اِبْنِ بُهْلول، ابوجعفر احمد بن اسحاق تنوخی انباری (231- 318ق/846 -930م)، قاضی حنفی، ادیب، لغوی، نحوی و شاعر. وی در انبار (عراق) زاده شد. پدرش از حافظان بزرگ بود که ابن عیینه و طبقهاش را دریافته بود و برادرش بهلول نیز محدثی معتبر بود که از سعید ابن منصور و طبقهاش روایت میکرد (وکیع، 3/285، ذهبی، 14/497- 498). ابن بهلول از پدرش اسحاق، ابراهیم بن سعید جوهری، محمد بن زنبور مکی، ابویعقوب ذورقی، محمد بن مثنی، ابوسعید اشج، مؤمل بن اهاب، ابوهشام رفاعی، سفیان بن محمد مصیصی، سعید بن یحیی اموی، عبدالرحمان بن یونس رقی و ابوعبیدهٔ بن ابی السفر حدیث شنید (خطیب، 4/30؛ ابن ابی الوفا، 1/57؛ ذهبی، همانجا؛ ابن جوزی، 6/231). وی از ابوکریب نیز یک حدیث نقل کرده است (همانجا؛ ابن کثیر، 11/165). محمد بن اسماعیل وراق، ابوحفص بن شاهین، ابوالحسن جراحی، ابوالحسن دارقطنی، ابو طاهر مخلص و دیگران از او روایت کردهاند (ذهبی، 14/497؛ خطیب، 4/30). ابن بهلول در 276ق/889م از سوی موفق بالله نایب الخلافهٔ معتمد عباسی به فضای انبار، هیت و طریق الفرات گمارده شد. در عهد معتضد نیز در همین مقام بود. در 292ق قضای نواحی جبل را نیز به وی سپردند و در 296ق، پس از توطئهٔ ابن معتز که بر ضد مقتدر ترتیب یافته بود، قاضی مدینهٔ المنصور گشت و حدود 20 سال در آن مقام بود. به علاوه قضای طسوجی، قطربُل، مسکن، انبار، هیت و طریق الفرات و پس از مدتی قضای اهواز نیز به وی تعلق داشت (ابن جوزی، 6/231-232؛ یاقوت، 1/138). آزادگی و امانت ابن بهلول در امر قضا معروف است، چنانکه وقتی مادر مقتدر خلیفه یک قطعه زمین وقفی را که شرعاً قابل خرید و فروش نبود، خریداری کرده بود، خواست تا وقفنامه را که در دفتر موقوفات و نزد ابن بهلول بود پاره کند و موقوفه را متصرف شود. ابن بهلول در برابر مادر خلیفه ایستاد و از سپردن دفتر موقوفات سربازد زد و تهدید کرد که از کار کناره خواهد گرفت (ابن جوزی، 6/233؛ ابن کثیر، 11/165). وی توانست در زمان حامد بن عباس از ابن فرات و در زمان ابن فرات از علی بن عیسی که متهم به طرفداری از قرمطیان بودند دفاع کند (یاقوت، 1/144-154). همچنین در امر حسین بن منصور حلاج او را به عنوان قاضی احضار کردند. وی گفت به آنچه دربارهٔ حلاج شایع کردهاند، نمیتوان استناد کرد، برای اثبات جرایم منسوب به حلاج یا باید شهود معتبر وجود داشته باشند و یا خود وی بدان اقرار کند و چون هیچ کدام از این دو حاصل نبود، از فتوا دادن به کفر حلاج خودداری کرد (همدانی، 1/23). از داستان گفت و گوهای وی با محمد بن جریر طبری برمیآید که ابن بهلول خویشتن را در دانش و معلومات از او فراتر میدانسته است (خطیب، 4/32؛ ابن جوزی، 6/232؛ ذهبی، 14/500). ابن بهلول در علوم گوناگون، از جمله در نحو مبتنی بر مکتب کوفیان دانشی گسترده داشت و کتاب فی النحوِ او در همین زمینه بوده است. همچنین شاعری پر سخن بود و اشعار بسیاری از خود و دیگران از برداشت. قوت حافظهٔ او را در شعر قدیم و جدید و اخبار و سیر ستودهاند (خطیب، 4/31-32). در حدیث و ادب کتابهای ناسخ الحدیث و منسوخه، ادب القاضی (ناتمام) و کتاب الدعا، و کتاب فی النحو از اوست (حاجی خلیفه، 1/46، 1417، 2/1920). وی در 87 سالگی درگذشت (سیوطی، 128؛ ابن عماد، 1/276).