فیروزآبادی از وی به عنوان امام یگانه و صاحب تألیفات مهم و ابتکارات عجیب نام برده است (ص 137). البته از اینگونه تمجیدات در همهٔ منابع آمده است و جدا از کتب تاریخ و ادب و تراجم و احوال، در اکثر قریب به اتفاق فرهنگها و کتب لغوی و قرائت و صرف و نحو عرب که پس از ابن جنی تألیف شده، اثری از این دانشمند به چشم میخورد. آثار ابن جنی نشان میدهد که وی تنها به نقل اقوال استادان خود اکتفا نمیکرد، بلکه ضمن حفظ حرمت آنان، به راه خود میرفت. مثلاً به رغم احترام بسیار نسبت به استاد خود ابوعلی (نک: الخصائص، 1/276-277)، به تبعیت صرف از او مقید نبود و در مواردی نظرش را رد میکرد (همان، 1/231) و چه بسا که استاد نظر او را میپذیرفت (همان، 1/365-366). او به اَعراب بادیهنشینی که لغت نزد آنان به فساد کشیده نشده بود، مراجعه میکرد و لغات و ترکیبات سخن را از آنان میشنید (نک: همان، 1/76) و آنها را در قالبهای منطقی قیاس که ویژگی مکتب بصره بود، میریخت. بیگمان ابن جنی آخرین فرد از سلسلهٔ قیاس گرایان مکتب بصره است. آن آیین منطقی را که سیبویه پی ریخته بود، نخست مبرد و سپس نحویان بزرگ سدهٔ 4ق چون زجاج و مبرمان و ابن درستویه و سیرافی در قالبهایی معقول و مفهوم ریختند و سپس ابوعلی فارسی و ابن جنی به آن کمال بخشیدند. پس از ابن جنی دیگر کسی نتوانست چیزی بر ساختمان قیاس در نحو بیفزاید (نک: فلیش، «رسالهای در زبان شناسی عرب1»، ؛ I/34-36 همو، «طرحی از تاریخچهٔ زبان عربی2»، .(IV/12محققان خاور زمین دربارهٔ مکتب نحوی او اتفاق نظر ندارند: بسیاری او را بصری (نک: ؛ GAL,S,I/191 نجار، 1/44)، برخی صاحب مکتبی مستقل (طلس، 30(4)/615) و گروهی نیز او را پیرو مکتب بغداد میدانند (ضیف، 268؛ محمود، 353). این اختلاف نظرها از آنجا سرچشمه میگیرد که در زمان او نزاعهای تند تعصب آلود در مورد دو مکتب فروکش کرده و مذهب مختلط بغدادی پدیدار شده بود، و نحویان کمتر نسبت به مکتب خاصی تعصب میورزیدند. از سوی دیگر موازین دو مکتب، آنچنانکه در اذهان متصور است، در همهٔ موارد تحدید و تبیین نشده بود و به همین جهت است که دربارهٔ «مکتب» بسیاری از نحویان مباحثه درمیگیرد. این امر در شیوهٔ ابن جنی به خوبی متجلی است. او خود، تنها «حق» را سزاوار پیروی میداند و معتقد است که اگر قیاس کسی را به نظر رهنمون شد و سپس دریافت که اهل زبان خلاف آن را استعمال میکنند، بهتر است از نظر خود سر بتابد (نک: سیوطی، الافتراح، 114). بدین سان وی هم قیاس را متبع میداند و هم سماع را، استادش ابوعلی فارسی نیز گویی از همین روش پیروی میکرده و بارها به سماع روی آورده است، زیرا او خود گوید که در 100 مسأله مبتنی بر سماع خطا کرده، اما در یک مسأله قیاس هم به خطا نرفته است (یاقوت، 7/238؛ قس: محمود، 354، 375). با اینهمه بیشتر ابتکارات و نوآوریهای او بر پایهٔ قیاس استوار است و به همین جهت مدعی است که بسیاری از مسائل نحوی را بر اساس موازین اصول و کلام نهاده است و خود گوید که هیچ یک از علمای بصره و کوفه پیش از او به این امر توجه نکردهاند (نک: الخصائص، 1/2). او کتاب الخصائص را بر همین اساس تألیف کرده است و در ابواب مختلف آن: ادلهٔ نحو، سماع و روایت و شرایط و موارد اعتماد به آن، قیاس و موارد و شرایط اعتماد به آن، تعارض قیاس و سماع، تعارض بین روایات، اجماع و شرایط حجیت آن، استحسان و ... را با روشهای متبع در اصول فقه و کلام مورد بررسی و تحقیق قرار داده و نظریات خود را در هر مورد بیان کرده است. ابن جنی در هیچ رشتهای، در حد علم تصریف تبحر نداشته است. کتابهای او در تصریف ( المنصف در شرح تصریف مازنی، سر الصناعهٔ و التصریف الملوکی ) مبین روش و اسلوب زیبا و محکم او در بحث و بررسی و تنظیم مباحث صرفی است، شاید هنر او در تبیین و تنظیم آثار پرپیچ و تاب گذشتگان یکی از دلایل اشتهار عظیم او باشد. به همین جهت است که آثار پس از او نیز غالباً به همان شکل و خصوصیات آثار وی تألیف شده است (نک: باخرزی، همانجا؛ یاقوت، 12/82 -83؛ قس: طلس، 25(1)85، 86، 31(1)/110- 118). ابن جنی در اشتقاق لغت مبحث جدیدی به نام اشتقاق اکبر مطرح کرده است که به گفتهٔ آدام متز (1/437) نتایج آن تا امروز ادامه دارد و هیچ یک از علمای لغت، توفیقی بزرگتر از این بدست نیاوردهاند، غالباً او را مؤسس و مبدع این مبحث میدانند (نک: سیوطی، المزهر، 1/347؛ .(GAL,S,I/191 او خود در اول باب اشتقاق اکبر میگوید: هیچ یک از اصحاب ما این اصطلاح را به کار نبرده، جز اینکه ابوعلی در مواردی، بدون اینکه نام ببرد، از آن بهره گرفته است ( الخصائص، 2/133). در هر صورت ابن جنی بود که آن را به عنوان بحثی مستقل در اشتقاق لغت مورد بررسی قرار داد و نام اشتقاق اکبر را، در مقابل اشتقاق اصغر و کبیر، بر آن نهاد (نک: ه د، اشتقاق) ابن جنی نخستین کسی است که به مبدأ و ریشهٔ زبان نیز توجه کرده است. او میگوید: گروهی منشأ آن را وحی میدانند و به رأی استاد خود ابوعلی اشاره میکند که با استناد به آیهٔ کریمهٔ وَعَلَّم آدَمَ الاْسْماءَ کُلَّها (بقره/2/31) خداوند را منشأ زبان دانسته است. او نظر استاد را توجیه کرده میگوید آن رأی با نظر اکثر اهل فن که زبان را وضعی و قراردادی میدانند، منافی نیست، چه در تأویل آیه میتوان گفت که خداوند آدم را به وضع لغات قادر ساخته است. وی آنگاه به پدید آمدن لغات و اسامی اشیا میپردازد و منشأ اجتماعی و قراردادی و نحوهٔ پیدایی و گسترش آن را در جامعه نشان میدهد. او پدید آمدن لغات را ناشی از اصوات موجود در طبیعت و محیط، مانند آوای باد و آب و رعد و برق و حیوانات میداند و معتقد است که وضع لغات تدریجی بوده است و نه در یک زمان، و گرچه گاهی دقت و زیباییهای زبان، او را بر آن میدارد که منشأ آن را وحی بداند، ولی بلافاصله برخلاف آن استدلال میکند و در هر حال و در هر دو صورت، منشأاجتماعی آن را میپذیرد(نک: الخصائص، 1/40-47؛ فلیش، «رسالهای...»، .(I/37 او در زمینهٔ آواشناسی و علم اصوات نیز بهتر و گستردهتر از پیشینیان خود بحث کرده است و آنچه را خلیل بن احمد در نگارش العین و سیبویه در الکتاب آوردهاند در سرالصناعهٔ خود گسترش داده و با توضیحات فراوان بیان کرده است. کتاب او به ترتیب حروف تهجی از الف تا یاء مرتب است و نه بر حسب مخارج حروف. وی مخارج حروف را نیز به دقت بیان کرده و موضع هر یک را در دستگاه صوتی انسان و عوارض و خصوصیات و احوال آنها را از قبیل اعلال، ابدال، ادغام و بسیاری موضوعات دیگر بررسی کرده و با تشبیه دهان و حلق آدمی به آلات موسیقی، دربارهٔ مخارج اصوات و اختلاف آنها سخن گفته است (قس: IX/174 ؛ GAS, ضیف، 267- 268). ابن جنی شعر نیز میسروده است و نمونههایی از قصاید و شعر او در مآخذ (ثعالبی، 1/89؛ باخرزی، 3/1481- 1485؛ یاقوت، 12/81 - 115) نقل شده است. ابن ماکولا (2/585) شعر او را «بارد» وصف میکند، هر چند که این کلمه در ابن اثیر (9/179) «بارز» ضبط شده است، ولی دیگران (ابن انباری، 228؛ ابن جوزی، 7/220؛ خطیب، 11/311) شعر او را ستودهاند. نمونهای از نثر مسجع ابن جنی در قالب خطبهٔ نکاح نیز باقی است (نک: یاقوت، 12/93-96) که نشان از قدرت او در این زمینه دارد. آثار: ابن جنی آثاری مهم و ارزشمند در صرف، نحو، لغت، قرائت، شعر و ادب، دستور زبان و فقه اللغهٔ تألیف کرده است که به بیش از 50 مجلد میرسد. ابن جنی 19 کتاب خود را در اجازهای که در 384ق/994م به نام حسین بن احمد بن نصر صادر کرده، برشمرده است (نک: یاقوت، 12/9/109-111). 20 کتاب دیگر او را که ظاهراً تألیف آنها پس از تاریخ صدور این اجازه است، یاقوت (12/111-113) نقل کرده و حدود 14 کتاب دیگر او در مآخذ گوناگون ضبط شده است. شاید مانند فلیش («رسالهای...»، )، I/36 بتوان گفت که ابن جنی، با اینهمه آثار گرانمایه، نسبتاً گمنام مانده است. تنها در آغاز دههٔ ششم از قرن اخیر بود که دو کتاب عمدهٔ او الخصائص و سرالصناعهٔ با چاپ نسبتاً شایستهای انتشار یافتند. اینک پژوهشگران بیشتری در شرق و غرب به تحلیل آثار او پرداختهاند و اهمیت او را در دستور زبان، لغت و آواشناسی آشکارتر میسازند. آثار چاپ شده: 1. الالفاظ المهموزهٔ، به کوشش منجد در دمشق (1947م) به چاپ رسیده است و نیز ضمن ثلاث رسائل فی اللغهٔ، به کوشش همو در بیروت (1981م) چاپ و منتشر شده است؛ 2. تفسیر ارجوزهٔ ابی نواس، به کوشش محمد بهچهٔ الاثری، دمشق، 1386ق/ 1988م؛ 3. تفسیر تصریف مازنی یا المنصف. جلد اول تا سوم آن به کوشش ابراهیم مصطفی و عبدالله امین در قاهره (1954، 1957، 1960م) چاپ شده است؛ 4. التمام فی تفسیر اشعار هذیل مما اغفله ابوسعید السکری، به کوشش احمد ناجی القیسی و دیگران، بغداد، 1381ق/1962م؛ 5. الخاطریات که ابن جنی در اجازهٔ خود (یاقوت، 12/111) به نام ما احضرنیه الخاطر من المسائل المنثورهٔ مما امللته... نام میبرد. این کتاب به کوشش علی ذوالفقار شاکر در بیروت (1988م) چاپ شده است؛ 6. الخصائص، ابن جنی این کتاب را به بهاءالدولهٔ دیلمی اهدا کرده است (1/1). در این اثر اصول علم نحو بر پایهٔ اصول فقه و کلام، زبان، اصل و منشأ زبان، آواشناسی... مورد بررسی قرار گرفته است. (نک: لوسل، .(X/263 سیوطی این کتاب را تلخیص و تنظیم کرده و آن را الاقتراح نامیده است (طلس، 32/346). الخصائص در 3 مجلد به کوشش محمدعلی نجار در قاهره (1952، 1955، 1957م) به چاپ رسیده است؛ 7. سرالصناعهٔ، این کتاب دربارهٔ صامتها و مصوتهای زبان عربی است که به ترتیب حروف تهجی مرتب است و در آن به خصوص دربارهٔ مخارج حروف بحث شده است. این کتاب به نام سرصناعهٔ الاعراب، به کوشش مصطفی السّقا و دیگران (1373ق/ 1954م) در قاهره چاپ شده است. جلد دوم آن نیز به کوشش احمد رشید سعید محمود در قاهره (1975م) چاپ و منتشر شده است، بر این کتاب احمد بن محمد بن احمد ازدی اشبیلی معروف به ابن حاج حاشیه نوشته است (حاجی خلیفه، 1/988)؛ 8. شرح مستغلق ابیات الحماسهٔ و اشتقاق اسماء شعرائها، شرحی است بر حماسهٔ ابوتمام طائی. ابن جنی در اجازهٔ خود (یاقوت، 12/110) از این کتاب به همین صورت نام برده است. ابن خلکان (3/247) ضمن شمردن آثار ابن جنی از دو کتاب به نام المنهج فی اشتقاق اسماء شعراء الحماسهٔ و التنبیه، نام میبرد. التنبیه با عنوان، التنبیه علی شرح مشکلات الحماسهٔ، در 1927م در قاهره و نیز در 1947م به کوشش عبدالحسین خلوصی در بغداد چاپ شده است و المنهج به نام المبهج فی شرح اسماء شعراء الحماسهٔ در 1348ق/1929م در دمشق و به نام المبهج فی تفسیر اسماء شعراء دیوان الحماسهٔ در بیروت (1983م) چاپ شده است. عنوان المنهج که در کتابهای ابن خلکان (همانجا) و ابن قفطی (2/337) آمده، ممکن است ناشی از اشتباه نساخ باشد. احتمالاً ابن جنی این کتاب را در 2 بخش به نامهای مذکور تألیف کرده که پس از وی به صورت 2 کتاب درآمده است؛ 9. علل التثنیهٔ، به کوشش عبدالقادر المهیری در 1965م در شمارهٔ دوم مجلهٔ حولیات الجامعهٔ التونسیهٔ، و نیز به کوشش صبیح التمیمی در بیروت (1987م) منتشر شده است؛ 10. الفتح الوهبی علی مشکلات المتنبی یا تفسیر معانی دیوان المتنبی یا شرح صغیر، بغداد، 1393ق/1973م؛ این شرح با آنکه یکی از نخستین شروح دیوان متنبی است، گویا چندان به مذاق نویسندگان پس از وی خوش نمیآمد، به همین جهت چندین کتاب مفصل در رد آن تألیف شده است. از جملهٔ مؤلفان این ردیهها میتوان به بزرگانی چون زوزنی، ابن فورجه، ابوحیان توحیدی اشاره کرد. علاوه بر این دوست گرانمایهٔ وی سیدمرتضی نیز دربارهٔ این اثر تألیفی دارد که آن را تتبع ابیات المعانی للمتنبی نامیده است (نک: سزگین، 2(4)/33)؛ 11. الفسر یا تفسیر دیوان المتنبی الکبیر، جلد اول این شرح در 1970م و جلد دوم آن در 1978م به کوشش صفاء خلوصی در بغداد به چاپ رسیده است. 12. اللمع فی العربیهٔ، کتابی درسی و آموزشی در نحو عربی است که از جهت ترتیب و تنظیم ابواب و وضوح عبارات و کثرت شواهد، بر کتب مشابه پیش از خود مانند الکتاب سیبویه و الموجز ابن سراج و الجمل زجاجی و الارشاد ابن درستویه و الایضاح ابوعلی فارسی برتری دارد. دانشمندان سدههای 5 و 6ق بیش از 20 شرح بر آن نوشتهاند (مؤمن، 22- 29؛ قس: .(GAL,S,I/192 این کتاب در سالهای اخیر مکرر به چاپ رسیده است و از جمله در 1979م به کوشش حامد المؤمن؛ 13. المحتسب فی شرح الشواذ یا المحتسب فی علل شواذ القراءات که در تبیین و توجیه قرائتهای شاذ و غیرمشهور قرآن کریم است و افزون بر این مشتمل بر موضوعات مفیدی از قبیل لهجههای قبایل مختلف عرب و قواعد نحو و لغت و عروض و بلاغت است. ابن جنی این کتاب را در اواخر عمر خود تألیف کرده است (شریف رضی، حقائق التأویل، 5/331). این کتاب که از غموض و پیچیدگی و اطالهٔ کلام کتاب الحجهٔ ابوعلی فارسی خالی است، در 2 جلد به نام المحتسب فی تبیین وجوه شواذ القراءات و الایضاح عنها، به کوشش علی نجدی ناصف و عبدالحلیم نجار، در قاهره (1966، 1969م) به چاپ رسیده است؛ 14. مختصر التصریف علی اجماعه که به التصریف الملوکی و جمل اصول التصریف (ابن ندیم، 95) نیز معروف است. این کتاب با ترجمهٔ لاتینی آن در 1885م به کوشش هوبرگ در لایپزیگ و در 1313ق/1895م به کوشش محمد سعید نعسان در دمشق به چاپ رسیده است؛ 15. مختصر العروض و القوافی، ابن خلکان (3/247) در زمرهٔ آثار ابن جنی، از دو کتاب به نامهای مختصر فی العروض و مختصر فی القوافی، و نیز بروکلمان ، GAL,S) همانجا) از کتاب العروض و مختصر القوافی نام بردهاند. با توجه به اینکه ابن جنی در اجازهٔ خود (یاقوت، 12/110) از این کتاب به نام مختصر العروض و القوافی نام برده، گمان میرود که آن کتاب پس از وی به صورت 2 کتاب جداگانه درآمده باشد. العروض در 1392ق/ 1972م در بیروت و مختصر القوافی در 1395ق/1975م در قاهره به کوشش حسن شاذلی فرهود به چاپ رسیده است؛ 16. المذکر و المؤنث، به کوشش رشر1 در لوموند اوریانتال2 (1914م)؛ 17. المقتضب، دربارهٔ اسم مفعول معتل العین ثلاثی است که در 1903م به کوشش پربستر3 در لایپزیگ چاپ شده است. آثار خطی: 1. تعلیقات فی حدود و معان و فوائد؛ 2. شرح الایضاح لابی علی الفارسی ، GAL,S) همانجا)؛ 3. الشعر که ابن جنی از ابوعلی روایت کرده و تعلیقاتی بر آن نوشته و در کتابخانهٔ برلین موجود است (طلس، 32/352)؛ 4. فوائد لغویهٔ و ادبیهٔ (سید، فهرس، 1/364)؛ 5. کتاب المختارات ، GAL,S) همانجا)؛ 6. مجموعهٔ فی النحو و اللغهٔ و شرح ابیات شعریهٔ من الوجوه النحویهٔ و اللغویهٔ GAS,) IX/180 )؛ 7. مسائل لغویهٔ، (سید، همان، 1/372)؛ 8. مسائل الواسطیهٔ ,GAS) علاوه بر این آثار، در «اجازهٔ» او نام چندین کتاب مذکور است که هنوز اثری از آنها یاقته نشده است: 1. تعاقب العربیهٔ و اطرف به، که به نقل سیوطی ( الاشباه، 1/133) موضوع آن اقسام بدل و مبدل منه و عوض و معوض منه است؛ 2. تفسیر المذکر و المؤنث لیعقوب (ابن سکیت) که ابن جنی در زمان کتابت اجازهٔ خود، تألیف آن را آغاز کرده و معلوم نیست به پایان رسانیده باشد (یاقوت، 12/110)؛ 3. المحاسن فی العربیهٔ در 600 ورق که در زمان خود او گم شد؛ 4. النوادر الممتعهٔ فی العربیهٔ که نسخهٔ آن هم از دست او به در شد. کتابهای غیرموجود ابن جنی که در اجازهٔ وی ذکر نشده است، عبارتند از: 1. البشری و الظفر در شرح بیتی از عضدالدوله در 50 ورق (یاقوت، 12/112)؛ 2. التبصرهٔ (ابن خلکان، 3/247)؛ 3. التذکرهٔ الاصبهانیهٔ (ابن خلکان، همانجا)؛ 4. تفسیر العلویات در شرح 4 قصیدهٔ شریف رضی در 4 جلد (یاقوت، همانجا)؛ 5. التلقین (خطیب، 11/311)؛ ابن خیر (ص 317) التلقین را نام دیگر اللمع میداند، ولی در جای دیگر (ص 483)، مانند ابن جوزی (7/220) و ابن قفطی (2/336) از آن به عنوان کتابی مستقل نام برده است؛ 6. الخطیب؛ 7. سر السرور (یاقوت، 12/91)؛ 8. شرح الفصیح، به نقل حاجی خلیفه (2/1272) در شرح کتاب الفصیح ثعلب است؛ 9. شرح الکافی فی القوافی، که شرح کتاب قوافی اخفش است (ابن خلکان، 3/247). ابن قفطی (همانجا) آن را الکافی ضبط کرده است؛ 10. شرح المقصور و الممدود عن یعقوب بن اسحاق السکیت؛ 11. الفائق؛ 12. الفرق؛ 13. الفصل بین الکلام الخاص و الکلام العام؛ 14. کتاب ذی القد فی النحو (یاقوت، 12/113)؛ 15. لب الالباب فی المسئلهٔ و الجواب (سیوطی، الاشباء، 4/200)؛ 16. مد الاصوات و مقادیر المدات؛ 17. المعانی المجردهٔ؛ 18. المعرب (یا المغرب ) فی شرح القوافی. ابن جنی در الخصائص (1/84) از این کتاب نام برده است؛ 19. مقدمات ابواب التصریف؛ 20. المهذب (ابن خلکان، همانجا؛ حاجی خلیفه، 2/1914)؛ 21. النقض علی ابن وکیع فی شعر المتنبی و تخطئته؛ 22. الوقف و الابتداء (یاقوت، همانجا)، 23. شعر هذیل ( الخصایص، 1/124). علاوه بر این وی کتابهایی را نیز روایت کرده است که از آن میان میتوان به من نسب الی امه من الشعراء اشاره کرد (نک: سید، خطی، 3/108)، نیز ذیل مجموعهای شامل مجالس علما، 6 ورق با عنوان «مسألهٔ من کلام ابن جنی» دربارهٔ مسألهٔ دشواری از محمد بن حسن شیبانی آمده است (سید، فهرس، 1/369).